راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

ج. اسلامی

توان اتحاد راهبردی

 با چین و روسیه

را خواهد داشت؟

 

 

ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی و حکومت یکدستی که طلیعه آن در رد صلاحیت های انتخابات مجلس آشکار شد و با رد صلاحیت ها و مهندسی انتخابات 1400 خاتمه یافت بطور قطع نه تنها به همسویی و هماهنگی و تک صدایی در حاکمیت ختم نخواهد شد بلکه تناقض و بحران را در آن شدت خواهد بخشید. در واقع شالوده همه برنامه ها و نقشه ها و مهندسی های بیت رهبری بر ایجاد جمع میان اضداد از طریق پریدن از یک ستون به ستون دیگر و حل کردن هر بحران با ایجاد بحران های عمیق تر است. 

از دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی با ماجرای "تهاجم فرهنگی" مردم ما شاهد این سمتگیری بودند تا دوران خاتمی و احمدی نژاد و کودتای 88 و دوران حسن روحانی و اکنون ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی. هر بار که امکان داشت بتوان بحران ها را بطور نسبتا قاطع تری مهار کرد، بیت رهبر پا به میدان گذاشته تا بنحوی جلوی حل آن را بگیرد. آخرین نمونه توافق برجام در دوره اول ریاست جمهوری حسن روحانی بود که می توانست بسیاری از نابسامانی های بعدی را مانع شود و آقای خامنه ای در حالیکه در پشت پرده از برجام حمایت می کرد و بدون موافقت او اساسا مذاکرات نمی توانست انجام شود در سخنرانی های علنی خود بویژه سخنرانی نوروزی در ظاهر علیه آن وارد میدان شد و بدینگونه اجازه داد که نیروهایی که خود قادر به کنترل آنها هم نبود میدان دار شوند و تمام دستاوردهای احتمالی توافق برجام را نابود کنند.

اکنون نیز آقای خامنه ای در چنبره ای از برنامه ها و سیاست های متضاد گرفتار شده است. از یکطرف می خواهد مردم را کلا از صحنه سیاست و انتخابات و حضور در صحنه و نقش واقعی در کشور حذف کند. از طرف دیگر روابطش با همه همسایگان و جهان مبتنی بر ماجراجویی باشد. و از طرف سوم از سیاست "نگاه به شرق" و همکاری با چین و روسیه سخن می گوید. می توان اینها را با هم آشتی داد؟ وقتی حکومتی پشتوانه مردمی نداشته باشد چگونه می خواهد یا می تواند با روسیه و چین کار کند؟ روسیه و چین هم بالاخره باید بیایند با این مردم کار کنند. وقتی مردم حاضر به همکاری نباشند چگونه کار کنند؟ بعد هم چگونه با کشوری همکاری کنند که با همه جهان مشکل دارد و عملا مشکلات سیاست خارجی خود را به آنها نیز منتقل می کند؟ از طرف دیگر همکاری با روسیه و چین اگر قرار باشد بسود منافع ملی ایران پیش رود باید به شکل سرمایه گذاری در پروژه های بزرگ دولتی، ساختن کارخانه های صنعتی بزرگ، کشیدن خطوط آهن و راه ها و غیره باشد و این مغایر با منافع سرمایه داری تجاری ایران است. در حالیکه تمام حلقه های ثروت در این حکومت در چارچوب منافع سرمایه داری تجاری به هم وصل شده اند. سرمایه داری تجاری همکاری با چین را تنها در چارچوب خرید کالاهای با کیفیت پائین از سرمایه داران چینی و فروش آن به مردم ایران یا صادرات مواد خام به چین می بیند و حاضر نیست با پروژه های کلان یا در چارچوب برنامه راه ابریشم با چین همکاری کند. با روسیه هم که اصلا هیچگونه مراوده ای نمی خواهد داشته باشد و ندارد.

بنابراین "نگاه به شرق" و همکاری با روسیه و چین اولا مشروط به این است که نگاه به مردم ایران داشت و ثانیا منافع سرمایه داری تجاری را مهار کند و بالاخره در جهت تنش زدایی در سیاست های جهانی و منطقه ای گام بگذارد. هیچکدام از اینها اکنون وجود ندارد. حکومت یکدست هم در کلاف بحران های خود قادر نخواهد بود این شرایط را تامین کند، حتی اگر در این جهت بخواهد حرکت کند. چرا که هر گام در این جهت آن را در تقابل با نیروهایی قرار می دهد که یا منافعشان به خطر افتاده یا فقط دراندیشه به شکست کشاندن طرف مقابل است و نه منافع کشور. نتیجه این تناقض ها جز تخیل حل بحران چیزی نخواهد بود که در عمل منجر به بحران های شدیدتر و عمیق تر خواهد شد!

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh 

 

 

 

 

 

 




 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 793  - 9 تیر 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت