چه نتیجه ای از نوشتن نامه به رهبر ج. اسلامی بدست می آید؟ |
هفته گذشته خبر نامه 37 صفحه ای محمد خاتمی به آیت الله خامنه ای منتشر شد. از محتوای دقیق این نامه اطلاعی نیست ولی گفته می شود آقای خاتمی همراه با ارائه تحلیلی از اوضاع ایران، راهکارهایی برای عبور از شرایط کنونی به رهبر ارائه داده و نسبت به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری به سبک انتخابات مجلس استصوابی هشدار داده است. نامه ای که با حمله و توهین جریان راست ارتجاعی حکومتی به آقای خاتمی همراه شد. از سوی دیگر عده ای نفس نوشتن این نامه را نشانه "توهم" آقای خاتمی به انجام اصلاحات از سوی رهبر معرفی کردند. همزمان با نامه محمد خاتمی که ممنوع التصویر و ممنوع از نام و ممنوع السفر و ممنوع الخروج است، محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور "اصولگرای" سابق، نیز که آقای خامنه ای او را عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز کرده آزادانه به سفر می رود و جلسه های شبه انتخاباتی برگزار می کند، به شمار سخنرانی های تحریک آمیز خود افزوده و می خواهد نشان دهد که کل اقتدار رهبر و قوه قضائیه را به هیچ می گیرد. احمدی نژاد در این سخنرانی ها با آگاهی از اینکه مردم رهبر را مسئول بحران و ضعف و بی لیاقتی در اداره کشور می دانند سعی می کند حساب خود را از وی جدا کند و حتی مدعی شود که این رهبر بود که اجازه نداد دولت او موفق شود. دلایل برخورد دوگانه رهبر و جریان راست واپسگرای حکومتی با خاتمی و احمدی نژاد کمابیش روشن است. دلیل نخست برخورد با خاتمی در اینجاست که خاتمی هرجور که نگاه کنیم از جنس این نخاله ها و شیادهای حکومتی نیست. شخصی است پاکدست که دوران ریاست جمهوری او از هر نظر بهترین دوران سه دهه اخیر رهبری آقای خامنه ای بوده و مردم هم او را از جنس حکومتی ها نمی دانند و هم از دوران ریاست جمهوری او خاطره خوبی دارند. همین محبوبیت همچون خاری در چشم رهبران حکومت است. کسانی که امثال عادل فردوسی پور را بخاطر محبوبیت بین مردم تحمل نمی کنند یا شبانه روز در فکر این هستند که چگونه فلان ورزشکار یا بازیگر محبوب را ضایع و بی آبرو کنند طبعا خاتمی را هم نمی توانند تحمل کنند. برعکس، احمدی نژاد از جنس خود همین گردانندگان حکومت است. آنها در احمدی نژاد سایه ای از خود را می بینند. همه آنها اگر روزی جای احمدی نژاد باشند یا بشوند مثل او می شوند و همانچه را می کنند که او می کند. عدم محبوبیت او در میان روشنفکران و شهرنشینان نیز بر شباهت آنها می افزاید. در نهایت احمدی نژاد در هشت سال ریاست جمهوری خود مملکت را به همان شکل هیئتی و بی قانونی اداره کرد که آقای خامنه ای در سه دهه گذشته کرده. او فقط دایره این بی قانونی و هرج و مرج را از چارچوب بیت رهبری خارج کرده و به همه دستگاه اجرایی کشاند. از سوی دیگر برخورد یا انتقاد از احمدی نژاد یعنی حقانیت دادن به میرحسین موسوی. و راست ارتجاعی از موسوی - که او هم از جنس آنها نیست- صدها بار بیشتر وحشت دارد تا از امثال احمدی نژاد. خود آقای خامنه ای هم نشان داده که حاضر است هر تحقیر و فشاری را از ناحیه احمدی نژاد تحمل کند و با او مدارا کند مبادا که نتیجه بسود موسوی تمام شود. به همه اینها افزوده می شود اسنادی که احمدی نژاد از وزارت اطلاعات جمع کرده و بیش از آن اطلاعات دست اولی که از کودتای 1388 و نقش بیت رهبری در آن دارد. قطعا اگر روزی قرار به برخورد با احمدی نژاد شود او این اطلاعات را افشا خواهد کرد و خواهد گفت تصمیم به کودتا در بیت رهبری و سپاه گرفته شده و او در آن نقشی نداشته است. سخنی که پربیراه هم نیست، چون احمدی نژاد در جایی قرار نداشت که بتواند چنین تصمیماتی را بگیرد. این وحشت آنچنان است که حتی حداد عادل - پدر عروس رهبر - هم جرات ندارد از احمدی نژاد بابت این اتهام که دست فرح پهلوی را بوسیده به دادگاه شکایت کند. احمدی نژاد هم همه اینها را می داند. بنابراین، همه چیز نشان می دهد که فعلا محمد خاتمی همچنان ممنوعه باقی خواهد ماند و احمدی نژاد هم به تاخت و تاز خود ادامه خواهد داد. پرسش اینجاست که با این وضع و در تله افتادن رهبر در دام کودتای 88، و در حالیکه همه مردم به این نتیجه رسیده اند که شخص رهبر مانع هرگونه اصلاح و اقدام اصلاحی در کشور است، کوشش هایی نظیر نامه نگاری محمد خاتمی می تواند به نتیجه ای منجر شود؟ در تاثیر چنین نامه هایی بر روی آقای خامنه ای باید کاملا تردید داشت ولی این نامه ها قطعا روی مردم و افکار عمومی موثر است. بخشی از شناخت کنونی مردم از رهبر بعنوان مانع اصلی اصلاحات ناشی از بی اعتنایی و پاسخ منفی وی به همین پیشنهادها و درخواست ها از وی برای انجام تغییر و تحول در کشور است. این نامه ها از این نظر موثر هستند و باید بتدریج آنها را از حالت دربسته بیرون آورد و به نامه های سرگشاده تبدیل کرد نظیر نامه ای که چندی پیش آیت الله موسوی خوئینی ها برای رهبر نوشت. (مانند نامه هائی که در سالهای 55 و 56 ابتدا خصوصی و سپس علنی، با هدف قبولاندن اصلاحات به شاه نوشته شد) حمله و توهین و ناسزا به محمد خاتمی یا موسوی خوئینی ها قطعا ناشی از تاثیر اینگونه نامه ها بر روی افکار عمومی است و نه نشانه ای از توهم آنها به بیت رهبری!
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 777 - 13 اسفند ماه 1399