تحولات بستگی به آگاهی و اراده مردم دارد! |
هیچ تحول، انقلاب و رفرم و اصلاحاتی در هیچ کشوری، بدون خواست و اراده مردم تحقق نیافته است. این درس بزرگی است که باید آن را آویزه گوش کرد. بویژه در جامعه متحول و تب دار و ملتهب ایران که فعلا تحول خواهی و اصلاحی خواست مردم است، اما هرگز تضمینی وجود ندارد که بحران متراکم شده در جامعه، بار دیگر به انفجاری همانند دو شورش 96 و 98 ختم نشود. آنها که هنوز تصور می کنند تحولات بستگی به اراده فرد دارد و یا مثلا تصور می کنند فلان مقام حکومتی می تواند اصلاحات و حتی اصلاحات انقلابی کند و کوتاهی می کند و چنین نمی کند، (نظراتی که هم در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی و هم در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی زده شد و زده می شود.) همین اصل تاریخی و بارها تجربه شده را فراموش کرده اند. این که تحول – از هر نوع آن- با خواست و اراده مردم سنگلاخ ترین جاده ها را پشت سر می گذارد و پیش می رود. وقتی این اصل پذیرفته شد، آنگاه نوبت می رسد به اصل دوم. یعنی آگاهی روز افزون مردم از ساختار حکومت، پایگاه طبقاتی حکومت، توان و امکانات حکومت برای مقاومت در برابر تحولات و سلسله شرایط دیگری که در این یک بند طلائی مارکس در باره انقلاب نهفته است: "مردم نخواهند و حکومت نتواند". یعنی مردم در وسیع ترین شمار حکومت را نخواهند و حکومت نیز چنان پایگاه اجتماعی و مردمی خود را از دست داده باشد که دیگر قادر به مقاومت در برابر مردم خواهان تحولات نباشد. ما این تجربه بزرگ، یعنی شکست اراده گرائی انقلابی از یکسو و قدرت مردم انقلابی و حکومت توانمند برای سرکوب اراده گرائی انقلابی و ناتوان از مقابله با توده های مردم به میدان آمده را از سوی دیگر دیده ایم. یعنی سالهای پیش از جنبش انقلابی 56- 57 در ایران و سالهای جنبش انقلابی 56- 57. این شرح و توضیح شامل "شعار"ها نیز می شود. آنجا که شعار داده می شود اما بازتابی در جامعه ندارد و یا این توهم غیر علمی و ارتجاعی که معتقد است 42 سال است در ایران انقلاب است. درحالیکه 42 سال نبرد برای دفاع از آرمان های انقلابی است که در سال 1357 به سرنگونی رژیم شاه ختم شد و اگر امروز بحثی از انقلاب وجود دارد – که دارد- دفاع از آن آرمان هاست. آرمان هائی که حکومت پشت شعارها پنهان شده و به آن پشت کرده و خلاف آن عمل می کند. باز گردیم به اراده گرائی سیاسی- انقلابی، در سالهای پیش از انقلاب 57 و آن را مقایسه کنیم با ماههای پایانی سال 1357 که مردم در وسیع ترین شمار خود رژیم شاه را نخواستند و رژیم نیز با تمام مانورها و خونریزی هایش نتوانست بر مردم و انقلاب چیره شود و خود سقوط کرد. در اواخر دومین دهه پس از کودتای 28 مرداد، یک جنبش انقلابی کم شمار اما اراده گرا در میهن ما شکل گرفت که عمدتا تحت تاثیر انقلاب کوبا و امریکای لاتین بود. همچنان که جنبش فلسطین تحت تاثیر آن بود. در جنبش اراده انقلابی در ایران، مذهبی و غیر مذهبی به میدان آمدند، اما علیرغم همه جانفشانی ها و محروم کردن جنبش انقلابی آینده کشور از وجود خود، نتوانستند کوچکترین خللی در ارکان رژیم شاه بوجود آورند. رهبران مذهبی و غیر مذهبی این جنبش اراده گرایانه انقلابی، برای مشی و تفکر خود تئوری هم نوشتند. چه در جمع رهبران مجاهدین خلق و چه در جمع رهبران فدائیان خلق. امیرپرویز پویان و مسعود احمدزاده در صف غیر مذهبی ها و امثال حنیف نژاد در صف رهبران مجاهدین خلق چنین کردند و نوشتند. و همگی در ستایش "مشی مسلحانه". دهها ترور بزرگ و کوچک در تهران و برخی شهرهای بزرگ کشور به نتیجه رسید، حتی شماری از مستشاران نظامی امریکا و یا ژنرال های ارتش شاهنشاهی و برخی بازجوها و شکنجه گران سازمان امنیت شاه بنام "ساواک" ترور شدند اما رژیم پا برجا ماند و مردم نظاره گر و حتی در برخی حوادث همکار نیروهای حکومت برای دستگیری این انقلابیون شدند. در مقابل، چندین و چند برابر از بهترین و جان بازترین جوانان کشور یا در خیابان و خانه های تیمی با گلوله تیم های باصطلاح ضد خرابکاری ساواک کشته شدند، یا سیانوری که زیر زبان داشتند جویدند تا سر از شکنجه گاه در نیآورند و با باز کردن دهان جان رفقای خویش را به خطر نیاندازند و رازی را فاش نکنند. یا در میدان های اعدام به رگبار گلوله بسته شدند و یا زیر شکنجه کشته شدند. احمد زاده و پویان، رضائی، صادق، صفائی فراهانی، زیبرم .... و سرانجام "حمید اشرف" که برخی از آنها نظریه پرداز این اراده گرائی انقلابی نیز بودند. بسیاری از طرفداران مشی و تئوری های خود پرداخته انقلابی سر از زندان ها در آوردند. امثال بیژن جزنی و دیگرانی که به گلوله بسته شدند. شرح خونی که در اواخر دهه 1340 و نیمه اول دهه 1350 از بدن جنبش انقلابی (مارکسیست و مذهبی) ایران رفت، خود درسنامه ایست برای طرفداران انقلاب و تحولات انقلابی در ایران. درسی که امروز برای تحولات جاری در ایران باید مرور شود. بویژه که همین اراده گرائی – البته عمدتا در خارج از کشور- امروز هم به نوع دیگری و بنام چپ اما نه آن نوع جانفشانی های که اواخر دهه 40 و تا انقلاب 57 شکل گرفته است. امروز ما، محصول دیروز است و فردای ما حاصل امروز ما خواهد بود. گذشته را در خدمت امروز باید به خدمت گرفت و حاصل فردا باید بهتر از محصول دیروز باشد!
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 779 - 20 اسفند ماه 1399