مصاحبه ظریف بند بازی سیاسی ضد ملی 41 ساله ج. اسلامی |
در آغاز این هفته بخش هایی از یک گفتگوی چند ساعته محمد جواد ظریف – وزیر امور خارجه – در رسانه ها انتشار یافت. ظریف در این گفتگو نکاتی را بیان کرد که بیشتر آنها تازه نبود. مثلا اینکه سیاست خارجی ایران در جایی غیر از دولت، یعنی در بیت رهبری تصمیم گیری می شود، یا اینکه در مواردی نیروهای نظامی نه تابع دیپلماسی کشور بلکه برعکس دیپلماسی تابع آنهاست. ظریف همچنین از ضرورت تنش زدایی در روابط بین المللی و حمایت از برجام سخن گفت و حمله به سفارت عربستان را خیانت دانست. از مجموع این گفتگوی طولانی و مهم که دارای نکات مثبت بسیار است رسانه های غربی و شخصیت ها و رسانه های داخلی که طرفدار غرب هستند چند جمله آن را که بنظر آنها علیه روسیه می آمد بزرگ کردند طوری که گویا این آمریکا نیست که ایران را تحریم کرده، یا تهدید به حمله نظامی می کند، یا قاسم سلیمانی را ترور کرده، بلکه این روسیه است که چنین کرده است. در واقع انتقاد آنها به آن است که چرا روسیه سیاست خارجی خود را دارد و دربست در اختیار حکومت ایران نیست. در حالیکه آنچه ظریف در زمینه اختلاف های ایران و روسیه در سیاست خارجی می گوید بسیار عادیست و غیر از این نباید هیچکس انتظاری داشته باشد. بحث در اینجا ولی بر سخنان ظریف نیست، بلکه آن انگیزه احتمالی است که می تواند در پشت انتشار این گفتگو باشد. نکته اصلی در سخنان ظریف آن است که آمریکا با پرداختن به ایران از دشمنان اصلی خود که چین و روسیه هستند غافل شده است. بعبارت دیگر بهتر است که با ایران همراهی کند و به آنها بپردازد. اینکه گمان کنیم برای آمریکا، کشورهای روسیه و چین در الویت درجه دوم و ایران درجه اول است یک تخیل است که هیچ داده و اطلاعاتی آن را تایید نمی کند. اینکه چنین سخنانی برای تشویق آمریکا به بازگشت به برجام به امید کشاندن ایران به مدار خود علیه روسیه و چین صورت گرفته باشد هم بسیار محمتل است. ممکن نیز هست که به چنین نتیجه ای هم ختم شود و آمریکایی ها را امیدوار کند ولی آیا چنین رفتارهایی با چنین امیدهایی اصولی است و به نتیجه ختم می شود؟ تجربه نشان داده است که چنین نیست. پایه این رفتار غیراصولی را آیت الله خمینی در جریان انقلاب ایران گذاشت که بجای آنکه از ضرورت اتحاد همه مردم سخن بگوید، مردم ایران را به کمونیست و غیرکمونیست تقسیم کرد و گفت : "ما با کمونیست ها همکاری نمی کنیم. آنها به ما خنجر از پشت می زنند و ..." تردید نیست که بیان این سخنان یک مانور سیاسی هوشمندانه بود تا از مخالفت آمریکا با انقلاب بکاهد و راه پیروزی مسالمت آمیز آن را باز کند. انصافا چنین نتیجه ای هم حاصل شد. ولی بعد؟ پایه نفوذ انجمن حجتیه، نفوذ اسرائیل، خودی و غیرخودی کردن مردم، ترورهای مجاهدین خلق، رویارویی های فداییان خلق، چند دستگی ها و برخوردها و اعدام ها و بعد تقسیم جهان به شرق و غرب و نه شرقی و نه غربی و محروم کردن ایران از حمایت ها و کمک های کشورهای سوسیالیستی وقت و برهم زدن رابطه آن با کشورهای عرب مترقی و ... همه در این سخنان غیراصولی گذاشته شد ولو اینکه در کوتاه مدت نتیجه مثبت در تسهیل پیروزی انقلاب داشت. اینکه امروز اسرائیل تا مغز استخوان حکومت نفوذ کرده، حجتیه بنام جبهه پایداری دنبال کسب قدرت مطلقه است، تجار بنام "برادران مسلمان" مردم را در این چهل سال غارت کردند، آموزگاران مترقی و مردم گرا از مدارس اخراج شدند، اساتید غیرمذهبی دانشگاه ها را تصفیه و پاکسازی کردند، دنبال مردم در خیابان ها راه افتادند، کیف و صندوق عقب ماشین ها را تفتیش می کردند که کتابی در آن یافت نشود، روسری را جلو کشیدند، پای روحانیت به حکومت باز شد، هرکس ریش و تسبیح داشت شد انقلابی و هرکس نداشت شد کمونیست و ضدانقلاب و ... همه و همه در آن روزی گذاشته شد که مردم ما به مسلمان و کمونیست تقسیم شدند. در عرصه جهانی هم همین تقسیم بندی ایجاد شد. شوروی و کشورهای سوسیالیستی آن زمان شدند نماد کمونیسم و سیاست خارجی ایران شد مانور میان قدرت ها، و تحت عنوان نه شرقی، نه غربی برگشت به سیاست موازنه دوران قاجاریه. بعد از اتحاد شوروی هم این سیاست تا به امروز ادامه پیدا کرده است. رهبران نظام در حالیکه خودشان بخوبی می دانند که اگر حمایت روسیه و چین پشت ایران نباشد، آنها را به سالن مذاکرات هم راه نمی دهند چه رسد به آنکه به آنها پای میز مذاکره بنشینند، از مخالفت مثلا روسیه با برجام سخن می گویند. این سخنان غیراصولی برای چه گفته می شود؟ برای نرم کردن آمریکایی ها و کوتاه آمدن آنها. ولی نتیجه اش چیست؟ نتیجه اش امیدوار شدن آمریکاست به اینکه هیچکس و از جمله روسیه و چین هم به ایران هرگز اعتماد نخواهند کرد و در نتیجه افزایش فشار به ایران. یعنی همان اتفاقی که در این چهل ساله افتاده است. تصمیم نظام برای انتشار گفتگوی محمد جواد ظریف حتی اگر راه بازگشت آمریکا به برجام را هموار کند در درازمدت به استقلال واقعی ایران کمک نمی کند. استقلال ایران زمانی بدست می آید که ایران خود درباره سیاست خارجی خود تصمیم بگیرد و از سیاست بند بازی بین قدرت ها فاصله بگیرد. با هر قدرتی متناسب با نوع رفتار آن رابطه برقرار کند. هرقدرتی که می خواهد با ایران دوست باشد، ما هم خواهان دوستی با آن هستیم و هرقدرتی که نخواهد با ایران دوست باشد ما هم باید دربرابر آن بایستیم. ولی اینکه دوستان خود را فدای آن کنیم که محبت دشمنان را بدست بیاوریم حماقتی است که یک فرد عادی کم سواد هم در زندگی خود نمی کند و فقط از حکومتی مانند ایران و رسانه های غربگرای داخلی برآمده و بر میاید.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 784 - 8 اردیبهشت 1400