راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

اعتقادات

و باورهای ما

در برابر آینه

نوشته "دارن آلن"

ترجمه بامداد شرقی

 

 

رفقای راه توده، ترجمه بخش نخست کتاب «خیال، باور و روبرویی با واقعیت؛ ۳۳ اسطوره “سیستم” نوشته “دارن آلن”Darren Allen» را برایتان می‌فرستم. بخش حاضر شامل پیشگفتار نویسنده و بخشی (یک از شش) «تاریخچه کوتاهی از سیستم» است. نویسنده با زبانی گویا، بی پروا و نافذ بسیاری از باورها و شاید اعتقادات ما را آینه وار در برابر ما قرار می‌دهد، تا خواننده را تشویق به بازنگری در آنها کند. کوشش بسیار شده است تا این بی پروایی، اصالت گفتار آن که در عین حال با احترامی پر شکیب نسبت به بشریت آمیخته شده در این برگردان نیز خود را بازیابد.

روبرویی ما با خیالات، باورها و اعتقادات ما در صحنه‌ای که با آینه انتقاد آراسته شود، شاید برای هر شخصی قابل تحمل نباشد، ولی صداقت تنها محک برای تبدیل پریشانی به امید و باروری بیشتر است. در اینجا بایستی به گفتار “آن جاودان” زنده یاد احسان طبری رجوع کرد،

...

در آن آنی که از خود بگذری از تنگ خودخواهی

برآیی بر فراخ روشن فردای انسانی

در آن آنی که دل، دل رانده از وسواس شیطانی

روانت شعله ای گردد فرو سوزد پلیدی را

بدرد موج دود آلود شک و ناامیدی را

...

تا بتوان چنین صحنه‌ای را به فرصت تبدیل کرد. با آگاهی از محدودیت وقت و امكانات خود و شما «تاریخچه کوتاهی از سیستم» به شش بخش تقسیم شده است. این كتاب به ۳۳ اسطوره می‌پردازد، که با اسطوره (۱) اقتصاد آغاز میشود. امید که قابل استفاده باشد.

 

 

تاریخچه کوتاهی از سيستم

 

بخش یک از پنج

 

در یک فروشگاه اسباب بازی در نیویورک دستگاهی توجه مرا به خود جلب کرد، که جامعه ما را می‌توان به آن تشبيه کرد . این دستگاه یک صندوق فلزی بود که درب آن با لمس یک کلید باز شده و یک دست مکانیکی در آن نمایان می‌شد، سپس انگشتان آب ورشویی این دست به سوی درب جعبه دراز می‌شدند ، آن را پایین می‌کشیدند و از داخل قفل می کردند.

در نگاه نخست۰ انگاشت بر این بود که بتوان چیزی از آن صندوق خارج کرد، ولی بر خلاف انتظار، این صندوق فقط متشكل از مکانیزمی برای بستن درپوش آن از داخل بود.

"ایوان ایلیچ"

 

برای ده ها هزار سال، مردم در جوامعی مسالمت آمیز، برابر خواه و سالم - حداقل در مقایسه با آنچه که آنها در طول آن دوران در پی آن بودند - زندگی می‌کردند. سخت کاری - اگر بتوان آن را كار نامید، چرا که جماعت دوران های دور، تفاوتی میان سرگرمی و كار نمی‌گذاشتند - گوشه ای از زندگی مردم را در بر نمی‌گرفت و كار به خودی خود لذت بخش، پر معنى و از خود بیگانه نبود.

​اگر كار، به عنوان مثال برای سود آوری برای دیگران، یا بدون دلیلی آموخته از سرشت انجام شود، یا اگر سُهش (احساس درونی- لغتی با ریشه پهلوی) خوبی نسبت به نتيجه آن کنش قابل تصور نباشد و یا کنشگر از نتيجه آن كار بی اطلاع بماند، این كار منجر به از خود بیگانگی نسبت به فعاليت و به بیگانگی ما از طبع انسانی می‌شود. در دوران تاریک و نیمه روشن پیش از آنچه که "تمدن" نامیده می‌شود، اجبار در كار و بیهودگی از فرایند آن - که هر دو زاده ريشه های مالکیت، باور به دين، تبعیت از قانون، جنگ طلبی و بسیاری از خرافات هستند؛ و نیز آنچه را که می‌توانیم از آن به عنوان "بیماری روانی" یاد کنیم، غير قابل تصور بودند. البته که ترس بی درنگ، هنگامی که حواس برای مقابله با خطر حاد تیز می‌شوند، بخشی از زندگی بود چرا که خطر همیشه در کمین بود؛ اما ترس از آینده، اضطراب و نگرانی گسترده آنگونه که زنان و مردان امروزی با آنها آشنا هستند، ناشناخته بود. (همچنین رجوع شود به كتاب "انسان خردمند" نوشته هرری صفحه ۱۱۲ پاراگراف اول نسخه انگلیسی. م.)

​با توجه به دانش امروزی بشر، هنوز غير ممکن است که بتوان از راه عینی مستقيم به این شناخت دست یافت؛ ولی با استفاده از روش‌های استنباط منطقی می‌توان تصورى عینی از روش و منش زندگی پیش از تاريخ بشر رسم کرد. با استفاده از استنباط منطقی و ادله مربوط به مقوله مورد گفتگو می‌توان، به عنوان مثال، فعل و انفعالات سطح خورشيد و یا نتايج ادامه تغییرات آب و هوایی را ترسيم و تا حدودى بسيار نزدیک به واقع پیش گویی کرد. مردم شناسان نیز با استفاده از روش های استنباط منطقی در مطالعه لايه های زمين، استخوان‌های یافت شده، ابزار و آلات و دیگر یافته های باستان شناسی می‌توانند تصویری بسيار نزدیک به واقع از زندگی مردم پیش از تاريخ ارائه بدهند. بدين طریق آنها می‌توانند در باره زندگی جمعی، روش های اعمال خشونت، سطح ومیزان تندرستی، ساختار سلسه مراتبی جامعه را ترسيم کنند، و حتی در باره باور آنها نسبت به جهانی که در آن می‌زیستند، توضيحاتی نزدیک به واقع ارائه بدهند.

 

​به یقین مردم شناسان می‌توانند با بررسی نحوه زندگی امروزی شکارچیان- گردآورندگان، وضعيت زندگی بشر اوليه را با استدلال عینی، حتی اگر به صورت تقریبی، ترسيم کنند. البته که نمی‌توان ادعا کرد که بشر بيست هزار سال پیش همسان انسان امروزی بوده است. این گروه ها که هیچ ارتباطی با جهان صنعتی مدرن امروز و یا حتی صنعت کشاورزی پیش- مدرن نداشته اند دیگر وجود ندارند، اما گروه هایی از جوامع انسانی که تا همین اواخر، نسبتا مستقل زندگی می‌کردند، همه خصوصيات ذكر شده بالا را داشتند. طبيعتا جوامع شکارچی- گردآورنده بسيار متنوع تر از هر جامعه دیگر ی بودند، و هر چه از نظر زمانى و مکانی دورتر از تمدن، به همان اندازه برابری طلبی، آزادی و رفاه میان این جوامع چه از ديد روانشناختی و چه از ديد اجتماعی بيشتر بود.

​با این حال، هنوز خلا بزرگ و غير قابل نفوذی در استدلال عینی نسبت به شناخت جوامع آن دوران باقی می‌ماند؛ و گمان می‌رود، که ما هرگز شناختی عینی از طرز زندگی، احساسات و چگونگی ادراك آن مردم در هزاره های تاریک و یا نیمه روشن پیش از تمدن نخواهیم داشت. اگر دانش استدلالی در برابری با دانش عینی به طور مشهود محدود و غیرقابل اعتماد در موضوعاتى که به انسان مربوط می‌شود، باشد، پس آیا نبايد به استدلالهای عملى هم اعتماد کرد؟ و با استناد به فریبندگی دانش استدلالی از اعتماد به آن خودداری کرد؛ نیز با توسل به چنین استدلالی آن را در زمره آرزوها و حدس های احساسی جای داد؟

​تجربیات و شناخت‌های متفاوت می‌توانند به جمع بندی های متفاوتی منجر شوند. شايد به سختی بتوان به عینی گرایی آنها در دستیابی به شناخت اعتماد کرد؛ و شايد شناخت بر پایه ادعاهای ذهنى توضيح داده شود، که توسط دانش - روانشناسی، دینی، تاریخی و هنرى - زاییده شده از مناسبات خود سيستم، در چنین ذهنیتی نهادینه شده باشد. چنین توضیحی که مورد قبول سيستم و در چهارچوب بقای سيستم عنوان شود، با بیانی که نگرانی های ما در باره خود سيستم را بازگو می‌کند، در تناقضی بسيار گسترده خواهند بود. ما در «افسانه ۳۳» عميق تر در این باره گفتگو خواهیم کرد، در حال حاضر ذكر این نکته کافی است که راهى وجود دارد که ما می‌توانیم بدون توصل به تحليل عقلانى یا حدس و گمان به شناخت در ذات انسان برسيم، اما این روش در شناخت نه برای اندیشمندان آرزو پیشه و نه عقل گرایان افراطی در دسترس نیست.

​آزادی و نشاط جوامع اوليه به این معنى نیست که این جوامع عاری از مشکلاتی مانند درد، ناامیدی، سختی، خطر و خشونت [فزاینده] بودند و همچنین آن به این معنى نیست که ما باید اکنون همانند بشر اوليه از درختان بالا برویم و چنان زندگی را برای خود پیشه کنیم؛ بلکه این بدان معناست که آنچه ما "پیشرفت" در کیفیت زندگی، آرامش روحى، شادى جمعی و غيره می‌نامیم، در واقع کاهشی هزار ساله در این کیفیت ها بوده است. مطمئناً چند مورد را مانند «روش های توانمند» می‌توان یافت که بهبود یافته اند ، اما همه اینها - تقریباً به طور کامل - راه حل مشکلات ناشى از آن مقولاتی هستند که "پیشرفت" خوانده می‌شوند.

​این "پیشرفت" از حدود دوازده هزار سال پیش، هنگامی که فاجعه ای در آگاهی انسان و در نتيجه، در جامعه بشرى رخ داد، آغاز شد. ماهیت این فاجعه یا سقوط در اسطوره 33 به نام “ضمير” توضيح داده شده است.

خیال، باور و روبرویی با واقعيت؛

سی و سه اسطوره سيستم

​پیشگفتار نویسنده:

سیستمی که بشر در آن شاهد نظام‌ های خودکامه، دموکراتیک، سوسیالیستی، کاپیتالیستی و غيره بوده، از ده ها هزار پیش تا کنون در حال ساخت است. با وجود تغییراتی، که گاه در ساختار - ولی سطحی - و یا در اولویت های آن اعمال شده، همواره پایه های وجودی خود را حفظ کرده است؛ و آنچنان پیچیده، نافذ، فراگیر و تهاجمی شده، که درک آن تقريبا ناممکن گشته است. شاید بدانیم، که چیز مهمی در دنیایی که ما (بشر) آن را ساخته‌ایم، اشتباه باشد، اما ژرفای تجربیات و شناخت‌های ما در پیوند با تار و پود این "سيستم"، کوشای مقابله با انتقادهای زیرساختی علیه آن است و در نهايت تلاش برای توجیه آن در برابری با انتقادات خودنمایی می‌کند، پس با بهانه آنچه که “پیشرفت” نامگذاری شده، ما از آن دفاع می‌کنیم. اسطوره های جهان براورده از خود ماست، و افشای آنها به معنای افشای خودمان خواهد بود. همانگونه که خواهیم دید، حتی خواندن واژه ”سيستم“ نیز می‌تواند به گونه‌ای ما را ناراحت کند، گویی که ما در معرض حمله قرار گرفته‌ ایم؛ و یا شخصی که از این کلید واژه استفاده می‌کند، شخصی عصبی و یا فاقد بلوغ فکری است

باورها و خیال‌های ما محکی از برگزیدگی شناخت امروزین ما در روبرویی با جهانی است، که در آن مقوله‌ای تعیین کننده اشتباه است. حتی با در چنته داشتن این باورها ما شاهد روندی در این جهان هستیم، که به گونه‌ای فزاینده آن را تبدیل به جهنمی زمینی می‌‌کند و در این روند به سوی نابودی پیش می‌رود. این شناخت یک دگرگونی بنیادین در این جهان را طلب می‌کند. کتاب حاضر تلاش در برجسته سازی این دیدگاه را دارد، و سعی می‌کند با دیدی گسترده خواننده را با عمق این فاجعه، که بسیار عميق تر از آن است که تصور می‌شود، آشنا کند.

تلاش نویسنده در روشن سازی تمامی جوانب سيستم بوده است، شاید بخشهایی از این کتاب در برجسته سازی صفات و طبیعت "سيستم" برای خواننده روشن و بارز باشد؛ یا کاملاً بر عکس، خواننده بر باور خود - حداقل در بخشی که خود به آن وابستگی زیادی احساس می‌کند - پایدار است.  بر این پایه ، چنین بخشی از یک ایمنی پایدار در برابری با انتقاد برخوردار است. در واقع این همان بخشی است که نویسنده تلاش در مجاب کردن خواننده برای تعمق و بازنگری در آنها را دارد.

سخن آخر این مقدمه: این کتاب، چه در بازگویی انتقادات یا در استدلالهای خود، نه ملاحظه چپ را دارد و نه راست را؛ و این بدان معنى نیست که نویسنده از عقاید یا فلسفه های دیگری - حتی اگر نقل قول و منبع از آنها در این کتاب آمده باشد - حمایت می‌کند.

https://telegram.me/rahetudeh

 

 




 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 785  -  15 اردیبهشت 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت