راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 788

انتخابات 1400

جنگ خونین بر سر رهبری است!

 

 

چند هفته تا انتخابات ریاست جمهوری باقی نمانده، شورای نگهبان لیستی از تائید صلاحیت شده ها را محرمانه دراختیار وزارت کشور گذاشته که بصورت غیر رسمی در خبرگزاری های امنیتی وابسته به اطلاعات سپاه "فارس"، "نامه نیوز" و... منتشر شده است. هنوز نه تکلیف نهائی این لیست مشخص است و نه تکلیف مردم. همه چیز نشان می دهد که این انتخابات در شرایطی بسیار پیچیده برگزار خواهد شد، شرایطی که در آن از یکسو کمر مردم و کشور زیر بار فشار تحریم ها و کارشکنی مخالفان دولت خم شده و مردم از هر زمان ناراضی ترند، از سوی دیگر روحانیت از هر زمان بی پایگاه تر در میان مردم شده و نارضایتی مردم علیه آن جهت گرفته و بالاخره سرنوشت انتخابات به سرنوشت رهبری آینده نیز گره خورده است. حکومت نه از این نفرت مردم نسبت به روحانیت درس گرفته و نه از شورش های 96 و 98 و انتخابات حداقلی مجلس یازدهم. اوج این درس نگرفتن و لجبازی با مردم پیش انداختن ابراهیم رئیسی برای رساندن او به ریاست جمهوری است. روحانی بی پایگاهی که سالها دادستان دادگاه ویژه روحانیت و معاون اول قوه قضائیه بود و پرونده قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 را زیر بغل دارد.

 در واقع موضوع انتخابات تنها گزینش یک رئیس جمهور، کم یا پراختیار تازه نیست، بلکه بنوعی تعیین شرایط و شطرنج سیاسی کشور در جریان جایگزینی و برگماری رهبری آینده نیز هست، بویژه که مجلس خبرگان 5 سال پیش رئیسی را بعنوان جانشین علی خامنه ای به وی معرفی کرد و از آن پس بود که وی ابتدا به تولیت امپراطوری مالی آستانقدس برگمار شد و پس از شکست در خیز اول برای رسیدن به ریاست جمهوری بعنوان رئیس قوه قضائیه برگمار شد. او و برگمار کنندگانش سکوی ریاست جمهوری را سکوی نهائی برای جهیدن وی روی کرسی رهبری میدانند.

 جریان جبهه پایداری که ادامه انجمن ارتجاعی حجتیه و حجتیه اندیشان است برای دست یافتن به سکوی رهبری دندان تیز کرده و در این گام می خواهد ابراهیم رئیسی را که آن را "انقلابی" می نامند به قدرت برساند تا در واقع آخرین میخ بر تابوت انقلاب 57 را بنام انقلاب بر آن بکوبد. راهی چهل ساله که از فردای انقلاب با گذاشتن ریش و بدست گرفتن تسبیح و ادعای مسلمانی آغاز شد و در ادامه خود همه انقلابیون واقعی را بقول خودشان از قطار انقلاب "پیاده" کردند، پیاده کردنی که نه با پهن کردن فرش قرمز بلکه با زندان و اعدام و حصر و ترور و کشتار و کودتا تا به امروز ادامه یافته و با رئیس جمهور شدن رئیسی وارد فصل تازه ای از بگیر و ببند و سانسور و کشتار خواهد شد. جریان پایداری از یکطرف دستش پشت سر احمدی نژاد است و او را برای آینده نگه داشته و از سوی دیگر از طریق نفوذی که در مجلس خبرگان دارد ظاهرا ابراهیم رئیسی را برای جانشینی آقای خامنه ای تعیین کرده است. پرسش اینجاست که رهبر و بیت او علیرغم ظاهر موافقی که به خود گرفته به چنین جانشینی تن خواهد داد؟ هم آقای خامنه ای و هم فرزندان او می دانند که اگر قرار باشد مسئله جانشینی به این شکل حل شود، سرنوشتی به مراتب بدتر از فرزندان آیت الله خمینی در انتظار خانواده خامنه ای خواهد بود، با این تفاوت که اینبار در نبرد قدرت دسته بندی های نظامی- سپاهی نیز به روی خود سلاح خواهند کشید.

این احتمال دور از ذهن نیست که در این شرایط جریان هایی در بیت رهبری ابراهیم رئیسی بی تجربه و ناتوان را پیش انداخته باشند تا پس از افتادن به تله ریاست جمهوری سکه یک پول شده و خیال رهبری را از سر بیرون کند. هر کدام از این دو احتمال باشد، باید آن را یک بیراهه بزرگ برای حل مسئله ای تلقی کرد که راه حل هایی دیگر را مطلبد. در واقع از مدت ها پیش مشخص است که در وضع کنونی در زمینه حل مسئله رهبری آینده تنها یک راه وجود داشته و دارد، یعنی آینده از هم اکنون به شکلی تدارک دیده شود که مسئله جانشینی به رقابت درون حکومتی و رویارویی و درگیری ها و اسلحه بر روی هم کشیدن ها و کودتاها نیانجامد.

در ابتدای جمهوری اسلامی و در زمان آقای خمینی، پس از ترور آیت الله مطهری که جانشین قطعی او بود، شتابزده و پس از اولین سکته قلبی آقای خمینی در قم تا حدودی این تدارک آینده با تعیین قائم مقام رهبری دیده شد. صرفنظر از آنکه این قائم مقام هم در ماه های آخر حیات آقای خمینی برکنار شد، ولی در مجموع گذار به شکلی مسالمت آمیز پیش بینی و تدارک دیده شد. اما آقای خامنه ای نه جسارت و نه پایگاهی شبیه آقای خمینی در میان روحانیون و در میان مردم دارد که بتواند چنان کند که آقای خمینی قصد انجامش را داشت. عاقلانه ترین راه حل تقسیم اختیارات بی حد و اندازه رهبری میان اعضای یک شورا است.

در غیراینصورت دو احتمال وجود دارد :

1)  یا انباشت نارضایتی ها، همراه با درگیری گروه بندی های حکومتی، به یک انفجار ختم می شود که بیرون آمدن یک نتیجه مثبت از آن به شرایط بستگی خواهد داشت و به همان اندازه و بیشتر ممکن است که به نتیجه ای منفی برای کشور بیانجامد.

2) یا اینکه سپاه و گروه بندی های نظامی در شرایط خوشحالی عمومی از پایان عمر یک رهبر غیر پاسخگو، قدرت میان هرکس زور بیشتری دارد تقسیم شود که این خود آغاز یک دوران بزرگ درگیری و بی ثباتی در کشور خواهد بود. بویژه که امثال ابراهیم رئیسی در این تقسیم قدرت دست به دست خواهند شد.

در واقع بخش بزرگی از جنگی که از هم اکنون بر سر رهبری وجود دارد بدلیل انباشت عظیم یک قدرت غیر پاسخگو در دست رهبر است. اگر از هم اکنون این قدرت رهبر بتدریج تقسیم شود، دیگر بدست گرفتن مقام رهبری چندان جاذبه ای ندارد که این همه درگیری و جنگ و بگیر و ببند و تحمیل رئیس جمهور به مردم  بر سر آن وجود داشته باشد.

آقای خامنه ای و بیت او بجای برگزیدن راه کاهش و توزیع اختیارات رهبر میان قوا، در فکر حفظ این اختیارات و زیر آب کردن سر مدعیان احتمالی رهبری آینده هستند، سیاست خطرناکی که خود می تواند ایران را به بن بست های خطرناک و درگیری ها و مخاطرات جدی بکشاند و بی گمان بیت آقای خامنه‌ای را هم از سرنوشت سخت خود نجات نخواهد داد. هم جلو انداختن و نامزد کردن ابراهیم رئیسی و هم لیست رد صلاحیت ها نشان می دهد که آیت الله خامنه ای قصد ندارد به شکل سالم و کم خطری آینده پس از خود را تدارک ببیند. در روزهای آینده و با قطعی شدن لیست تائید صلاحیت شده ها و بیهوده از آب در آمدن انتظار حکم حکومتی برای تغییر این لیست، ارزیابی بالا را دقیق تر خواهد کرد.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 




 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 788  -  5 خرداد 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت