راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

۳۳ اسطوره -4

تکامل گام به گام

جهانی که در آن

زندگی می کنیم

نویسنده: "دارن آلن"Darren Allen

برگردان: بامداد شرقی

 

 

بخش چهار

در مراحلی از دوران، تمدن ها، به عنوان مثال رم، سقوط می‌کردند. گاهی اوقات مردم، مانند سابقه طولانی استقلال ژاپن، تحت نظارت و تحمل قرار می‌گرفتند. در دوره هایی سيستم های اجتماعی کمتر متمدن توان دوباره مطرح کردن خود را نمیافتند ولی در عین حال، رویدادهایی، بهبود کیفیت زندگی را برای مردم عادی به همراه داشتند. سيستم هایی را که ما فئودال می‌نامیم، در استثمار و توسعه رنج توده ها کوتاهی نمی‌کردند، ولی در مقایسه با دوران پیشین آن، بهبودی نسبی برای مردم عادی با خود به همراه داشتند. دهقانان قرون وسطایی اروپا، به عنوان مثال، خودکفا بودند، دسترسی گسترده ای به زمين های مشترک داشتند، کار را با بازدهی بسیار بالا بدون رنج از «فرسایش و بیگانگی با کار» انجام می‌دادند، اغلب تعداد زیادی تعطيلات (1) داشتند و روابط اجتماعی سالمی نه تنها با هم قطاران خود بلکه با آنان که همتراز نبودند، داشتند. تبعیت از زمان سنجی در خارج از صومعه ها ناشناخته بود، مرگ به عنوان زمان سنجی شوم تا رسیدن به آن، درک نمی‌شد بلکه به عنوان یک همراه مادام العمر. روابط میان زن و مرد، با وجود بسیاری از استثناهای وحشتناک، منطقی و برابری طلبانه بود. این زنان و مردان قرون وسطایی به ویژه در اواخر این دوره، خاری در چشم و مانند دردی لاعلاج برای فئودالیسم بودند. (2)

البته که بیماری، تخيلات روانی و جنگ‌های میان اديان، به خصوص در گستره پایانی این دوران یعنی زمانی که نظم فئودالیسم جای پای خود را در غرب اروپا محکم می کرد، بخشی از زندگی این مردم را تشکیل می دادند؛ ولی در مقایسه با شدت و بی رحمی استثمار گسترده در امپراتوری رم و یا پس از آن در انگلیس ویکتوریا، عذاب کمتری این مردم را آزار می داد. فقری که، به عنوان مثال هندی های مدرن را گریبان گیر کرده، در آن دوران پایانی، بسیار ضعيف تر بود. در عین حال شورش های رادیکال، به گونه ای که آنارشیست های اسپانیایی و هیپی های اروپایی قرن بیستم می‌توانستند رویای آن را داشته باشند، نسبتاً رایج بود. (3)

سده های پانزده و شانزده شاهد گسترش شکل جدیدی از سيستم شد. کاپیتالیسم از همه جنبه های اساسی، ادامه و استحكام پروژه تمدن سازی بود که با طلوع شیوع خرافات تجربه می‌شد، همان که ابتدا در بین النهرين و مصر آشکار شد، سپس توسط یهودیه، یونان، روم، چین، عباسيان، مغول ها، عثمانی ها، اسپانیایی‌ها، هلندی ها، انگلیسی ها و سر آخر “ما”، گسترش پیدا کرد، و پی در پی، این دکترین اجتماعی اصلاح و بهبود یافت. سازماندهی ارتش های کلاسیک، رشد و مدیریت منظم شهری، نهادسازی سرکوبگرانه و صومعه های ارتجاعی، سیستمهای بانکی دوره رنسانس و هر مکانیزم جدید کنترل اجتماعی به ابزاری تبدیل شدند که می‌توانند یک سيستم حاكم، مستقل، مکانیکی و در نهايت دیجیتالی را ساخته و مدیریت کنند. از قرن هفدهم به بعد، هر گامی که توسط نخبگان اروپا، به ویژه طبقه جدید تجار و صنعتگران، برداشته می‌شد، در جهت ایجاد و گسترش این سيستم خود تنظيم گر بود. انقلاب صنعتی و زیر مجموعه های آن مانند مدیریت نیروی کار "آزاد"، "عقلانى" سازی روزافزون در تبدیل زمان به پول، گسترش و تکامل مدارس، تشکیل و بسط کارگاه های صنعتی، ایجاد بیمارستان ها، کارخانه ها، بانک ها، ارتش ها، مدرن سازی اداره جامعه همراه با تکنیک های اجباری نظارت و کنترل (که متشکل از تحميل واحدهای استاندارد سازی در نهاد اندازه گیری، ابداع اوراق بهادار، استحکام بخشیدن به ادیان و تسهيل رواج آنها، برپایی سيستم های حقوقی، نو آوری و بسط طرح های شهری و غیره) هدفمند ساخت، گسترش و بقای جهانی مکانیکی بوده و هست. با پایان قرن نوزدهم مشخص شد که ایجاد یک سيستم جهانی "بی نقص" به زودی منجر به نابودی همه گیر این “نظم” نو خواهد شد. بنابراین تجربه اقدامات لازم برای مقابله با نیروی های کار که در تشکیلات کارگری و عدالت خواه شکل می‌گرفتند، فراهم شد. نخست صف آرایی در برابر شورش های کارگران و گرسنگان و سپس مماشات با بسیاری از جنبشهای انقلابی که در تلاش برای مقاومت در برابر سرنوشت هولناک خود بوجود آمده بودند. این صف آرائی و مماشات در سلسله اصلاحاتی، که در طول سال‌های میان ۱۸۶۰ و ۱۹۶۰ در نتيجه نادیده گرفتن تناقض‌های عميق سيستم که سر چشمه آن را باید میان حکم رانان و مستمندان جوامع ( هم آنان، که موارد مشترکی پیوندشان می داد، ولی در عین حال از طرف سيستم غیر قابل درک بود،)، متبلور شد و توانست بسیاری از افراد را در بهبود زندگی در بر بگیرد. برای دستیابی به تداوم آنچه که “تمدن” نامیده شده، اصلاحات به تقویت آن کمک کرده (نگاه کنید به اسطوره ۳۱) تا “تمدن” بتواند بقای خود را حفظ کرده و پایدار بماند. در اواخر قرن بیستم شماری از نخبگان با ابداع مکانیزم های باز دارنده از زوال سيستم (مانند ادغام خلق ها، هماهنگ سازی در ایده ها، در عواطف، در تکنیک ها، در ابزار، در اشیا، در رفتارها و در استفاده از منابع طبیعی)، تلاش در ثبات دهی بیشتر به سيستم کردند،  تا این سيستم بتواند کار خود را  به عنوان مکانیزمی واحد، یکپارچه و کاملا خودگردان به پایان برساند.

تا پایان مرحله پیشرفت نظام سرمایه داری، که تقریباً از سال ۱۶۰۰ تا ۱۹۰۰ میلادی به طول انجامید، عناصر مختلف سيستم هنوز کم و بیش مطیع طبیعت، طبیعت انسان و فرهنگی بودند که بشر به طور طبیعی در گروه ها ایجاد می‌کند. ولی کاپیتالیسم توانست کار، انرژی و زمان را تبدیل به کالاهای قابل خرید و فروش کند؛ این روند همانند سازی ( تبدیل هر چیز منقول و غیر منقول به کالا) در بسیاری از فرایندهای علمی، صنعتی و خدماتی ادغام شد که هدف آن بازدهی بیشتر در سود، تولید و کارائی بود. هر آنچه را که مانع یا بازدارنده در این روند برآورد می‌شد و در مقابله با این روند قرار می‌گرفت، از میان برداشته می‌شد. پیشبرد و تسريع تولید در کارخانه های بافندگی، باعث ارزان‌تر شدن این کالا و هم زمان با آن به فرسایش روابط جوامع محلی ختم شد. در عین حالی که آموزشگاه ها، کارگران سازگارتری برای کارخانه ها تربیت می‌کردند، ابتکار عمل و پویایی آنها را ویران می‌کردند. گسترش و ازدیاد تولید محصولات خوراکی در مزارع، همچنین باعث از میان بردن مواد مغذی خاک و نابودی زندگی وحش می‌شد. ابداع ابزار تولید با کارآمدی بالاتر برای «صرفه جویی در زمان» نیاز بیشتری به کار را تداعی می‌کرد. هر یک از نو آوری ها در فناوری توانسته تنها بخشی از مشکلات متمركز را حل کند، ولی در عین حال مجموعه ای از مشکلات تازه دیگری را بوجود آورده است که برای غلبه بر آنها به فرایندهای فنی بیشتری نیاز است و یا خواهد بود. فراورده های فنی نو آوری از جمله صنعت پلاستیک، شکافت هسته ای، سفر با سرعت بالا، مهندسی ژنتیک، اینترنت یا هر راه حل جدید دیگری مانند، داروهای هوشمند، واقعیت مجازی، سایبرنتیک، فناوری نانو، همجوشی هسته ای درحالی که هیاهو و وجد زیادی به راه انداخته، مشکلات تقریبا لاعلاجی مانند آلودگی فاجعه بار محیط زیست، فرسایش و بیماری های روان و تن انسانی یا جانوری را ایجاد کرده و می‌کنند. تجربه نشان داده است که عوارض جانبی ناشی از نو آوری ها همواره یا توجیه شده یا ناچیز معرفی شده و یا بهانه برای فناوری های صنعتی دیگری که خود نیز وارد این روند بی پایان در فرسایش خواهند شد، شده است.

-----------------------

(1) بر اساس محاسبات تخمینی که در پیچ زیر قابل دسترسی است، کشاورزان یک سوم از سال را در تعطیلات به سر می‌بردند.

http://groups.csail.mit.edu/mac/users/rauch/worktime/hours_workweek.html

(2) به عنوان مثال می‌توان از ”بگین ها و بیگاردها“(گروه های مذهبی غیر روحانی مسیحی بودند که در قرن های سیزدهم تا شانزدهم میلادی در اروپای غربی، به ویژه در هلند، فعال بودند. اعضای آنها در جوامع نیمه خانقاهی زندگی می کردند اما از سوگندهای مذهبی امتنا می‌جستند. م.)، ”ژاکری“، پیروان روح آزاد (جنبشی در قرون ۱۳ تا ۱۵ که کلیسای کاتولیک آنرا جنبش مرتدین می‌دانست. م.)، لولاردها (جنبشی مسیحی در قرن ۱۴ ، که در آن هواداران این جنبش مخالف سلسله مراتب کلیسایی بودند. م.)، تابوریتیان و بسیاری دیگر از توابع عرفان دوران قرون وسطایی نام برد، که هر یک به نوبه خود پرچم برابری را به دوش می‌کشید.

(3) رجوع شود به ”نوربرت ایلیاس“ Norbert Elias در کتاب ”روند متمدن سازی“، ”لوئیس مامفورد“ Lewis Mumford در کتاب ”فنون و تمدن“, “ایوان ایلیچ” در کتاب در آینه گذشته, ”کریس ویکهام“  Chris Wickham در کتاب  وراثت رم، ”ویلیام چستر اردن“  William Chester Jordan در کتاب اروپا در قرون وسطی

لینک شماره های گذشته:

1 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/785/bamdad.html

2 - - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/786/sharghi.htm

3 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/787/sharghi.html

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 




 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 788  -  5 خرداد 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت