آقای تاج زاده در کلاب "هاوس" کم اطلاع حاضر می شود! |
اخیرا در شبکه کلاب هاوس گفتگویی پیرامون "زنان و جمهوری اسلامی" انجام شد. در این گفتگو برخی کارگزاران دهه های اول و دوم جمهوری اسلامی ضمن ارائه نظراتی درست درباره ضرورت پایان دادن به حجاب اجباری و دفاع از حقوق زنان، مطالبی را مطرح کردند که نشان از عمق کلیشه ها و عدم برخورد جدی انتقادی با گذشته است. از جمله یکی از شرکت کنندگان (مصطفی تاج زاده) در این گفتگوها مدعی شد: "یکی از مهمترین دلایل اجباری شدن حجاب در ابتدای پیروزی انقلاب، تحلیل غلط بسیاری نیروهای سیاسی حتی سکولارها و مارکسیستها بود، که مسئله اصلی کشور را عدالت و مبارزه با امپریالیسم خواندند و به سادگی تسلیم حجاب اجباری شدند." این کلیشه ایست که بیش از سی سال است توسط بی.بی.سی و طرفداران سلطنت و چپ روها تبلیغ می شود و هیچ ربطی به روند انقلاب 57 و سیاست مدافعان آن ندارد. براساس این کلیشه "از مهمترین دلایل" همه مشکلات کشور ما این بوده که برخی گروه های سیاسی خواسته اند برای عدالت اجتماعی مبارزه کنند یا سلطه امپریالیسم را مانع توسعه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در کشور می دانستند. اگر اینها مثلا از عدالت اجتماعی دفاع نمی کردند امروز زنان ما مثلا بی حجاب بودند یا آزادی بیشتری داشتند. هر مشکلی در هرجا که هست یا برآمده از مبارزه با امپریالیسم است یا مبارزه برای عدالت اجتماعی. نه تنها آزادی زنان هیچ ناسازگاری با عدالت اجتماعی و استقلال واقعی ملی ندارد، برعکس آزادی زنان در صورتی تامین و تعمیق می شد که کشور وارد مبارزه جدی برای عدالت اجتماعی و استقلال ملی می شد. چرا کسانی مانند آیت الله طالقانی، منتظری یا حتی خود آقای خمینی زیاد روی مسئله حجاب حساسیت نشان نمی دادند؟ چون همه آنها به مسئله توسعه، عدالت اجتماعی و استقلال و ضرورت وحدت ملی در حدی، کمتر یا بیشتر، بها می دادند. اگر قرار باشد که یک جامعه هدایت بشود به سمت توسعه اقتصادی، به سمت عدالت اجتماعی و استقلال واقعی نیاز به وحدت ملی دارد، دیگر نمی توان مردم آن را به خودی و غیرخودی، با ریش و بی ریش، بی حجاب و کم حجاب و بدحجاب و حجاب برتر و حجاب برترین تقسیم کند. برعکس هرقدر از آن آرمان ها دورتر می شویم، هرقدر نیازمان یا نیاز حکومت به مردم و به وحدت ملی کمتر می شود، کوشش آن برای ایجاد تفرقه و تقسیم کردن مردم بیشتر می شود. بنابراین استمرار تقسیم مردم به خودی و غیرخودی و بی حجاب و با حجاب نتیجه دور شدن از آرمان های استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی در انقلاب 57 است نه نتیجه پافشاری بر آن آرمانها. خود آقای خامنه ای نقل می کند که "آیت الله خمینی در یکی از سخنرانی هایش گفت فلان کسان از معاویه بدترند. من به ایشان گفتم که یک عده در ایران هستند که طرفدار معاویه هستند. آقای خمینی گفت من نمی دانستم. و از آن ببعد اسم معاویه را در سخنرانی هایش نیاورد." کسی که به وحدت ملی می اندیشد باید بپذیرد که طرفداران معاویه هم در این کشور حق حیات دارند چه رسد به زنان بی حجاب یا کم حجاب. این ادعا هم که گویا بدلیل اینکه مارکسیست ها به مسئله عدالت اجتماعی یا مبارزه با امپریالیسم بها می دادند تسلیم حجاب اجباری شدند از نظر تاریخی کلا پوچ و نادرست است. کسانی که در سالهای دهه 60 زندگی کرده اند می دانند که تا سی خرداد 60 حجاب اجباری وجود نداشت. تا آن تاریخ مثلا دختران توده ای و گروه های سیاسی دیگر در کنار دانشگاه و دیگر محلات بدون حجاب حضور داشتند و کتاب می فروختند. حتی گیتا علیشاهی دخترجوان عضو حزب توده ایران در خرداد 60 به این اتهام اعدام شد که در کیف او و نه بر سر او روسری وجود داشته و این را به حساب "منافق"بودن او گذاشتند. حجاب در شرایطی اجباری شد که در خیابان ها ترور و انفجار حاکم بود و در زندان ها روزانه 1000 تن تیرباران می شدند. این چه ربطی به تحلیل غلط یا درست یا امپریالیسم یا مبارزه برای عدالت اجتماعی دارد؟ وقتی که این خطر وجود دارد که زنی بی حجاب در خیابان ظاهر شود و او را دستگیر و اعدام کنند، خوب جامعه عقب نشینی می کند. بنابراین جلوی حجاب اجباری را می شد گرفت با پذیرش گفتگو و ایجاد شرایط روابط مسالمت آمیز میان مردم. کسانی که امروز مدعی اند تحلیل غلط مارکسیست ها موجب حجاب اجباری شد خود جزو کسانی بودند که در همان سال 60 گفتگوهای تلویزیونی را تحریم کردند و رسما اعلام کردند که ما در بحث تلویزیونی شرکت نمی کنیم. حتی دکتر بهشتی در واقع قربانی این شد که چرا جرات کرده کنار کیانوری و دکتر پیمان و فرخ نگهدار نشسته و با آنها بحث و گفتگو کرده است. برای آنکه پوچ بودن این ادعاها معلوم شود ما یکی دو نقل قول از چندین مقاله که نامه مردم درباره لایحه قصاص در همان ماه های نزدیک بهار 1360 منتشر کرد را در اینجا می آوریم که معلوم شود اتفاقا مارکسیست ها و کسانی که برای استقلال و عدالت اجتماعی مبارزه می کردند جدی ترین مبارزان برای آزادی زنان هم بودند آن هم در آن شرایطی که از همه سو زیر رگبار اتهام بی دینی و بی خدایی قرار داشتند و نشریات آنها توقیف می شد و به چاپخانه ها دستور میدادند (از جمله توسط همین آقای تاج زاده) نشریات و حتی جزوه های پرسش و پاسخ کیانوری را چاپ نکنند. مثلا نامه مردم در شماره 19 اسفند 59 با بیان اینکه "زنان نیمچه انسان نیستند" با زبانی استدلالی بشدت از لایحه قصاص انتقاد می کند و از جمله می نویسد: "زنان ایران از انقلابی که با خون خود و عزیزترین عزیزانشان به پیروزی رسانده اند، متوقع آنند که آنان را انسان برابر حقوق جامعه بشناسد، بار سنگین تبعیض و ستم را از دوش آنان بردارد و جای شایسته آنان را در جامعه مشخص کند. نمی توان حقوق انسانی را از زنان ایران دریغ داشت اما از آنان انجام وظایفی سنگین تر از مردان را متوقع بود. از زنان ایران باید رفع تبعیض و ستم شود و شایستگی آنان دربرخورداری از همه حقوق انسانی تایید قانونی یابد. توقع زنان بیدار دل ایران آنست که با تصویب متمم قانون اساسی کمبودها در این زمینه جبران شود و نه آنکه قوانین جدید در جهات مثبت قانون اساسی نیز نادیده انگاشته شود." و در شماره 19 اردیبهشت 60 با عنوان لایحه قصاص قابل دفاع نیست می نویسد: "فرض کنیم که «لایحه قصاص» به قانون تبدیل شد و اجرای قانون هزارها ناقص العضو- کور و شل و دست و گوش و بینی بریده- به جامعه عرضه کرد، هزارها نفر نیز «سنگسار» شدند، و هزارها نفر آبرو باخته و سرشکسته، تازیانه خوردند و با سر تراشیده روانه تبعید گاه ها شدند. آیا بدین ترتیب قتل و دزدی و فحشاء از بین خواهد رفت؟ مسلما نه! ولی چنین اعمالی مشکلات و بغرنجی های تازه ای در جامعه ایجاد خواهد کرد و عواقب نامطلوبی برای جامعه خواهد داشت." این مطالب در شرایطی منتشر می شد که به نوشته همان شماره نامه مردم "دو نوع جو منفی، یکی «محدودیت فضای بحث» و دیگری جو«برچسب زنی و رعب و شانتاژ» و متهم ساختن کلیه منتقدین این لایحه به «مخالفت با قران و اسلام»" در کشور حاکم بود. از آنچه گفتیم معلوم میشود: اولا اجباری شدن حجاب تا آنجا که به "تحلیل" مربوط می شود برآمده از تحلیل ویرانگر کسانی بود که صحنه انقلاب را جایی برای قدرت طلبی و تسویه حساب و عدم پذیرش بحث و گفتگو می دانستند و کشور را به درگیری مسلحانه و فاجعه خرداد 60 کشاندند. ثانیا تا آنجا که به حزب توده ایران مربوط می شود این حزب نه تنها مبارزه برای آزادی زنان - که آزادی حجاب بخشی از آن است - را مغایر یا مانع مبارزه برای عدالت اجتماعی و استقلال ملی نمی داند بلکه اینان را لازم و ملزوم یکدیگر دانسته و همچنان می داند. این مبارزات از هم جدا نیست، چه رسد که روبروی همدیگر یا مانع همدیگر باشند!
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 812 - 10 آذر 1400