سرمقاله 805 دیپلماسی و سیاست جنگی ج. اسلامی به این دو راهی رسیده! |
سردار غلامرضا سلیمانی رئیس سازمان بسیج مستضعفین پس از بیان اینکه "دوران بزن در رویی در فضای مجازی به پایان رسیده است" ادعا کرد "تربیت ۸ میلیون جوان بسیجی و تشکیل حکومت اسلامی از اهداف ماست . ۷۰ هزار مسجد و ۱۰۵۴ پایگاه بسیج در کشور، محور تشکیل حکومت اسلامی را تشکیل میدهند.لازمه آن هم فعالیت تمامی کارکردهای بسیج محلات در مساجد است." بکار بردن اصطلاحاتی نظیر "تشکیل حکومت اسلامی" مشابه امارات اسلامی طالبان یا اینکه گویا با 1054 پایگاه بسیج می شود حکومت اسلامی تشکیل داد، نشان از درک واپسگرا و واپسمانده ای دارد که در بخشی از ارکان حکومت از شیوه کشورداری و رابطه آن با مردم و روشنفکران و متخصصان وجود دارد که ظاهرا هیچکدام را به حساب نمی آورند. از قرار ریاست جمهوری تحمیلی ابراهیم رئیسی و انتخابات استصوابی مجلس و شورای شهرها و انتقال همه ارکان حکومت به جناح راست و بیت رهبری موجب احیای دوباره همان طرح هایی شده که قبلا در زمان احمدی نژاد درتوهم آن بودند. یکی از این طرح ها هم نظامی کردن فضای سیاسی کشور از طریق رخنه دادن بسیج بود. در واقع طرحی که سردار غلامرضا سلیمانی از آن سخن می گوید همان برنامه ایست که در زمان ریاست سرتیپ محمد باقر ذوالقدر بر سازمان بسیج در سال 1384 و همزمان با تدارک روی کار آوردن دولت احمدی نژاد تحت عنوان "بسیج 15 میلیونی" تدوین شد و تمام مراحل و سازماندهی مقدماتی آن آماده شد. تمام شاخههای بسیج و فرماندهان آنها تعیین شدند، 40 هزار مسجد در چارچوب این طرح سازماندهی شد. تشکیل 40 هزار گروه رزمی کربلا، 6 هزار هسته مقاومت، 1200 گردان عاشورا، 48 هزار پایگاه مقاومت و 54 هزار واحد دانش آموزی تا آغاز دور دوم دولت احمدی نژاد در کشور قرار بود شکل بگیرد یا ادعا می شد که در حال شکل گیری است. (مراجعه کنید به سخنرانی سردار ذوالقدر که افتخار به ریاست جمهوری رساندن احمدی نژاد را متعلق به خود دانست، در همایش فرماندهان نیروی مقاومت بسیج – اردیبهشت 1384. همچنین نگاه کنید به راه توده شمارههای 205 به بعد آذر 1387). البته معلوم نیست "حکومت اسلامی" که با 48 هزار پایگاه بسیج نتوانست تشکیل شود حالا چگونه می خواهد با 1054 پایگاه تشکیل شود؟ به هر حال در آن زمان این طرح بسیار جلوتر از امروز پیش رفته بود و در همین چارچوب ستاد ائمه جمعه به طور کامل با این طرح همسو شده و صدا و سیما برای اجرای آن آماده شده بود. همه مقدمات در چهار سال نخست دولت احمدی نژاد فراهم شده بود و قرار بود در دوم ریاست جمهوری وی این طرح پیاده شود. کودتای 88 از جمله برای اجرای این طرح با هدف خفه کردن کامل جریان تحول طلبی حکومتی بود، طرحی که با مقاومت مردم در برابر کودتا و قرار گرفتن نظامی سپاه در برابر مردم مفتضحانه شکست خورد و حتی احمدی نژاد هم دیگر حاضر نشد نقش خود را در حد یک مهره و پیاده شطرنج این طرح بپذیرد. انتخابات 92 آنچه را در دولت احمدی نژاد تدارک دیده بودند موقتا به بایگانی سپرد. با روی کار آمدن ترامپ در امریکا حامیان این طرح امیدهای تازه ای یافتند. آنها بار دیگر بسیج شدند تا قوه مجریه را از چنگ روحانی در آورند و طرح خود را به اجرا بگذارند. گروهبندی نظامی- سیاسی- اقتصادی "جمنا" با همین هدف در انتخابات 96 تحت رهبری و هدایت سردار باقر ذوالقدر شکل گرفت. آنها این بار سید ابراهیم رئیسی را جانشین احمدی نژاد کرده و پیش انداختند تا در دوران ریاست جمهوری وی طرح ناکام مانده خود را دنبال کنند. اما پیروزی حسن روحانی در انتخابات 96 مهر باطل بر امیدهای آنان زد. در نهایت خود رهبر وارد میدان شد تا با انجام یک انتخابات استصوابی و با ادعای واگذاری حکومت به "جوانان انقلابی" و برداشتن گام دوم انقلاب، با نسل تازه رانت خوارهای درجه دوم امکان احیای این طرح را فراهم کند. اساس این طرح بر ایجاد یک فضای رویارویی با غرب و امریکا یا همسایگان در شرایط بحران اقتصادی مبتنی است که با اتکا بدان بتوان جو احساسات و ادعای حمله امریکا و مقاومت مردم در برابر آن را تبلیغ کرد و سازمان بسیج را بر مبنای ترس از دست دادن شغل و وسیله معیشت گسترش داد. طراحان این برنامه معتقدند که در شرایط بالا گرفتن احتمال رویارویی یا جنگ میتوان مردم را به میل یا به اجبار وارد بسیج کرد و طرح بسیج 15 و حتی 20 و40 میلیونی را تحقق بخشید. در شرایط احساسی و تبلیغی و ترس از حمله میتوان بازی پیوستن مردم به بسیج را که حکومت در آن تخصص دارد به راه انداخت و هرکس نخواهد در این شرایط عضو بسیج شود، بداند که به عنوان نفودی، غیرانقلابی، طرفدار حمله امریکا به ایران، پیاده نظام جنگ نرم، هوادار انقلاب مخملی و بالاخره وطن فروش و خائن شناخته خواهد شد و حداقل مجازاتش آن خواهد بود که شغل خود را از دست بدهد. این که رهبر و اطرافیان وی و فرماندهان سپاه و بسیج و گروههای راست دست از این اصطلاحات بر نمیدارند برای استفاده از آنها در این شرایط خاص است. شرایطی که در آن هر نوع سخن از معیشت، از آزادی، هر نوع انتقاد ممنوع و "بازی در پازل دشمن" شناخته شود. این طرحی بود که جناح راست برای اداره سیاسی ایران در دست داشت. یعنی ایجاد یک مشارکت اجباری، منفعلانه و فرمانبرانه در سازمانهای شبه نظامی. وادار کردن مردم به اینکه در شرایط ترس از حمله خارجی ظاهر خود را با ظاهر بسیج و خواست حکومت همسو کنند تا به تدریج اعتماد به همدیگر و درک از قدرت خود را از دست بدهند و تسلیم شوند. با امید به اجرای همین طرح بود که راستگرایان دربرابر هر نوع احتمال عادی شدن مناسبات ایران و امریکا بشدت مقاومت کردند و باز به همین دلیل بود که سردار ذوالقدر مبتکر و سازمانده این طرح ابتدا به قوه قضائیه رفت تا دادگاههای کودتا را ترتیب بدهد و سپس رئیس جمنا و حامی ابراهیم رئیسی شد. به همین دلیل است که راستگرایان حکومتی هم اکنون نیز خواهان الگوگیری ایران از کره شمالی – البته فقط در زمینه سیاست خارجی - هستند که بنظر آنان بهترین فرصت را برای اجرای این طرح در اختیارشان میگذارد. سخنان فرمانده بسیج نشان می دهد که این طرح هنوز از دستور کار خارج نشده، با آنکه شرایط ایران به کلی تغییر یافته است. نه حکومت دیگر در شرایط دوران احمدی نژاد است، نه آن درآمدهای باداورده نفتی وجود دارد، نه مردم کمترین تمایلی به مشارکت در هیچ طرح حکومتی دارند، نه امکان افزایش فشار بیشتر به آنها وجود دارد، نه شرایط جهانی دیگر اجازه چنین خیالپردازی هایی را می دهد. با اینحال همچنان پیگیر طرح بسیج میلیونی هستند چرا که هم بودجه کلانی را بابت آن گرفته و تقسیم می شود و هم شماری جوان بیکار و ناامید را می توانند زیر پرچم خود بنام بسیج گرد بیاورند تا بعد ببینند با آنها چه می شود کرد. سخنان سردار سلیمانی نشان می دهد که حکومت یا بخشی از آن همچنان به جایگزین ایجاد شرایط جنگی فکر می کند و برای آن آماده می شود و همین امیدواری ها و تخیلات می تواند عامل ناپیگری در رویکرد تقدم دیپلماسی باشد که ایران امروز بیش از هرچیز بدان نیاز دارد!
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 805 - 21 مهر 1400