صبر تلخ- 36 آخرین قسمت از 36 بخش برگزیده کتاب خاطرات عموئی
این بخش آخر از گزیده هائی است که از کتاب خاطرات محمد علی عموئی تحت عنوان "صبر تلخ" انتخاب و در 36 قسمت منتشر کردیم. ما در این گزیده ها سعی کردیم، نکات مهم خبری و تاریخی را برگزیده و منتشر کنیم. از جمله درارتباط با رابطین بیت آیت الله خمینی با رهبری حزب توده ایران و یا ملاقات هائی که رهبری حزب با رهبران وقت جمهوری اسلامی مانند آیت الله بهشتی و یا هاشمی رفسنجانی، آیت الله منتظری، آیت الله طالقانی و... داشت. در همین گزیده ها، آن اطلاعاتی را انتخاب و منتشر کردیم که رهبری حزب در اختیار بیت آقای خمینی گذاشته بود. از جمله درباره خطر حمله صدام به ایران و یا کودتاها. همچنین گزیده هائی درباره چگونگی اعتراف گیری و نمایش های تلویزیونی. |
– آمار کشته شده ها یا زندانی شده های حزب در ابتدای دهه 60 چقدر بود؟ عمویی: حزب در آغاز دهه 60، در زندان یک کشته داشت! دختری به نام گیتا علیشاهی که کسرایی سروده قشنگی در باره اش دارد. دختر بسیار جوان، شاید 18 یا 19 ساله بود! او حتی همان موقعی که در صف اعدامی ها بود، فریاد زد: زنده باد حزب توده ایران! من توده ای هستم و از انقلاب دفاع کردم. من را می خواهید اعدام بکنید؟! – من یاد صحنه اعدام کمونیست های ایران افتادم که در شوروی وقتی می خواستند اعدامشان کنند می گفتند: زند باد رفیق استالین زنده باد... عمویی: پرداختن به گزاره های ناموثق، از موضع ضد شوروی بر می خیزد! و این مقایسه هم درست نیست. به هر حال با این که توصیه هایی از جانب آقای خمینی به داستان انقلاب شده بود که بچه ها را آزاد و فشار به حزب را کم کنید، معهذا آمار نشان می داد که حضرات دست اندرکار، کار خودشان را دارند می کنند! درست است که با مراجعه من برخی را از زندان اوین آزاد می کنند ولی کمیته ها مرتب می گیرند و تحویل اوین می دهند و آمار بالا می رود. حتی قبل از ضربه بهمن 1361 چند نفر از اعضای کمیته مرکزیمان در زندان بودند! از جمله دکتر فریبرز بقایی، محمد پورهرمزان و... خیلی هم کوشش کردیم اینها را آزاد بکنیم، نکردند و تا پایان در بند بودند که بعدا بقیه هم به اینها پیوستیم! - پورهرمزان مسئول انتشارات و مترجم...؟ عمویی: بله، بله عضو کمیته مرکزی و مسئول انتشارات بود و مترجمی بسیار بسیار مسلط ! یعنی ترجمه هایش خیلی اصیل است، خیلی اصیل است! به هر حال، مجموعه این اقدامات موجب شده بود که ما یک خوش بینی زائدی نسبت به آقای خمینی پیدا کرده بودیم. و بدون تردید ضربه نهایی هم با دستور شخص خمینی به ما وارد شد! یعنی زمانی هجوم نهایی به حزب انجام گرفت که اینها از آقای خمینی دستور سرکوب را دریافت کردند! – من جایی شنیدم که این آقایان رفتند بر علیه بازرگان جلو آقای خمینی حرف زدند که «جلو این را بگیریم و دستگیرش کنیم و...» و آقای خمینی می گوید «اینها که مسلمان هستند!» یعنی تاکید بر اسلامشان می کند و می گوید «آنهایی که ادعا می کنند با ما هستند و مسلمان نیستند، آنها را باید سرکوب کنیم...» چنین خبری به شما رسیده بود؟ عمویی: نخیر، من هیچ موقع نشنیدم. ولی در آستانه سال 1360 ما گزارشی به نقل از شخص سید احمد داشتیم که آقای خمینی پیشنهاد هادی غفاری و فخرالدین حجازی برای قلع و قمع حزب را نپذیرفته و به این ترتیب، این دلگرمی را داد که در این بحبوحه زدن و بستن و کشتن، با حزب کاری ندارد! خوب، به نظر من آن تحلیلی که ما سال 1361 در هیئت سیاسی از وضع حزب ارائه دادیم، با توجه به روند حوادث، سرکوب هایی که انجام می گرفت و اعدام های وحشتناکی که انجام می شد، می توانست دقیق تر باشد. – اعترافات تلویزیونی وسیعی... عمویی: برنامه های تلویزیونی که برپا می شد! حتی من به عنوان اعتراض پیش لاجوردی رفتم و گفتم آخر شما فکر می کنید چه کسی باور می کند که یک دختر معصومی حتی اگر این کار را کرده باشد – بیاید واقعا این را بگوید! جز این که همه فکر می کنند چه بلایی به سرش آورده اند که حاضر شده بیاید اینجا این حرف ها را بزند؟! فکر می کنید این گونه برنامه ها چقدر تاثیر می گذارد؟! گفت: «ما مخاطب های ویژه خودمان را داریم!» خوب به نظر من، ما باید درس لازم را از این ماجرا می گرفتیم! – چرا از این مسائل حمایت می کردید؟ عمویی: تکرار می کنم که ما حمایت نمی کردیم، ما به این مطلب اعتراض هم می کردیم! – نه، وقتی اعترافات را پخش می کردند، به عنوان اعترافات شکست خورده های انقلاب که به فقدان تئوریک هم محکومشان می کردید، از آن یاد می کردید! همان حول و حواشی تیر و مرداد است که فکر می کنم این اعترافات و این شکست را ناشی از فقدان منابع تئوریک و ضعف تئوریک آنها دانستید و این روند را تایید کردید. نه روند اعتراف و... را ولی روند برخورد با این نیروها راتایید کردید؟ عمویی: ما که آن موقع روزنامه نداشتیم. – در نوارهای پرسش و پاسخی که آقای کیانوری بیرون می داد. عموئی: اگر چنین چیزی باشد، مصوب هیئت سیاسی نیست. – چون دو نفر از هیئت دبیران، هنگام ضبط «پرسش و پاسخ» ها باید حضور می داشت، درست می گویم؟ عمویی: بعد از برخی صبحت هایی که آقای کیانوری در «پرسش و پاسخ» هایش مطرح کرده بود، در هیئت سیاسی تصویب شد که چه هر گونه مصاحبه، چه هر گونه گفته ای که بخواهد منتشر بشود، باید با تایید هئت سیاسی باشد! و چون همه اعضای هیئت سیاسی نمی توانند حضور داشته باشند، دو نفر از رفقا حضور داشته باشند. و معمولا هم من را تعیین می کردند که باشم از خطوط حزب، انحراف حاصل نشود. این نکته ای که شما اشاره می کنید، بدون تردید مصوب هیئت سیاسی نیست! – اصلا شما این مسئله را شنیدید یا من سند اشتباه دیدم؟ عمویی: من اصلا چنین چیزی را نشنیدم. – خودتان «پرسش و پاسخ» ها را می شنیدید؟ عموئی: بله. – آیا حزب از این روند سرکوب هیچ حمایتی نکرد؟ عموئی: نه! به عنوان ضد انقلاب چرا. ضد انقلاب باید سرکوب شود. – همین دیگر! مثلا مجاهدین خلق و گروه های دیگر را به عنوان ضد انقلاب مطرح کردید و گفتید اینها باید سرکوب شوند. عمویی: ولی ما نسبت به اعدام ها اعتراض کردیم، اصلا مکتوب اعتراض کردیم! – نسبت به اعترافات چی؟ عمویی: نسبت به اعترافات چیزی نگفتیم. من تصورم این است که ما در این زمینه کوتاه آمدیم! چه اصولا در باره مقوله آزادی، ما بایستی موکد! مطرح می کردیم که هیچ روند ترقیخواهی بدون آزادی امکان پذیر نیست! این را خیلی بایستی بها می دادیم. امروز هم همچنان روی این مسئله باید تاکید داشت و در برابر برنامه هایی که اینها در تلویزیون اجرا کردند، کافی نبود که من بروم با لاجوردی این مطلب را عنوان کنم. باید در همان «پرسش و پاسخ» ها که در واقع سند حزبی بود، مطرح می شد. چه کسی می داند که من رفتم با لاجوردی چیزی گفتم؟! به نظر من مهم این بود که در آن «پرسش و پاسخ» که به تعداد زیادی تکثیر می شد و در اختیار همگان قرار می گرفت و جای سخنگوی حزب عمل می کرد، بایستی نسبت به اعترافات تلویزیونی موضع گیری می کردیم. آری خطرناک بود! ولی به نظر من این خطر را باید حزب به جان می خرید! البته در درون حزب کسانی بودند که مایل نبودند حزب خطر بکند. – بیشتر کسانی که از خارج آمده بودند این حس را داشتند؟ عمویی: ببینید، بعصی وقت ها اشاراتی می شد که این رفقایی که بیشتر زندان کشیدند، یک مقدار نظراتشان تند است. ولی واقعا تند نبود. نظراتی که ما ارائه می دادیم، دقیقا ریشه در شناختی داشت که از نیروهای سیاسی موجود بعد از انقلاب ایران داشتیم. هم پیش بینی واکنششان نسبت به مسائل، هم ضرورت مطرح کردن مواضعی در مقابلشان. برداشت های پاره ای از رفقای ما، یک رشته برداشت های نظری بود که کمتر با عینت موجود ارتباط پیدا می کرد. مثلا گاهی شاهد این بودیم که اظهار نظر یا رفتاری اینقدر با واقعیت موجود تفاوت دارد که حتی زیاده از حد تند است! نمی خورد با وضع موجود . بعضی وقت ها یکباره می دیدیم که اینقدر محافظه کارانه، اینقدر ملایم است! در حالی که هیچ دلیلی ندارد آدم اینجا اینقدر دست به عصا راه برود. یعنی هر دو وجهش دیده می شد.
یعنی این نبود که رفقایی که از مهاجرت آمدند، مثلا محافظه کاری می کردند و ما که در اینجا بودیم، انقلابی رفتار می کردیم. نه، اصلا نمی شود این جوری تمایز قائل شد. ولی به خوبی شاهد بودیم که برخی از این رفقا از واقعیت جامعه ایران یک مقدار دور بودند. – خوب در مورد این اعترافات، مثلا سعادتی هم اعترافاتی کرده بود؛ حزب هم خیلی حمایت کرد. شما در جریان این حمایت بودید؟ نظر خودتان را بفرمایید. حالا دیگر – به قول شما – آن دوستان نیستند، خودتان از این مسئله حمایت کردید یا نه؟ عمویی: ما فکر می کردیم – من هم ضمنا همین فکر را داشتم – که یک مسئولی از مجاهدین اگر در تبین نقطه نظراتی بکوشد که بخشی از هواداران مجاهدین را به فکر وا دارد، می تواند خیلی مفید باشد. – حتی اگر اعترافات زندان ساخته باشد؟! عمویی: اطلاع دقیق داشتیم که سعادتی شکنجه نشده. – شکنجه می تواند شکنجه سفید باشد، می تواند داروی روانگران باشد! عمویی:البته می تواند باشد، می تواند باشد. کاملا درست است!... می شود افراد را در یک موقعیتی قرار داد که در واقع یک چیزهایی به آنها القاء بشود. کاملا درست است قبول دارم؛ ولی در آن زمان شکنجه سفید کاربرد نداشت. اصلا مواضع سعادتی هم ربطی به این مسائل نداشت. – من هر وقت از شما سئوال می کنم، جوابتان «ما» است یعنی دقیقا همان «حزب»! یعنی کاملا خودتان را در حزب مستحیل کرده اید! از خودتان سوال می کنم، به عنوان شخص، لغزش در درونتان نبود؟ عمویی: شما در پرسش هایتان اصرار دارید که من یا رفیق کیا را از مجموعه حزب جدا کنید. البته رفیق کیا گاهی تک روی می کرد ولی واقعیتش این است که همواره «من» همراه با «ما» تصمیم می گرفتیم. من به کار جمعی خیلی پایبندی داشتم. ولی بسیاری جاها بود که نظر دیگری داشتم. نه این که نظرم را نمی گفتم، می گفتم. ولی وقتی تصمیم جمعی گرفته می شد، هر جا هم نقل می کردم، نظر جمع را می گفتم، نظر خودم را نمی گفتم. چه بسیار جاها رفقای ما خواستار این بودند که من بروم نظرات هیئت دبیران و نظرات حزب را توضیح بدهم. و من با همان منطق همیشگی، نظر حزب را استدلال می کردم و هیچ کدام نمی دانستند که این، خلاف نظر خود من است! الان هم که صحبت می کنم این طور است. شما دارید حزب را در دهه شصت مطرح می کنید. بر خورد حزب با حوادث آن زمان را پیش می کشید. اینجا دیگر تمایز فردی مطرح نیست. یک وقت ممکن است که این فرد اخگر باشد، یک وقت ممکن است طبری باشد، یک وقت ممکن است عمویی باشد. ولی مهم این است که آن زمان حزب چه تصمیمی گرفت. این که در درون بحث های رهبری چه برخوردهای نظری پیش آمد، به نظر من خیلی مسئله مهمی نیست. آنچه را که رفیق کیانوری به عنوان موضع حزب اعلام می کرد، نظر رهبری و هیئت سیاسی حزب بود. من در مصاحبه اخیری که با نشریه «شهروند» داشتم اشاره کردم به این که امیدوارم روزی شرایطی فراهم بیاید که اسناد همین زندان های جمهوری اسلامی هم، حتی به روایت همین دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی، منتشر شود! آن وقت خواهند دید که اعترافات ما چگونه و بر چه اساسی بود! برملا خواهد شد که درست همان جلسه ای که ما از این شوی تلویزیونی بیرون آمدیم، رو در رویشان گفتیم که خودتان می دانید ما این اعتقاد را نداریم! باور ما این نیست! شما ما را مجبور کردید که این چیزها را بگوییم! و تا پایان، جز شماری اندک، همچنان بر مواضعمان پایدار بودیم. نامه کیانوری به خامنه ای نمونه ای از موضع گیری پس از اعترافات آنچنانی است. که البته روحیه و موضع گیری دیگر رفقا به مراتب قوی تر و اصولی تر بود. لینکهای شماره های گذشته: 1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/janve/772/sabr.html
2- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/janve/773/sabr2.html
3 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/774/sabr3.htm
4 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/775/sabr-4.html
5 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/776/sabr5.html
6 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/777/sabr.htm
7 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/778/sabr4.html
8 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/779/sabr.html
9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/780/sabre.html
10 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/781/sabr.html
11 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/782/sabr.html
12 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/783/sabr.htm
13 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/784/sabr.htm
14 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/785/sabr.htm
15 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/786/sabr.htm
16 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/787/sabr.html
17 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/788/sabr.html 18 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/789/sabr.htm
19 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/790/sabr.htm
20 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/791/sabr.htm
21 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/792/sabr.html
22 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/793/sabr.html
23 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jolay/794/sabr.html
24 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jolay/795/sabr.html
25 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/agost/796/sabr.html
26 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/agost/797/sabr.html
27 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/agost/798/sabr.html
28 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/agost/799/sabr.htm
29 https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/septamr/800/sabr.html
30 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/septamr/801/sabr.html
31 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/septamr/802/sabr.html
32 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/septamr/803/sabr.htm
33 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/septamr/804/sabr.html
34 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/octobr/805/sabr.html
35 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/octobr/806/sabr.html
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 807 - 5 آبان 1400