موانع تاریخی آزادی و دمکراسی در ایران |
آزادی و دمکراسی در همه جهان و از جمله در ایران، یک ضلع از مثلث تحولات اجتماعی است. دو ضلع دیگر این مثلث عبارتند از استقلال ملی و عدالت اجتماعی. در واقع این سه ضلع یا سه مقوله از انقلاب کبیر فرانسه تاکنون در جهان و در انقلاب ها و تحولات اجتماعی مطرح بوده اند. هر گاه یکی از این سه مقوله از دو دیگری پیشی گرفته و یا حکومت ها و یا احزاب سیاسی یکی را مهم تر یافته و بر آن تاکید کرده اند، تحولات و انقلاب ها با شکست روبرو شده اند. شکست به این معنا که برای نمونه آزادی از صحنه سیاسی حذف شده و بدنبال آن، عدالت اجتماعی ممکن نشده و استقلال ملی نیز پایمال شده است. بنابراین، رشد آهسته و متوازن این سه در کنار هم ثبات گام به گام تحولات اجتماعی را تثبیت می کند. شاید در اروپا برجسته ترین نمونه در زمینه رشد متوازن سه مقوله مورد بحث در کشور سوئد باشد. درعین حال که همین رشد متوازن تقریبا در بسیاری از کشورهای اروپائی کم و بیش وجود داشته و دارد. نمونه برجسته نا متوازن شدن این مثلث که به شکست انجامیده اتحاد شوروی است که پس از شکست انقلاب 1905 و رفرم 1912 با انقلاب 1917 دو مقوله عدالت اجتماعی و استقلال ملی را بر مقوله آزادی ها برتری دادند و سرانجام کار به شکست انجامید. در ایران نیز تقریبا همینگونه بوده است. در انقلاب مشروطه که تحت تاثیر انقلاب کبیر فرانسه قرار داشت ابتدا استقلال ملی بر عدالت اجتماعی و آزادی یا دمکراسی برتری یافت و سپس دمکراسی با تشکیل مجلس مشروطه پیش تازانده شد و سرانجام هر سه با هم تسلیم رفرم های استبدادی دوران رضا شاه شدند و دیکتاتوری مصلح بر کشور حاکم شد و کار این دیکتاتوری مصلح سرانجام به نابودی هر سه مقوله مورد اشاره در جامعه سنتی و مذهبی ایران انجامید. پس از سرنگونی حکومت رضاشاه، بحث "آزادی" چنان پیش افتاد که تلاش های استقلال طلبی مصدق نیز ناکام ماند و بار دیگر مثلث تحولات اجتماعی قربانی استبداد دوران پس از کودتای 28 مرداد شد. در انقلاب 57 نیز بار دیگر سه ضلع این مثلث تبدیل به شعار انقلاب شد: آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی که پس از مدتی جای خود را به جمهوری اسلامی داد. پس از سرنگونی رژیم شاه و تشکیل جمهوری اسلامی حکومت نتوانست توازنی بین آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی برقرار کرده و آنها را گام به گام در جامعه سنتی و مذهبی ایران پیش برده و تثبیت کند. نتیجه این غفلت و یا ناتوانی، بحران همه جانبه کنونی ایران است که در آن آزادی و دمکراسی به حاشیه رانده شده، اختلاف فاحش زندگی طبقاتی – مافیائی حکایت از بی عدالتی کامل دارد و استقلال ملی نیز وقتی از آن دو عنصر دیگر محکوم به شکست است، در کشوری که ملیت های مختلف با دو شاخه مذهبی سنی و شیعه در وجود دارد می تواند به جنگ داخلی بیانجامد. بدین ترتیب، مانع اصلی بر سر راه دمکراسی و آزادی در ایران، عدم توازن خواست، اراده و توان حکومت ها در پیش بردن آزادی، عدالت و استقلال ملی در کنار یکدیگر، بصورت متوازن و هوشیارانه است. امروز و پس از تجربه ای که از انقلاب مشروطه تا اکنون در برابر ماست، پرسش اینست که چه باید کرد؟ آیا باید با توجه به مجموع شرایط حاکم بر ایران با برجسته کردن یکی از سه ضلع مثلث، برای مثال "آزادی و دمکراسی" بسوی بسیج ملی برای تحولات اجتماعی رفت؟ آیا شعار آزادی و دمکراسی می تواند وسیع ترین بسیج ملی را در جامعه امروز ایران برای تحولات بوجود آورد؟ و یا باید برای دستیابی به چنین بسیج وسیعی دو خواست دیگر جامعه یعنی استقلال و عدالت اجتماعی را هم به شعار آزادی و دمکراسی اضافه کرد؟ پاسخ ما به پرسش آخر، مثبت است.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 843 - 12 مرداد1401