راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

روسیه باید

 در جنگ اقتصادی

پیروز شود

نویسنده : ویکتوریا نیکیفورووا

نشریه: ریا نواستی

ترجمه: سینا نقشینه

  

این تابستان در کافه و رستورانهای مسکو جای سوزن انداختن نیست. پیشخدمت ها از فرط خستگی از پا در می آیند. مردم برای صرف صبحانه، ناهار، شام، نوشیدن کُکتِل، شنیدن موسیقی، رقصیدن و باز صبحانه خوردن می آیند. وضع در شهرهای دیگر هم کم و بیش همین‌طور است. پیترزبورگ … که دیگر جای خود دارد! پیترزبورگ است و نوشیدنی هایش.

چرا بسیج همگانی بسیاری را خشمگین میکند؟ آیا رقصیدن و نوشیدن کاپوچینو بر ایوانک در بحبوجه عملیات ویژه کنشی میهن پرستانه است؟ خوب به نظرمن رویارویی جاری جهانیِ در جریان است و همه ما را خواهی نخواهی درگیر کرده و در جبهه های مختلف خود را نشان می دهد. یکی از مهمترین این جبهه ها اقتصاد است.

این دقیقا اقتصاد سالم است که پایداریِ دولت و رشد همگنِ اجتماعی را تضمین می کند. ما تندیس های یاد بود زیادی در پاسداشت یاد قهرمانان نبرد میهنی داریم اما دریغ است که تندیسی در پاسداشت رفیق «بِریا»(1) که متصدیِ فرایند انتقال خطوط تولیدِ صنعتی به کرانه خاوری و در مقیاسی باورنکردنی بود نداشته باشیم. آن فرایند به درستی انتقال عظیم در خطوط تولید صنعتی سراسر کشور بود. اگر این خطوط تولید از هم گسیخته می شد، اتحاد شوروی نه توان جنگیدن داشت، نه کاری برای مردم بود و نه چیزی برای خوردن. تولید اگر جریان نداشت، همه چیز حتی پیش از آمدن ارتش هیتلر از هم پاشیده بود. این است کارکرد اقتصاد.

ازدحام کافه ها و سواحل شلوغ سوچی، در سایه نبرد جهانی اقتصادی خبرهای خوبی‌اند. وانگهی اخبار بد هم هست. مهیا کردن یک دانش آموز برای مدرسه. امسال دستکم 15% پرهزینه تر از گذشته است. بسته به منطقه، البته عددها تفاوت هایی دارند، اما میانگین هزینه‌ها چیزی حول و حوش 13.5 هزار (روبل) است. هزینه ای بالا تر از توان خانواده ها. چنانچه مدرسه رو ها در خانه ای دو نفرباشند چه می شود؟

تولید کننده ها همان بهانه‌های ازدیرباز آشنا را می آورند: حمل و نقل، همه گیری کرونا و تحریم ها واردات را گران کرده است.

چرخی در فروشگاه های بزرگ زنجیره ای می زنیم. دربسیاری موارد به روشنی می‌توان دید که آنها هم نگران هستند. فروشنده ها می کوشند قیمت ها را ثابت نگه دارند. کوله پشتی های بچه ها عملا از سال پیش گران تر نشده اما ارزان ترین کتانی ها ی چینی (دار و ندار ما) ده درصدگران شده است.

دفترهای 48 برگ را که بیشتر مورد استفاده دبیرستانی ها می باشند، میتوان کم و بیش با قیمت پارسال یافت. دفترچه های 12 برگ اما از ماه اوت پارسال چهار برابر شده اند! هشت روبل به جای دو روبل. آیا این سوداگری نیست؟ چه نام دیگری میتوان براین نهاد؟

خط کش چوبی قدیمی تولید ملی که وسیله شمشیربازی بچه ها در زنگ تفریح ها بود ، 17 روبل است اما درست درکنار ان گونیای چوبی تولید همان کارخانه 75 روبل است.

ما خوراکی های اساسی داریم که قیمت آنها با دخالت دولت کنترل می شود. لذا منطقی مینماید که مهار قیمت هم برای کالاهای اساسی مدرسه روها درنظر گرفته شود و آن هم هرچه سریع‌ تر دفتر، کوله پشتی، جامدادی، تقویم....

قیمت لباس فرم مدرسه واقعاً مورد پرسش اساسی است. درست در آغاز ماه اوت، فصل حراج که مغازه های بزرگ، لباس‌ها را تقریبا رایگان هدیه میدهند، والدین مستاصل مجبورند برای خرید یک جفت کفش و جلیقه فرم و پیراهن و دامن، چند هزار روبل در مغازه های ویژه خرید لباس مدرسه بپردازند.

شاید بهتر نباشد که مدیران مدارس به نوعی شور و هیجان خود به این فرم را تعدیل کنند؟ واقعاً مشخص نیست که آن‌ها به چه کار می آیند. حمایت از تولید کننده داخلی؟ با این حساب باید جلوی سوداگری تولیدکنندگان گرفته شود. درغیراین صورت، قیمت ها افسارگسیخته هستند. از این ها گذشته، یکی دو ماه می گذرد و همان لباس ها و پیراهن های "فرم" با تخفیف های زیاد عرضه می شود اما دیگر خریداری ندارند.

پیش از آغاز ماه سپتامبر، فصل پر شوری داریم، شبیه به کاری که در باختر برای کریسمس انجام می دهند. در اینجا، البته، والدین نیز باید دور اندیش باشند. بیشتر اوقات، تمایل به اینکه کودک بزرگترین روبان  و با شکوه ترین دسته گل را در اول سپتامبر به همراه داشته باشد از ملاحظات واقعی دور است. حتی گاهی به خاطر این ادای احترام وام هم می گیرند.

ای کاش همه این موارد ساده‌ تر برگزار می شد. کودک کیف پرادا،(یکی از مارک های گران قیمت کیف زنانه) نیست، نباید ظاهرش را تا این اندازه اغراق آمیز به رخ دیگران کشید. روبان ها تا غروب چروک و دسته گل ها خشک می‌شوند و فقط می ماند پرداخت چند ماهه هزینه‌های یک نمایش مصرفی.

روی هم رفته مدرسه جایی برای نمایش مصرف نیست. مدرسه‌های ما عاری از تبلیغ انواع انحرافات جنسی است و این عالی است. چه خوب می بود اگر جلوی اصراف هم گرفته میشد. چه خوب است که بچه ها در دنیای کودکی خود بیشتر زندگی کنند و نگران آن نباشند که چه کالایی چقدر می ارزد.

مردم بتدریج متوجه بی معنی بودن مهمانی های مجلل فارغ التحصیلی، دسته گل های بزرگ و برخی هدایای مدیریت مدرسه که به طرز مشکوکی شبیه رشوه هستند می شوند. در جریان فرونشست های کرونا، همه جشن های فارغ التحصیلی به طور کلی لغو شد و باید بگویم که هیچ کس درپی آن جان خود را از دست نداد. بسیاری از والدین تنها نفس راحتی کشیدند.

امروزه در بسیاری از مدارس، مد فوق‌العاده ای به بازار آمده: به جای دسته گل سنتی، پولی به معلم بابت خرج در امور خیریه داده می شود. خیلی خوب بود اگر چنین ابتکاری برای مراسم فارغ التحصیلی هم اندیشه می شد، وگرنه این مد احمقانه حتی به مهدکودک ها هم رسیده بود.

 یکی دیگر از داستان های ابدی اول سپتامبر: اخاذی ها. "برای میز"، "برای پنجره ها"، "برای هدایا". باور نخواهید کرد اما والدینی که تجربه این اخاذی ها را دارند، یک ابتکار عمل ساده وجود دارد که هم اکنون آن را با شما در میان خواهم گذاشت.

فقط اشاره می کنم که بسیاری از مشکلات مدرسه‌های ما در ذهن والدین است. آنها را می توان درک کرد، آنها نگران کودکاشان هستند. چگونه آسوده خاطر شویم که به او آزاری نرسد؟ مادران و پدران در مدرسه پرسه می زنند و در چشمان آنها یک سوال وجود دارد: به چه کسی و چقدر باید پرداخت کنیم تا همه چیز برای بچه خوب پیش برود؟ البته بیشترین نگرانی ها در کلاس اول است و یا هنگام انتقال کودک به یک مدرسه دیگر.

این یک هیجان طبیعی است، فقط  آن را تبدیل به محل درآمد زایی نکنید. ابتکار عمل اول برای والدین: شما ابداً مجبور نیستید در مدرسه باج بپردازید. نه برای میز، نه برای پنجره و نه برای هدایا. طبیعتاً اگر کودکی با همکلاسی هایش به تئاتر یا موزه برود، والدین برای او بلیت تهیه می کنند. اگر بچه ها دست جمعی به کافه یا سینما بروند، هرکسی خرج خود را خواهد داد و نیازی به باج دهی ندارید. این هزینه‌ها غیرقانونی اند، بی معنی اند، هیچ‌ کس نمی داند چه کسی از آنها سود می برد.

به یاد می آورم آخرین نامه نگاری ام در این زمینه با یکی از نمایندگان کمیته اولیاء را که چندین سال پیش انجام شد. به این صورت بود: "پنج هزار روبل پرداخت می کنید؟ - نمی دهم. چرا؟ پول نداریم."
این همه ترس که اوه، چه اتفاقی برای کودک من خواهد افتاد؟ اینها تنها در افکار ما هستند. هیچ اتفاقی برای بچه نخواهد افتاد. برای اطمینان بیشتر، والدینی که مایل به پرداخت نیستند می‌توانند باهم تماس بگیرند، متحد شوند و با یک دیگر موضع خود را اعلام کنند. تعجب خواهید کرد که چه تعداد از این افراد بیشتر از کسانی خواهند بود که صادقانه می خواهند پول خود را به نمی‌دانم- به چه کسی و برای چی بدهند. ما همه اینها را در مدرسه خود از سر گذراندیم.

به طور کلی، به نظرم می رسد که در مدرسه امروز، کودکان بسیار راحت تر، سرگرم تر و آزادتر از دوران شوروی زندگی می کنند و به طور کلی، صادقانه بگویم، ما هرگز به این خوبی زندگی نکرده ایم. یکی از افراد دهه 1970 اگر مسکو یا سن پترزبورگ امروز را می دید، بسیار خوشحال می شد.
حیف که روابط خارجی ما را مجبور به اقدامات متقارن می کند، اگر شرکای سرگردان اروپایی ما فقط این پرده آهنین را پایین بیاورند. اجازه دهید این احمق ها حداقل یک هفته بدون ویزا به اینجا بیایند تا ببینند که زندگی در روسیه چگونه است. در اینجا آنها خواهند دید که اروپای آنها چه می‌توانست باشد.

علاوه بر این، شگفت‌ آور است که این همه رفاه در پس زمینه تحریم‌های ضد روسیه که در تاریخ بی‌ سابقه است به دست می‌آید. ما واقعاً فوق العاده عمل می کنیم. از ماه مارس، دیده شد که چگونه تنگناها به سرعت در حال گشایش هستند و از کم و کسری‌ها جلوگیری می شود. به محض اینکه قیمت کاغذ تحریر، استامینوفن یا اقلام بهداشتی زنانه بالا می‌رود، درست به همین ترتیب، فوراً چند تولید کننده جدید پیدا می‌شوند، سازوکارها در حال ایجاد است، تاجران حیله‌ گر به چانه‌ زنی می‌پردازند، و خریداران کالاها را با قیمت‌های قدیمی می‌برند، و اصلاً و ابدا ترس و وحشتی در کار نیست.

این واقعا یک تناقض است. در کشورهای تحریم کننده و سازماندهان دزدی مستقیم از روسیه، به طور روزمره کمبود این یا آن قلم کالا وجود دارد. داروها، اقلام بهداشتی زنانه، غذای کودک - همه چیز کم است. در آن دیار، صف ها، کسری ها، قفسه های خالی این روند به تازگی عادی شده است.
پیروزی در جنگ اقتصادی تنها برای بهبود زندگی شهروندان ما لازم نیست، بلکه لازم است که دل میلیون ها انسان جدید را به سوی خود جلب کنیم. ما به یک معجزه اقتصادی روسیه نیاز داریم، ویترینی درخشان از حاکمیت ما. بدون دستیابی به چنین امری، پیروزی های نظامی کار ساز نخواهند بود.
از همین روی هر روز زنجیره ماشین ها از غرب اوکراین به سرزمین های آزاد شده دونباس می روند. بچه‌ها و اقوام را با دار و ندارشان می آورند. مردم با یک مآل اندیشی ساده (به اینجا) هدایت می شوند:

 در روسیه، زندگی خوب است.

شایسته است که سال ها پس از پایان عملیات ویژه، یک بنای یادبود ساده برای یک مدیر میانی متخصص خرید و تدارکات برپا کنیم. ژولیده، خواب آلود، با پیراهنی چروکیده، با دو تلفن در دست و یک لپ تاپ زیر بغل، یک قهرمان ناشناسِ جنگ اقتصادی جهانی، یک جنگنده از جبهه نامرئی.

--------

(1) لاورنتی بریا، مسئول تشکیلات امنیتی اتحاد شوروی در زمان استالین بود. پس از مرگ استالین رهبر اتحاد شوروی، در ماه مارس 1953 ، بریا، بر این نظر بود که استالین، به مرگ طبیعی نمرده بلکه توسط عوامل M16 انگلستان مسموم شده است. از همین روی وی در حال گردآوری مدارک بود که در ماه ژوئن همان سال با فرمان رهبری جدید (خروشچف) دستگیری شد. دادگاهی برای بریا تشکیل شد اما نه از محکومیت و نه از آزادی او خبری نشد. کارشناسان اتحاد شوروی بر این عقیده هستند که بریا را سر به نیست کردند.

 

https://ria.ru/20220815/ekonomika-1809513157.html

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 847  -  9 شهریور 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت