راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

شاه جوان قدم در جاده

بی بازگشت استبداد گذاشت!

 

 

ماهها و حتی سال های اول پس از سقوط رضاشاه و به سلطنت رسیدن محمدرضا شاه، به سرآغاز یک دوران مهم انتقالی از استبداد نیمه هیتلری به اصلاحات انقلابی می ماند. مطبوعات آزاد شدند، احزاب تشکیل شدند، جنایتکارانی که دستشان به خون و جان روشنفکران و سیاستمداران آلوده بود به پای میز محاکمه کشیده شدند، شماری از زندانبان ها و شکنجه گران که فرصت فرار پیدا نکرده بودند دستگیر شدند. فروغی، آن سیاستمدار کهنه کار و ادیب، که از حصر 8 ساله رضاشاه بیرون آمده بود شاه جوان را تشویق به ادامه این مسیر می کرد، اما با مرگ زودهنگام وی، سکان دراختیار قوام السلطنه قرار گرفت که در پی استقرار دیکتاتوری خود بود، تا جائی که شاه جوان را به رقابت با خویش بر می انگیخت....

با سقوط رضاشاه، دهان ها باز شد و نقد دوران دیکتاتوری خوفناک او آغاز گردید. حتی در مجلسی که او هر سال یک عده ای را بعنوان منتخب مردم به آن می فرستاد تا تصمیمات او را تائید کنند و پا از گلیمی که زیرپایشان فرش کرده بیشتر دراز نکنند نیز انتقادها و افشاگری ها آغاز شد. افشای قتل های سیاسی و ثروتی که او جمع کرده بود در هر کوی و برزن آغاز شد. خدماتی که او – بویژه در 10 سال اول سلطنتش- کرده بود زیر سایه نتایج خونین استبدادی که در 10 سال دوم حاکم کرده و بتدریج می رفت تا متحد هیتلر شود قرار گرفت. دستگیری جنایتکاران سیاسی، شکنجه گران، روسای زندان ها و... محاکمه آنها آغاز شد. حتی امثال پزشک احمدی معروف که با آمپول هوا زندانیان سیاسی را می کشت در حال فرار از کشور دستگیر شدند. سیاستمداران مغضوب و خانه نشین از خانه در آمدند و آنها که در تبعید سیاسی بودند به تهران بازگشتند. شاه جوانی که جانشین پدر شده بود، قسم به قرآن و قانون اساسی مشروطه خورد و نسخه اولیه قانون اساسی که امضای مظفرالدین شاه در پای آن بود را بعنوان تعهد خود به اجرای آن در اختیار رئیس مجلس گذاشت. او که دست چپ و راست سیاسی خود را هم نمی توانست تشخیص بدهد ابتدا به عصای فروغی نخستین نخست وزیر رضا شاه و حالا نخستین رئیس دولت شاه جوان و سپس قوام السلطنه تکیه داد تا دربار از هم پاشیده را سر و سامانی بدهد. او که در کنار پدرش استبداد و نتیجه آن را به چشم خویش دیده بود، در ابتدای کار، دوری از دوران پدرش را سیاست خود اعلام کرد. مطبوعات آزاد شدند، احزاب نوین نیز تاسیس شدند که در راس آنها حزب توده ایران قرار داشت. فضای باز سیاسی اما، از یکسو آلوده به کینه ها و اختلافات دوران استبداد و نداشتن تجربه رقابت های سالم سیاسی بود و از سوی دیگر متاثر از گرسنگی، بحران اقتصادی، شیوع بیماری تیفوس و سیل مهاجران جنگ دوم جهانی که راهی ایران می شدند. فروغی، آن دانشمند سیاستمدار که در سالهای حصر خانگی ضمن نوشتن کتاب "سیر حکمت در اروپا" گرفتار بیماری و ناتوانی شده بود، توانست پس از سقوط رضاشاه، از سقوط سلطنت جلوگیری کند و سکان سلطنت را بدست پسر جوانش بسپارد و سپس در 67 سالگی در گذشت. اگر او در این سن و موقعیت از جهان نرفته بود، نوبت به قوام السلطنه نمی رسید و ایران با درد و رنج کمتری دوران جنگ دوم و پیامدهای آن در ایران را پشت سر می گذاشت. هر اندازه فروغی سیاستمداری متحمل و متمایل به باز نگهداشتن فضای سیاسی کشور بود، قوام السلطنه دارای خوی استبدادی و فئودالی بود. هر اندازه فروغی شاه جوان را تشویق به مدارا با مردم و آزادی ها می کرد، قوام با خیز برداشتن برای استقرار دیکتاتوری خویش، شاه جوان را تشویق به رقابت با خود برای برقراری نظامی استبدادی می کرد. دشوار می شد تصور کرد، شاه جوانی که تحصیل کرده سوئیس بود و با دمکراسی آشنائی داشت، بتدریج به جای سلطنت مطابق قانون اساسی، به سوی حکومت و استبداد پیش برود که رفت و سرانجام خود را نیز با سرانجام استبداد گره زد.

محاکمه جنایتکاران دوران رضاشاه، بسرعت رنگ باخت و آنها که به پای میز محاکمه کشیده شده بودند، یکی پس از دیگری به زندان های کوتاه مدت محکوم شدند و از زندان بیرون آمدند. شورش گرسنگان در تهران که منجر به حمله به مجلس و ضرب و شتم نمایندگان و غارت مغازه ها و حمله به خانه نخست وزیر (قوام) شد، زمینه بازگشت ژنرال هائی مانند سپهبد امیراحمدی، آن یار شانه به شانه رضاشاه را فراهم ساخت. او فرماندار نظامی تهران شد و شورش مردم را به خون کشید. تیفوس روزانه جان صدها تن را درتهران می گرفت. قحطی جنبه سراسری در ایران گرفت. این قحطی چنان گسترده بود که حتی سیگار هم جیره بندی شد و روزانه دو تا دو نیم سیگار به سیگاری ها جیره داده نمی شد.

قوام فرمان توقیف مطبوعات را داد، اما این فرمان چند ماه بیشتر دوام نیآورد و مطبوعات دوباره منتشر شدند. در سال 1321 روزنامه کیهان به صاحب امتیازی مرحوم عبدالرحمان فرامرزی و سردبیری دکتر مصباح زاده آغاز به انتشار کرد و در اندک زمانی این دو جای خود را عوض کردند. زیر فشار فضای باز سیاسی و گریز از استبداد رضاشاهی، برای نخستین بار رئیس دانشگاه تهران انتخابی شد و روسای دانشکده های این دانشگاه برای این دانشگاه رئیس انتخاب کردند.

مرور اخبار ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب 57، بویژه اخبار سالهای اول روی کار آمدن رضاشاه، سالهای پس از سقوط او، سالهای اول سلطنت محمدرضاشاه تا کودتای 28 مرداد، برای درک انقلاب 57 یک ضرورت است. هیچ تحلیل بیطرفانه ای دقیق تر از خود اخبار نیست! البته با این شرط که دلائل و زمینه های اجتماعی این حوادث و رویدادها را بشناسیم و بدانیم.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 828  - 17 فروردین 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت