سرمقاله 860 کدام گفتگو واقعی است و در جهت حل بحران کشور! |
در هفته های اخیر نمایندگان طیف های سیاسی که خود را "اصلاح طلب" می نامند با برخی مقامات کشور از جمله محسنی اژه ای رییس قوه قضاییه و علی شمعخانی رییس شورای امنیت ملی دیدار کرده اند. محتوای این دیدارها نشانه تلاش هایی است که بخشی از حکومت که عاقلانه می اندیشد برای یافتن راهی برای برونرفت کشور از بحران کنونی جستجو می کند. یکی از این راه ها بدرستی گسترش پایه حکومت است که تنها به اصلاح طلبان محدود نمی شود بلکه باید دایره گفتگو را به دیگر نیروهای ملی، لاییک و چپ و همه میهندوستان و مخالفان خشونت گسترش داد. بخش مهم – اگر نگوییم همه – زندانیان سیاسی کنونی در ایران جزیی از همین نیروها هستند و دلیل زندانی بودن آنها اصلا روشن نیست. اینکه افرادی میهندوست و مسالمت جو ولو منتقد در زندان باشند آن روی سکه انداختن کوکتل مولوتف و ترور در خیابانهاست. ادامه بازداشت و اسارت و حصر این میهندوستان هیچ فایده ای برای کشور ندارد جز آنکه موقعیت خشونت طلبان و قدرت های خارجی پشتیبان آنها را تقویت می کند. باید با این نیروها گفتگو کرد و حتی شرایط مشارکت آنان در فضای سیاسی را فراهم آورد تا بیش از نیمی از رسانه های ایرانی همچنان در اختیار اتاق بازرگانی نباشد که حساب های بانکی و منافعش در غرب و امریکاست و بنابراین قادر به موضعگیری دربرابر خشونت نیست. در آنچه به اصلاح طلبان مربوط می شود همه می دانند که این طیفی یکدست نیست. بخشی از اصلاح طلبان خود یکی از عوامل بحران کنونی هستند. کسانی که در طی چند دهه سکان وزارت خانه های اقتصاد و بانک مرکزی و اتاق های فکر و تدوین نظریه های اقتصادی خصوصی سازی را در دست داشته اند؛ شرکا و سهامداران بانک های خصوصی که عامل تورم و فشار بر توده مردم هستند؛ روسیه ستیزها و شیفتگان غرب و کسانی که خواهان پیروزی ناتو بر جهان هستند؛ آنها که از متزلزل شدن حاکمیت دلار بر اقتصاد جهانی وحشت کرده اند؛ کسانی که در دو دهه اخیر مانع گسترش روابط چین با ایران شدند و اجازه سرمایه گذاری آن کشور را در ایران ندادند... بخشی از عوامل بحران و فلج کنونی کشور هستند. اینان در میان طیف اصلاح طلبان موضع نیرومندی دارند و اکثر رسانه های اصلاح طلب وابسته به همینهاست و با پول سرمایه داری تجاری که حامی سیاست های بالاست اداره می شود. گفتگو با این گروه اصلاح طلبان اگر منظور گفتگو با این طیف و مشارکت دادن آنهاست که این خود یعنی فلجی را بر فلج کنونی افزودن. آن چند گام نصفه نیمه درست این دولت فلج را هم قلم کردن. به همین دلیل چاره ای نیست جز آنکه بخش سالم و پاکدست اصلاح طلبان حساب خود را از طیف بالا جدا کند و این هم ممکن نیست مگر اینکه همه طیف های اصلاح طلب ناگزیر شوند برنامه اقتصادی و اجتماعی خود را ارائه دهند. چیزی که اصلاح طلبان بشدت از آن استنکاف می کنند و سطح انتقادهایشان از نقد شورای نگهبان و کلی گویی هایی درباره اصلاح قانون اساسی یعنی درواقع خواست مشارکت در قدرت سیاسی فراتر نمی رود. وقتی طیفی برنامه اقتصادی و اجتماعی ندارد چاره ای نخواهد داشت که به حواشی و خرده کاری بپردازد یا روی سیاست خارجی غربگرایانه برای جلب بخشی از طبقات متوسط تکیه کند و به هر روشی متوسل شود که برنامه ارائه ندهد تا بتواند یک اتحاد پوشالی را حفظ کند. گفتگو باید از مرز عاملان وضع کنونی که اصولگرایان نیز سهم مهمی در بوجود آمدن آن دارند فراتر رود و منتقدان سیاست های اقتصادی و اجتماعی دهه های اخیر را هم در برگیرد. حذف کسانی نظیر فرشاد مومنی یا حسین راغفر را که در زمره این منتقدان بوده اند از گفتگوها به صرف اینکه به میرحسین موسوی نزدیک بوده یا هستند خود نمونه ایست از اینکه گفتگو قرار است به طیف شیفتگان غرب و حامیان و بانیان وضع کنونی محدود شود که در نهایت اگر به گسترش بحران نیانجامد آن را خاموش نخواهد کرد. تنها درصورتی که گفتگو به این سطح گسترش یابد درون خود اصلاح طلبان نیز میان عاملان وضع کنونی و منتقدان آن شکافی ملی بسود آینده ایران ایجاد خواهد شد.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 860 - 16 آذر 1401