راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

سالگرد انقلاب 57

زیر فشار آگاهی مردم

حکومت پوست انداخته است

  

در سالگرد انقلاب 57 ما با تفسیرهای گوناگونی درباره آن انقلاب و جنبش کنونی صنفی و سیاسی مردم ایران برای تغییر بنیادین در حاکمیت روبرو هستیم. برای نگاهی به جنبش کنونی گریزی از قبول رشد آگاهی عمومی مردم ایران نسبت به حاکمیت نیست.

همه تلاش سالهای گذشته بر محور این ضرورت قرار داشت که مردم به آگاهی ملی نسبت به ماهیت حکومت برسند و اکنون این آگاهی تبدیل به یک شعور گسترده اجتماعی شده و نوبت یادگیری از این شعور اجتماعی فرا رسیده است. حکومت بنا بر ماهیت خود نمی تواند از این شعور اجتماعی چیزی یاد بگیرد و هنوز در رویاهای گذشته غرق است، اما سیاسیون و مبارزانی که در رسیدن مردم به این شعور اجتماعی نقش داشته اند، امروز موظف اند این شعور اجتماعی را قبول کرده و با آن همراه شوند.

 پرسشی که این روزها بسیاری مطرح می کنند اینست که  این جنبش اعتراضی کنونی که در دو نوبت سالهای 96 و 98 به شورش نیز انجامید آیا انقلابی است یا اصلاحی؟ می خواهد جمهوری اسلامی را سرنگون کند یا اصلاح کند؟ می خواهد حکومت را به زیر بکشد یا در قدرت شریک شود؟ می خواهد خشونت کند یا با مسالمت به پیش رود؟ ...

گروه های مختلف، بسته به ماهیت و پایگاه طبقاتی خود، بسته به دوری و نزدیکی خود از قدرت، بسته به اینکه در درون یا بیرون از کشورند، بسته به گرایش سیاسی که به آن وابسته اند یا گرایش دارند و ... به این پرسش ها پاسخ هایی متفاوت و گاه مشابه می دهند.

در این میان یک جریان درون حکومت و یک جریان عمدتا در خارج از کشور اصرار دارند که این جنبش اعتراضی برانداز، خشونت طلب و در تقابل با جمهوری اسلامی و قانون اساسی است.

چه بخواهیم و چه نخواهیم، فشار این دو جریان بر درک و موضع گروه های مختلف نسبت به ماهیت جنبش اثر می گذارد. برای مثال کوشش می شود از جنبش اعتراضی کنونی تعریف و تبیینی ارائه شود که بدست این دو جریان بهانه ندهد. در نتیجه با تصور اینکه انقلاب همان سرنگونی جمهوری اسلامی است و از ترس به بیراهه افتادن جنبش در چنین سنگلاخی، ماهیت انقلابی جنبش را با این برچسب که انقلاب اصولا چیز خوبی نیست، یا انقلاب بدنبال براندازی است، یا خشونت بوجود می آورد، یا در پیامدش جنگ و خونریزی پدید می آید نفی می کند. این تحلیل و تفسیرها جز انتقال سردرگمی به مردم پیامدی ندارد.

مردم حق دارند بپرسند اگر انقلاب چیز خوبی نیست، چنان که می گوئید انقلاب 57 خوب نبود، چرا جنبش کنونی را انقلابی می دانید و از آن حمایت می کنید؟

چرا مدام از آرمان های اولیه انقلاب سخن می گوئید؟ چرا می خواهید به فضای آزادی ابتدای انقلاب باز گردید؟ چرا انتخابات و مجالس اولیه انقلاب را الگوی انتخابات و مجلس آزاد قرار می دهید؟ چرا حکومت کنونی را متهم به انحراف و خیانت به انقلاب می دانید؟

واقعا اگر این حکومت به آن چیز بدی که بنام انقلاب در این کشور شده خیانت کرده، پس باید از آن تقدیر کرد نه آنکه محکومش کرد. و اگر برعکس این حکومت ادامه انقلاب است پس چرا مثلا فیلم های تظاهرات و سنگربندی ها و مبارزات انقلاب را از تلویزیون حذف می کند؟ چرا به هیچیک از آرمان های انقلاب پایبندی نشان نمی دهد؟ چرا اصول حقوق ملت در قانون اساسی را که دستاورد بزرگ انقلاب است زیر پا می گذارد؟

پاسخ درست به همه اینها سئوالات در گرو آنست که ابتدا بپذیرش:

انقلاب انتخاب مردم نیست. انقلاب پیامد شرایطی است که مردم در آن قرار می گیرند. البته مردمی از مرز تحمل گذشته و بجای تسلیم دربرابر شرایط، از پیامدهای آن شرایط اهرمی برای تغییر و تحول زندگی ایجاد کنند.

انقلاب از اینرو، بیش از آنکه کار درست یا نادرستی باشد، در لحظات خاص تاریخ کشورها ضروری و حتی گریزناپذیر است و مردم ما امروز، بیش از هر زمانی این ناگزیری و حقانیت تاریخی مبارزه انقلابی را درک می کنند، حتی اگر با این فرمولبندی های عام آشنا نباشند و مخالف انقلاب به معنای خشونت و خونریزی باشند. اما برای آنها که با این فرمولبندی ها آشنائی دارند تخطئه انقلاب، به معنای تخطئه جنبش کنونی مردم ما و در تقابل با این درک تاریخی بشریت است.

می گویند انقلاب ها دنبال براندازی هستند و به خشونت منجر می شوند و بنابراین بهتر است جنبش از این راه نرود.

سئوال اینجاست که پس آنچه تا به امروز با جنبش شده است نامش خشونت نیست؟ صدها کشته، صدها مجروح، هزاران زندانی، چاقو و قمه کشی لباس شخصی ها، تیراندازی به سوی مردم، شکنجه در زندان ها و... خشونت به حساب نمی آید؟ مردم ما کدام شعار "براندازانه" را داده اند که با چنین خشونتی مواجه شده اند؟ و مگر می توانستند اصلا شعار براندازانه بدهند؟

پس، این جنبش و انقلاب نیست که بدنبال خشونت است، این ضدانقلاب و ضد اصلاح است که مانند دیگر نمونه های تاریخی خود در جهان خشونت می کند. این ضد انقلاب است که به مردم می گوید اگر می خواهید هیچ خشونتی نباشد از خانه بیرون نیآید و به نظم موجود حکومتی اعتراض نکنید. باید به همان رئیس جمهوری که برایتان منصوب کرده ایم، تمکین کیند و و به تحقیر خود عادت کنید.

خشونت ابزار حکومت های بریده از مردم و در برابر مردمی است که دیگر نمی خواهند به نظم گذشته تن بدهند و حاکمیت تصور می کند با این خشونت می تواند به شیوه گذشته حکومت کند. این تضاد ربطی به تعریف هائی که این روزها درباره  انقلاب و غیرانقلاب می شود ندارد. حتی تعدادی کارگر و یا معلم و یا بازنشسته هم که اعتصاب کنند و اصلا هیچ کاری به حکومت هم نداشته باشند با پاسدار و چماقدار می ریزند و آنان را می زنند و با خشونت متفرق می کنند چه رسد به مردمی که برای گرفتن حق خود از حکومت به میدان آمده باشند. در همین سالهای اخیر چه تعداد اعتصاب و تحصن کارگری را مردم ما بخاطر دارند که با خشونت تمام سرکوب شدند؟ از کارکنان و رانندگان شرکت واحد اتوبوسرانی که دست به یک اعتصاب صنفی – و نه سیاسی- زده بودند تا کارگران هفت تپه و ... در زندان اند. بنابراین خشونت حکومتی، شیوه امروز و دیروز نیست و مردم ما با رسیدن به یک درک و شعور گسترده اجتماعی نسبت به حاکمیت، علیه همین خشونت و همین حاکمیت به میدان آمده و می آیند.

همه تلاش سالهای گذشته بر محور این ضرورت قرار داشت که مردم به آن آگاهی ملی نسبت به ماهیت حکومت برسند که اکنون این آگاهی تبدیل به یک شعور عام و گسترده اجتماعی شده و نوبت یادگیری از این شعور اجتماعی فرا رسیده است. حکومت بنا بر ماهیت خود نمی تواند از این شعور اجتماعی چیزی یاد بگیرد و هنوز در رویای گذشته غرق است، اما سیاسیون و مبارزانی که به نسبت های مختلف و براساس امکاناتی که در تمام سالهای گذشته داشته اند و برای رسیدن مردم به این شعور اجتماعی نقش آگاهی بخش ایفاء کرده اند، امروز موظف اند نه تنها این شعور اجتماعی را درک و قبول کنند، بلکه با آن همراه شوند.

توجه کنیم که هنوز جنبش مردم در کلیت خود و نه در برخی شعارها، می خواهد حکومت را اصلاح کند و نه جمهوری اسلامی را سرنگون. امروز جنبش هنوز می خواهد حکومت را ملزم به پذیرش آن جمهوری اسلامی کند که از انقلاب 57 بیرون آمد.

جنبش کنونی مردم ایران دارای ظرفیت انقلابی است، اما این ظرفیت انقلابی، در شرایط کنونی به معنای خواست سرنگونی جمهوری اسلامی نیست. این جنبشی است برای به زیر کشیدن حاکمیتی که علیه انقلاب 57 عمل می کند و می خواهد آن را خلع ید کند. اما خلع ید از حکومت به معنای سرنگونی جمهوری اسلامی نیست.

کسانی که – عمدتا از خارج کشور- شعار سرنگونی جمهوری اسلامی را می دهند، در واقع به حاکمیت کنونی کمک می کنند تا پشت سنگر دفاع از جمهوری اسلامی پنهان شده و همزمان با احیای سلطنت و حاکمیت اسلامی، به سوی مردمی که مدافعان واقعی جمهوری اسلامی هستند شلیک کند!

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 822  - 20 بهمن 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت