راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 822

مخالفان گردش به شرق

نگران کدام پیامدهای آن هستند؟

 

سیاست "چرخش به شرق" که ضرورت آن را راه توده مدتها پیش تشخیص داده و حداقل از هفت سال پیش به صراحت اعلام کرده بود اکنون به یک بحث عمومی هم درسطح جناح های حکومتی و هم در سطح نیروهای سیاسی و تا حدودی مردم تبدیل شده است. چند گروه و چند نگرش عمده نسبت به این گردش وجود دارد.

یک نگرش که در سطح حکومت و جناح های حکومتی طرفدارانی دارد و در بخشی از اپوزیسیون خارج کشور ایران بویژه سلطنت طلبان غلبه دارد طرفدار گردش به غرب و در پیش گرفتن سیاست چین ستیزی و روسیه ستیزی براساس منافع غرب است. اینها دلایل خود و رسانه های خود را دارند که در داخل کشور عمدتا توسط سرمایه داری تجاری داخلی تامین مالی می شوند و در خارج هم توسط آمریکا و اسراییل و انواع و اقسام رسانه های غربی.

گروه دوم کسانی هستند که طرفدار گردش به غرب الزاما نیستند ولی معتقدند که گردش به شرق احیا کردن مبارزه ضد امپریالیستی است که این خود دستاویزی است برای حکومت که اعتراضات مردم را سرکوب و خفه کند. بخشی از این حرف درست است. یعنی تا به امروز حکومت ایران با تشدید شعارهای ضدامریکایی کوشیده هر اعتراض به حق و عادلانه علیه سیاست های حکومتی را به غرب و آمریکا وصل و سرکوب کند. ولی این بدان معنا نیست که امپریالیسم وجود خارجی ندارد. جبهه های جهانی بی معناست. ناوگان آمریکا به خلیج فارس برای تفریح آمده اند. ناتو همینطوری برای داشتن هزینه های نظامی بیشتر به مرزهای روسیه خود را گسترش داده. آمریکا دهها پایگاه نظامی در جهان مستقر نکرده٬ ایران را تحریم نکرده٬ گلوی مردم ما را نگرفته٬ بدنبال حمله نظامی به تاسیاست صنعتی و اقتصادی ما نیست و .... بنابراین صرفنظر از اینکه حکومت ایران چه بگوید و چه نگوید واقعیتی بنام امپریالیسم و سیاست های امپریالیستی در جهان وجود دارد که باید دربرابر آن ایستاد و موضع گرفت.

گروه سوم کسانی هستند که خود را طرفدار گردش به شرق همزمان با مبارزه ضد امپریالیستی میدانند و می گویند با آن مخالف نیستند ولی مدعی هستند که نیازی به گنجاندن آن در سیاست های خود نیست زیرا حکومت خود مبارزه ضد امپریالیستی را دنبال می کند. بنابراین مسئله اصلی در ایران کنونی، برای اپوریسیون مترقی و چپ نه مبارزه ضد امپریالیستی که حمایت از جنبش ها و مبارزات اعتراضی داخلی علیه حکومت است. در این ادعا یک بخش سیاسی وجود دارد و یک بخش دیدگاهی که البته از هم جدا نیستند. از نظر سیاسی صاحبان این دیدگاه کسانی هستند که در اعلام ضرورت گردش به شرق تاخیر داشتند یا اصلا به آن فکر نکرده و یا اهمیت آن را در نیافته بودند و اکنون در این شرایط، برای عدم اعتراف به تاخیر خود و زیر فشار سنگینی که مخالفان گردش به شرق در داخل و خارج از ایران به راه انداخته اند نمی خواهند به صراحت از آن دفاع کنند. در واقع بطور شرمگین می خواهند به جبهه خیالی "راه سوم"‌ بپیوندند.

از نظر دیدگاهی، این نگاه بیانگر یک درک سطحی از مبارزه ضد امپریالیستی است. آنها نمی توانند درک و قبول کنند که مثلا چند شعار ضد آمریکایی در نماز جمعه ها به معنای مبارزه ضد امپریالیستی نیست و یا چند حرکت جهانی، مانند کمک به سوریه یا همکاری با ونزوئلا را نمی توان به تنهایی به معنای چنین مبارزه ای دانست. مبارزه ضد امپریالیستی دارای ابعاد مختلف و مستلزم تحولات عمیق در سیاست داخلی و خارجی حکومت و ایران است. صرف گردش به شرقی نیز که حکومت لنگ لنگان مدعی حرکت به سمت آن است به معنای چنین مبارزه ای نیست، بلکه فقط آغاز گام برداشتن عملی تر در این سمت است که باید با یک سلسله تحولات عمیق داخلی همراه شود تا بتوان آن را جدی تلقی کرد و آن را جدی کرد.

در واقع نمی شود که در داخل کشور مشتی دزد و فاسد و تاجر و غارتگر حکومت کنند و بعد ادعای مبارزه با امپریالیسم و حتی گردش به شرق داشت. حضور این فاسدها و غارتگرها در حکومت و سلطه آنها بر جامعه خود نمادی از تسلط امپریالیسم است. حمایت از جنبش های اعتراضی مردم نیز جدا از این نیست. همانطور که در زمان رژیم شاه هم مردم نمی آمدند در خیابان ها علیه امپریالیسم شعار بدهند٬ بلکه آن فشاری که به مردم وارد می شد و آن سیاست های داخلی بود که به نارضایتی ها دامن می زد که خود حاصل سلطه امپریالیسم بر اقتصاد و سیاست ایران بود و تضادی عینی را در جامعه میان مردم و امپریالیسم شکل می داد.

به این ترتیب گام گذاشتن و پیشرفت در مبارزه ضد امپریالیستی باید با گام هایی در سیاست های اقتصادی داخلی همراه شود و آن جنجالی که امروز علیه گردش به شرق در عرصه سیاست جهانی ایران به راه افتاده، این چین ستیزی و روسیه ستیزی دیوانه وار، بخاطر ترس صرف از گسترش مثلا رابطه اقتصادی و سیاسی با روسیه و چین نیست، بدلیل ترس از پیامدهای داخلی این چرخش است. زیرا سیاست خارجی و داخلی از هم جدا نیست. همانطور که اقتصاد و سیاست از هم جدا نیستند. این تغییر در سیاست جهانی باید نه تنها در سیاست ها بلکه بر سمتگیری های اقتصادی داخلی نیز بازتاب پیدا کند تا بتواند تداوم یابد. تغییر سمتگیری جهانی و حضور در یک جبهه٬ خواه ناخواه در داخل کشور باید با یک سلسله تغییرات توام شود و از جمله ساختار حکومت، سیاست های حکومتی و پایگاه طبقاتی حکومت به سمت تغییر حرک کند و همه اینها موضوع یک مبارزه است.

بنابراین با پشتیبانی از گردش به شرق ما وارد مبارزه ای می شویم که حمایت از جنبش های اعتراضی داخلی هم در آن گنجانده است، زیرا این جنبش ها به لحاظ عینی چیزی نیست جز اعتراض علیه آن ساختار سیاسی و اقتصادی و طبقاتی که موجب تداوم و تعمیق سلطه امپریالیسم بر کشور ما می شود. مسئله اصلی این است که ما از این جنبش ها به چه شکلی و در چه سمتی حمایت می کنیم. آیا به آن آگاهی که این جنبش حامل آن است توجه داریم و به آن بهای لازم را میدهیم؟ ادعای اینکه حکومت خود دارد مبارزه ضد امپریالیستی می کند یعنی ما به این جنبش نارضایتی مردم آگاهی از دلایل عمیق و عینی مبارزه و نارضایتی آن ندهیم. به مردم بگوییم که اعتراض شما دربرابر حکومتی است که در حال مبارزه ضد امپریالیستی است! یعنی جنبش شما به لحاظ ماهیت در حال کمک به امپریالیسم است. همان ادعایی که خود حکومت دارد.

در حالیکه مبارزه مردم علیه آن ساختار ها و نظام اقتصادی غارتگر و تجارت محور و آن طبقات و قشرهایی است که پایگاه و متحد امپریالیسم در داخل کشور هستند. بدیهی است وجود چنین اعتراضی، چنین نارضایتی و چنین مبارزه ای عملا علیه واقعیت ناپیگیری و جدی نبودن حکومت در ادعای مبارزه ضد امپریالیستی آنست نه آنکه رویاروی این مبارزه باشد!

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 822  - 20 بهمن 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت