راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

ریشه های

ناکارآمدی

دولت رئیسی

  

روزبروز که می گذرد ناکارآمدی دولت ابراهیم رییسی بیشتر اشکار می شود تا جایی که می شود از فلج آن سخن گفت. تقریبا در هیچ عرصه ای نیست که نشانه ای از بهبود اوضاع به چشم بیاید، برعکس وخامت روزافزون اوضاع کاملا مشهود است. این فلج دلایل مختلفی دارد که برخی از آنها به شخصیت ابراهیم رییسی و اطرافیان و حلقه ای که اطراف او را گرفته بر می گردد و بخشی دیگر به شرایطی که برگماری او بعنوان رییس جمهور در آن صورت گرفت. و بالاخره بخش سوم به ساختار تجاری حکومت و سمتگیری های کلان سیاسی و اقتصادی که رئیسی نماینده آنها شده است.

شخصیت ناتوان ابراهیم رییسی چیزی نیست که امروز کسی در آن تردید داشته باشد. او حتی یک مصاحبه و سخنرانی و گفتگوی ساده را هم نمی تواند بدون مشکل به پایان برساند. احتمالا همین شخصیت ناتوان و ناکارا و نادلچسب یکی از دلایلی بوده که بیت رهبری او را بعنوان بهترین رییس جمهور تشخیص داده که غیر از تایید دستورات و رهنمودهایی که از بالا به وی می رسد از خود هیچ ابتکار فکری و عملی نداشته باشد.

حلقه اطرافیان او نیز که اکثرا یا همگی از قشریون و فرصت طلب های سیاسی و نان به نرخ روز خور تشکیل شده مکمل ناتوانی و ناکارآمدی شخص رییسی و دولت او هستند. این همان اقلیتی است که هشت سال علیه دولت روحانی و برجام کارشکنی کرد به این امید که خود سکان های حکومت را بدست گیرد و آن را بسود منافع شخصی و ثروت اندوزی به کار اندازد. از این مجموعه قشری و فرصت طلب هم توقع توجه به منافع ملی که شرط اولیه یک دولت کارآمد است را داشتن ساده لوحی است. اگر آنها اندک توجهی به منافع ملی داشتند خود را در ننگ کارشکنی در تصویب و اجرای برجام شریک نمی کردند.

شرایطی هم که در آن ابراهیم رئیسی به ریاست جمهوری رسید هم در ناکارآمدی دولت او سهمی تعیین کننده دارد. در واقع رییسی با رد صلاحیت یا اجبار به کناره گیری گسترده همه نامزدهای ریاست جمهوری، حتی نظامیان و کسانی در حد علی لاریجانی به ریاست جمهوری رسید و آنها که حتی از میان به اصطلاح "اصولگرایان" که نوعی سابقه مدیریت کلان داشتند نیز حذف شدند. در نتیجه نه تنها کادرهای باتجربه اصلاح طلبان و طرفداران اعتدال کنار گذاشته شدند بلکه از میان "اصولگرایان" قدیمی نیز کسی حاضر به همکاری با دولت او نیست و او نیز مایل به همکاری با آنها نیست.

اما همه اینها هنوز دلیل عمده و بنیادین ناکارآمدی دولت ابراهیم رییسی نیست. این ناکارآمدی ریشه در ساختار تجارت محور حکومتی دارد که هر دولتی را کمتر یا بیشتر به کام خود می کشد، حتی اگر ظرفیت های فردی یا مدیریتی آن در سطحی بالا یا بالاتر از رئیسی و دولت او قرار داشته باشد. همین ساختار تجارت محور است که امیدهایی را که برخی گشایش ها مثلا در ارتباط با گرایش به شرق یا چشم انداز لغو تحریم ها در نتیجه مذاکرات برجام بوجود آورده است کم فروغ می کند. کاملا روشن است که در صورت لغو تحریم ها نیز سرازیر شدن دلارهای نفتی به اقتصاد تجارت محور ایران هیچ گشایش درازمدتی را نمی تواند ایجاد کند. همانطور که 700 میلیارد دلار درآمد نفتی احمدی نژاد نکرد. این درآمد درون این ساختار تجارت محور تنها به ریخت و پاش و گسترش فساد و شکلگیری مافیاها می تواند بیانجامد، همانطور که در دوران احمدی نژاد با استفاده از درآمد نفتی و سپس تحت عنوان دور زدن تحریم ها انجامید. دلارهای آزاد شده در نتیجه موفقیت مذاکرات برجام نیز بسرعت در اختیار سرمایه های تجاری قرار خواهد گرفت تا با واردات از امریکا و اروپا مجددا کمر اندک صنایع نوپایی را که در دوران تحریم ها تا حدودی توسعه یافتند بشکند. در حالیکه همین درآمد می تواند درون یک ساختار توسعه گرا، صنعتی و تولیدی از طریق برنامه ریزی دولتی و کنترل دلارهای نفتی به عامل رشد و توسعه و استقلال ملی کشور منجر شود.

بنابراین ناکارآمدی ابراهیم رییسی و دولت او را نباید تنها ناشی از خصلت های فردی او و اطرفیانش دانست. این ساختار تجارت محور که نگاهش به اقتصاد به شکل فروش نفت و موادخام و مصرف دلارهای حاصل از آن برای اداره امور است، اساسا نیاز به افراد کارآمد ندارد. وقتی نیاز به تغییر این ساختار احساس و درک شده و بخواهد اجرا شود دوران امثال رییسی هم به پایان می رسد. وجود ابراهیم رییسی به عنوان رییس جمهور خود به معنای آن است که قرارنیست به این زودی ها در این ساختار عقب افتاده اقتصاد تجاری تغییری ایجاد شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 823  - 27 بهمن 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت