پیش بینی نورالدین کیانوری در سال 1373 امکان تحولات مسالمت آمیز روز به روز کمتر می شود!
|
در سال 1373 و بدنبال انتشار مقاله تحلیلی "سخنی با همه توده ایها" در دو شماره راه توده 24 و 25 که آن را می توان یک گزارش سیاسی به قلم نورالدین کیانوری، پس از بیرون آمدن از زندان و خروج از خانه امنیتی و استقرار در خانه ای مشترک با همسرش در خیابان سنائی تهران ارزیابی کرد، او مقاله کوتاهی را از ایران با استفاده از فاکس دفتر نقاش صاحب سبک و صاحب نام ایران "الخاص" برای راه توده ارسال کرد. پیش از انتشار این مقاله او با استفاده از همان فاکس خواهش کرد که این مقاله منتشر نشود زیرا برخوردی که علی خاوری با انتشار مقاله تحلیلی "سخنی با همه توده ایها" کرده و بصورت مصاحبه در نشریه نامه مردم منتشر شده بود می توانست بار دیگر مشکلات امنیتی برای او به همراه آورد. ما این توصیه را تا حدودی مراعات کردیم اما در مقالات راه توده نقطه نظراتی از این مقاله را بارها گنجاندیم اما اصل مقاله را منتشر نکردیم. اکنون که آن مقاله را بار دیگر مرور می کنیم متوجه می شویم که وی بدرستی آینده جنبش و تحولات ایران را پیش بینی کرده بود. او چهار سال پس از این مقاله زندگی را بدرود گفت. طبیعی است که سال 1373 سال 1396 و سال 1398 که خونین ترین اعتراضات خیابانی را ایران پشت سر گذاشته نبود و سالهای انتخابات دوم خرداد و روی کار آمدن محمد خاتمی و سالهای ریاست جمهوری احمدی نژاد و سال 88 و اوج گیری جنبش ضد کودتائی انتخابات منجر به جنبش سبز نیز نبود. اینها همه در پیش بود و هنر کیانوری آن بود که با توجه به شرایط کشور و سیاست های جمهوری اسلامی این رویدادها را پیش بینی کرده بود. آن هم در مقاله ای کوتاه که آن را در زیر می خوانید!
با توجه به مجموعه شرایط و اوضاع و احوال کنونی کشور می توان معتقد بود که امکان این که جنبش توده های کشور بتواند به طور مسالمت آمیز نیروهای راستگرا و ارتجاعی را خلع نماید بیش از اندازه ناچیز بوده و احتمال مطرح شدن راه و روش های غیر مسالمت آمیز بسیار قوی است. بنابراین، مسئله این نیست که اگر جنبش مردم توان کنار زدن ولایت فقیه و حتی فراتر از آن را داشته باشد ما در مقابل آن بایستیم. مسئله این است که غیر عمده را تشخیص دهیم. آن چه که عمده است آن است که اگر قرار است نیروی راست رژیم ولایت فقیه کنار رود، اولا کنار رفتن آن باید به دست نیروهای انقلابی و دمکراتیک صورت گیرد و ثانیا این رژیم باید به عنوان تجلی حاکمیت نیروهای راستگرا و ارتجاعی و حکومت کلان سرمایه داران بر کشور و به مثابه یک مانع پیشرفت انقلاب از سر راه برداشته شود و نه به عنوان یک نظام "مذهبی" که تنها به صرف مذهبی بودن آن، لازم است نیست و نابود گردد. "تجربه تاریخ نشان می دهد که هر گاه بالا گرفتن نارضایتی توده ها بر بستر پیشروی ارتجاع و عقب نشینی و تجزیه و تفرقه نیروهای انقلابی صورت گیرد، خواه ناخواه و به طور طبیعی به روی کار آمدن دست راستی ترین و ارتجاعی ترین جریانات سیاسی و اجتماعی منتهی خواهد شد. تجربه کشور شیلی و کودتای پینوشه یکی از نمونه های روشن چنین وضعیتی است و در تاریخ متاسفانه امثال آن را بسیار می توان یافت." با توجه به مجموعه آنچه گفته شد اکنون می توان این پرسش را مطرح کرد که تضاد کنونی جنش توده ای کشور ما در کجا قرار دارد که هر چه این جنبش گسترش بیشتری می گیرد، روند تجزیه و انشعاب و انفعال و انزوا در جنبش انقلابی ژرف تر و پر دامنه تر می گردد؟ این تضاد در آن جاست که جنبش کنونی مردم ایران از لحاظ ماهیت خود یک جنبش انقلابی و رادیکال است زیرا که در واقع متوجه نیروهای راست و حاکمیت کلان سرمایه داری کشور بوده و هدف آن حذف موانع پیشروی انقلاب است. اما به لحاظ شکلی، شکل نارضایتی از "انقلاب" را به خود گرفته است و چون شکل نارضایتی از "انقلاب" را به خود گرفته است در جهت تضعیف نیروهای انقلابی عمل می کند. به همین دلیل هر قدر جنبش وسعت بیشتری می گیرد، مواضع سلطنت طلبان تقویت شده و وضعیت نیروهای چپ شکسته تر می گردد و در داخل کشور پایگاه های نیروهای ارتجاعی مستحکم گردیده و مواضع چپ حاکمیت ج.ا. تضعیف می گردد. چاره چیست؟ آیا باید به ستایشگر حکومت ج.ا. و پیامبر آشتی و رضایت توده ها تبدیل گردید؟ به هیچ وجه. گسترش جنبش توده ای بخودی خود یک خطر نیست، بلکه خطر در آن است که جنبش در شرایط پیشروی راستگریان و تغییر تناسب نیروها به نفع ارتجاع و علیه نیروهای انقلابی توسعه یابد و لذا در صورت حذف کامل جناح چپ از حاکمیت ج.ا. جنبش توده ای قبل از آن که بتواند به یک قیام انقلابی تبدیل شود به یک کودتای دست راستی خواهد انجامید. برای آن که بتوان بر این خطر بزرگ غلبه کرد، باید ضمن شرکت هر چه وسیع تر در جنبش دمکراتیک مردم، سمت آن را از ضدیت با انقلاب که به سوی نیروهای راست و واپسگرا و کلان سرمایه داران است تغییر داد. شرکت در جنبش دمکراتیک از هم اکنون مبارزه برای خواست های دمکراتیک توده های وسیع مردم است. آزادی های مذهبی اگر برای اقشار متوسط و اقشار مرفه خواست اصلی و عمده را تشکیل می دهد، برای توده های وسیع مردم که پایگاه عمده نیروهای انقلابی محسوب می شوند، کمترین خواست اجتماعی است. خواست های اساسی وسیع ترین توده های مردم در حال حاضر عبارت است از مبارزه با فقر و اخراج و بیکاری، بی مسکنی، گرانی، تامین اقتصادی و اجتماعی، فقدان هرگونه آینده روشن و در یک کلام مبارزه با دیکتاتوری صندوق بین المللی پول در کشور. این امر به معنی آن نیست که ما برای خواست آزادی های مذهبی و سیاسی و اجتماعی مبارزه نکنیم، بلکه برای آن است که در نظر داشته باشیم مبارزه برای آزادی ها از روند اصولی جنبش انقلاب جدا نیست. هنگامی که بندهای اسارت سرمایه داران بزرگ و صندوق بین المللی پول بر دست و پای زحمتکشان کشور ما بیشتر و بیشتر بسته می شود، نمی توان به صرف وجود ماهواره و چاپ چند نشریه مدعی شد که آزادی ها گسترش یافته است. بر خلاف ظاهر امور، واقعیت آن است که در کشور ما از زمان شروع سیاست "تعدیل اقتصادی" (پس از پایان جنگ عراق و آغاز ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی) آزادی ها برای وسیع ترین توده های خلق دچار صدها هزار برابر محدود تر گشته است و این محدودیت تا حد سلب حق زیست در زندگی و معاش گسترش یافته است. به همین دلیل مبارزه برای آزادی یعنی مبارزه بر علیه نیروهای راستگرا، مبارزه بر علیه تهاجم صندوق بین المللی پول و مبارزه علیه حاکمیت کلان سرمایه داری، مبارزه برای حقوق اولیه زحمتکشان و مبارزه برای همه آن خواست هایی ما را به نیروهای انقلابی مذهبی پیوند می دهد. بنابراین این، مبارزه برای آزادی با مبارزه بر علیه مذهب تفاوت دارد. با کلی گویی های بی محتوی راجع به مذهب نمی توان برای آزادی مبارزه کرد. تنها با شرکت در جنبش توده های مردم بر علیه حاکمیت کلان سرمایه داری و دفاع از انقلاب در برابر ارتجاع است که امکان حضور فعال و واقعی در مبارزه برای آزادی ها نیز وجود خواهد داشت. دفاع از انقلاب اگر زمانی برای ما به معنی پشتیبانی از ج.ا. بود، این دفاع امروز به معنی مبارزه با نیروهای راستگرا و ارتجاعی در ج.ا. است. دفاع از انقلاب در عین حال به معنی آن است که بر ماهیت ضد امپریالیستی و مردمی انقلاب بزرگ بهمن و آرمان های استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی تکیه کنیم و از تاکید بی فایده و حتی خطر آفرین بر شکل مذهبی انقلاب خودداری ورزیم. تاکید بر جنبه مذهبی انقلاب، آن هم از نوع حجتیه ای آن، برای سلطنت طلبان جزئی است از مبارزه ایدئولوژیک بر علیه انقلاب و حلقه ایست از استراتژی و زمینه ساز پیروزی یک کودتای دست راستی "ضد مذهبی". همچنین بخشی است از همکاری آنها با نیروهای ارتجاعی داخلی به قصد آن ها که واپسگرایان را صاحب و مالک انقلاب معرفی کنند. این در حالی است که احزاب و سازمان های چپ در راه پیروزی انقلاب بهمن اگر نه بیش از نیروهای مذهبی، لااقل به اندازه آنان تلاش و فداکاری کرده اند. باید توجه داشت که در روی کار آمدن ضد انقلاب دست راستی "غیر مذهبی" جز قتل عام چیز دیگری نصیب نیروهای چپ و انقلابی نخواهد شد. همه این ها تاثیر واقعیت عینی تقدم ماهیت دمکراتیک و ضد امپریالیستی انقلاب بر شکل مذهبی آن است. روند نارضایتی توده ها اگر همچنان شکل نارضایتی از "انقلاب" را به خود بگیرد و نیروهای دمکراتیک موفق نشوند پیشروی راستگرایان را متوقف سازند، حتی اگر نارضایی توده ها تا مرز یک انفجار اجتماعی نیز پیش رود، این احتمال که چنین انفجاری به بن بست همه سازمان های انقلابی اپوزیسیون و انفراد کامل نیروهای دمکراتیک داخل کشو منتهی شده و همه نیروهای انقلابی در صورت مقاومت قتل عام و در غیر اینصورت به تماشاچی خاموش حاکمیت مطلق ضد انقلاب تبدیل گردند بیش از اندازه قوی است. این روند را می توان و باید متوقف ساخت.
-- عکس: هر نوشه ای که با فاکس ارسال می شود، طی زمان کمرنگ می شود. چنان که مقاله مورد اشاره دربالا، علیرغم حفظ آن در یک پوشش پلاستیکی تقریبا دچار این سرنوشت شد، البته نه آنچنان که نتوان آن را خواند.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 824 - 4 اسفند 1400