راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

بخشی از سرمقاله

راه توده 511 تیرماه 94

ایران باید به کدام

جبهه جهانی بپیوندد؟

 

 

پیدایش گروه‌هایی مانند داعش در عراق و پیشروی آنان در سوریه و احتمالا لبنان و همتایان آن در لیبی و دیگر کشورهای اسلامی را باید در چارچوبی استراتژی‌ و وسیع تر مورد توجه قرار داد که موزاییکی یا تسلیم کردن ایران و پیوند زدن آن به یک جبهه جهانی جزئی از آن است. محافل حاکمه اروپای غربی و امریکا که در یک بحران عمیق اقتصادی و اجتماعی دست و پا می زنند و با خطر بحران های اقتصادی عمیق تر مواجه هستند، در حال پیشبرد یک برنامه جهانی برای حفظ موقعیت خود هستند. برنامه‌هایی که پیشتر مشابه‌ آنها در آستانه جنگ جهانی اول و سپس در فاصله دو جنگ به اجرا گذاشته شد. اساس این برنامه در داخل بر تقویت نیروهای راست افراطی و در عرصه جهانی که مورد نظر ماست بر محاصره روسیه و چین و منزوی کردن آنان در جهان و در نهایت خلع سلاح و فروپاشاندن این دو کشور قرار دارد. البته سرانجام همه این استراتژی، باید ایجاد یک جهان مبتنی بر حاکمیت اقلیت برده داران در بالا و ملت‌های برده در پایین باشد. نظام سرمایه‌داری و روساخت سیاسی آن دیگر چشم اندازی برای ادامه حیات ندارد. یا باید به سمت نوعی سوسیالیسم پیش برود و یا باید به برده داری باز گردد و حاکمان کشورهای بزرگ سرمایه‌داری این سرنوشت دوم را می خواهند برای جهان، ولو به بهای آغاز جنگ جهانی سوم، رقم بزنند. همه جنگ‌ها و درگیری‌های دوران اخیر و از جمله حوادث لیبی، سوریه، عراق، اوکرائین، غزه، پیدایش داعش و طالبان و ایجاد روسیه هراسی، چین هراسی، مسلمان هراسی و تبلیغات مذهبی و سینمایی درباره نزدیک شدن قیامت و پایان جهان و ... همه در نهایت و بدین یا بدان شکل در خدمت این استراتژی است. در این شرایط و دربرابر استراتژی ناتو، متقابلا تشکیل "سازمان همکاری شانگهای" که کشورهای چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان بعنوان عضو و مغولستان، ایران، پاکستان، هند و افغانستان به عنوان ناظر در آن حضور دارند نوعی تلاش چین و روسیه برای شکستن محاصره خود و مقابله با این استراتژی امریکاست. تشکیل گروه "بریکس" متشکل از برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی نیز ضلع اقتصادی این کوشش است. در این دو جبهه، ایران باید جایگاه خود را بیابد. یا درکنار استراتژی امریکا و یا در کنار استراتژی جلوگیری از رهبری نظامی و اقتصادی امریکا بر جهان و تبدیل ملت ها به بردگان سرمایه داری. یعنی دو پیمان شانگهای و بریکس. چنان که اگر میرحسین موسوی سکاندار ریاست جمهوری شده بود همین مسیر را رفته بود. اما در حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی نیروهای پرقدرتی وجود دارند که مخالف و مانع پیوستن ایران به این جبهه اند و انواع توطئه ها و کارشکنی ها را برنامه ریزی می کنند. آنها با این تصور که امریکا پیروز این میدان است، از هم اکنون روی اسبی که فکر می کنند برنده می شود سرمایه گذاری کرده اند. خرده کاریهائی که رهبر جمهوری اسلامی بعنوان پیش بینی حمله به ایران و ایجاد خندق در اطراف اسرائیل گرفتار آنست و یا توهمی که درباره قدرت نظامی منطقه و ناگزیری امریکا برای مذاکره با ایران بر سر عراق و افغانستان و... دارد نیز بخش دیگری از همین خرده کاری است. درحالیکه بحث بر سر سیاست کلان و استراتژیک است، نه خندق کنی در لبنان و غزه در اطراف اسرائیل. چنان که در لیبی و عراق و سوریه دیدیم. بحث اصلی اینست که ایران در کدامیک از این دو جبهه جهانی باید و میتواند قرار بگیرد و اگر قرار گرفتن درجبهه مقابل امریکا و غرب ناگزیر است- که بنظر ما هست- آنوقت باید دید چه دست هائی مانع این چرخش اند و برای خود زمان می خرند!

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 817  - 15 دیماه 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت