سالهای پس از انقلاب 57- 2 سیر رویدادهای مهم جهان ومنطقه پس از انقلاب 57 |
مرور آنچه در سالهای پس از انقلاب 57 در جهان گذشت و تاثیر آن بر روی جمهوری اسلامی که از دل آن انقلاب بیرون آمد، چنان ضروری است که اگر چنین نکنیم، درک شرایط امروز ایران، منطقه و فعالیت اتمی و موشکی جمهوری اسلامی و تنش های جاری در منطقه دشوار می نماید. ما تلاش کرده ایم این مرور را از همین زاویه دنبال کنیم.
پس از شکست اتحاد شوروی و بلوک شرق و پایان جنگ سرد، متحدین دیروز به رقبای جدید تبدیل شدند و پس از در هم کوبیدن آخرین مقاومت ها در شرق اروپا، یعنی در یوگسلاوی، در برابر هم صف آرایی کردند. اتحادیه اروپا دست به گسترش خود زد و با کنار گذاشتن مرز ها و تقویت پارلمان اروپا و ایجاد پول واحد و زمزمه تشکیل ارتش اروپا تلاش نمود که وزن خود را در رقابت با آمریکا سنگین تر کند. آمریکا برای حفظ برتری خود با پافشاری بر حفظ ناتو و افزایش بودجه نظامی به مقابله برخاست. در افق سیاسی جهان قطب های دیگری یعنی چین و هند نیز کم کم نمودار شده بودند. بتدریج معلوم شد که شاه کلید سروری بر جهان آینده نفت است. نفت به دو جهت مهم بوده و هست. از یکسو به مثابه ارزان ترین منبع انرژی برای اقتصاد و تولید و از سوی دیگر به عنوان به حرکت درآورنده ماشین جنگی برای تسلط بر جهان. هر کس که نفت را در اختیار دارد می تواند بر بقیه حاکم شود. البته در دوران کنونی بر خلاف سال های دهه هفتاد، دسترسی به نفت برای کشور های مصرف کننده از سوی تولیدکنندگان در معرض خطر قرار ندارد زیرا بیشتر تولید کننده های واقعی نفت در طول این سال ها آنقدر به فروش نفت وابسته شده و اقتصاد تک محصولی آنها را به روزی انداخته، که اگر حتی مدت کوتاهی نفت آن ها را نخرند، مردم و حاکمان این کشورها از گرسنگی می میرند. پس خطری از جانب تولید کنندگان قابل تصور نیست و مصرف کنندگان به راحتی به نفت دسترسی دارند. ولی اگر یکی از کشورهای صنعتی بتواند علاوه بر دسترسی، به « کنترل» جریان نفت دست پیدا کند، به مفهوم آن است که می تواند حلقوم سایر رقبا را هم در چنگ خود داشته باشد و سیاست های خود را به آن ها نیز دیکته کند. بیش از 20 در صد نفت جهان در حوزه خلیج فارس قرار دارد و مقدار قابل توجهی از نفت و گاز هم در آسیای میانه و دریای خزر انباشته شده است . از این رو تسلط بر این منطقه می تواند به سروری بر جهان بیانجامد. ایران مهمترین کشور این منطقه است زیرا با هر دو حوزه نفتی مزبور مرزهای طولانی دارد. بعلاوه موقعیت استراتژیک آن به لحاظ همسایگی با روسیه و نزدیکی آن با هند و مرز مشترک با اروپا (ترکیه ) بسیار مهم است. ایالات متحده که پس از پایان پیروزمندانه جنگ سرد بر خلاف انتظار ساده اندیشان با افزایش مداوم بودجه نظامی، خود را برای تسلط بر جهان آماده می کرد با ترتیب دادن حادثه 11 سپتامبر که به نام القاعده ولی به کام کنسرن هایی مانند جنرال موتورز و تکزا اویل و انرون و... تمام شد، سیاست از پیش طراحی شده خود برای سلطه بر جهان را آغاز کرد. نظیر حادثه انفجار حزب جمهوری اسلامی که به نام مجاهدین ولی با سازماندهی عوامل بازمانده از شبکه های مخفی جهانی در ایران به تسلط ارتجاع مذهبی و طرفداران سرمایه داری غارتگر و طرفدار پیوند با سرمایه داری جهانی تمام شد. در اولین مرحله افغانستان مورد حمله قرار گرفت و یکی از کارمندان و مشاوران افغانی الاصل شرکت انرون به نام حامد کرزای به عنوان رئیس جمهور افغانستان بر مسند کار گذاشته شد. دو پایگاه مهم نظامی در جنوب و شرق افغانستان یعنی در قندهار و هرات ساخته شد و با اجاره و خرید پایگاه های نظامی در تاجیکستان، قرقیزستان، ترکمنستان، گرجستان و آذربایجان نیروهای آمریکایی در این نواحی مستقر شدند و بدنبال آن شرکت های نفتی انگلیسی و آمریکایی با قراردادهای متعدد، چا ه های نفت حوزه دریای خزر را تحت کنترل خود گرفتند و دست روس ها را از این مناطق کوتاه کردند. این کار برای محدود کردن روسیه، زیر نظر داشتن چین و اختلال در پیمان شانگهای لازم بود. پیمانی که با مشارکت چین، روسیه و تعدادی از کشورهای آسیای میانه تشکیل شده بود. ولی مهمتر از این ها ایجاد سکوهایی برای خیزهای بعدی بود. در این مرحله کشورهای اروپایی هر چند با اکراه با آمریکایی ها همکاری کردند. در مرحله بعد آمریکا برای تسخیر عراق وارد عمل شد و این برای اروپای غربی، روسیه و چین زنگ خطر را به صدا در آورد و آنها سعی کردند جلوی حرکت آمریکا را بگیرند. فرانسه و آلمان متحد شدند و تلاش کردند که با روسیه به یک ائتلاف دست پیدا کنند و از طریق پیمان شانگهای و اتحاد با ایران و هند، بلوکی قوی بوجود بیآورند و آینده انرژی را برای خود تضمین کنند. پوتین به آلمان رفت و در مجلس آلمان که تا دیروز با مستمسک قرار دادن مسأله چچن، هر روز به روس ها انتقاد می کردند، نمایندگان پارلمان ده دقیقه سر پا ایستاده و برای او کف می زدند. وسایل ارتباط جمعی اروپای غربی مردم را به تظاهرات ضد جنگ تشویق می کردند. گزارش های مستند در مورد مشکوک بودن 11 سپتامبر از تلویزیون های اروپای غربی پخش می شد. در سازمان ملل و شورای امنیت هم روس ها، اروپایی ها و چینی های در برابر آمریکا مقاومت کردند. روابط آمریکا با فرانسه و آلمان رو به تیرگی رفت. چینی ها هم پیمان شانگهای را فعال تر کردند و در جهت رفع کدورت های مرزی با هند برآمدند. آمریکا هم بیکار ننشست و اقتصاد آلمان را زیر فشار قرار داد. بودجه نظامی اش را افزایش داد و میان اروپائیان شکاف انداخت و لهستانی ها را که بطور تاریخی از آلمان ها خوششان نمی آید با دادن وعده وعید با خود همراه کردند و با بستن قرارداد نظامی با لهستان عملاً نیروهای نظامی خود را بین آلمان و روسیه مستقر کردند و آب پاکی روی دست آلمان و فرانسه ریختند. آمریکایی ها در گام های بعدی ایتالیا و اسپانیا و بلغارستان و چند کشور دیگر اروپایی را هم با خود همراه و بدون اجازه شورای امنیت با کمک متحد سنتی خود یعنی انگلیس و سایر متحدین جدید اروپایی به عراق حمله و آن را تصرف کردند و این بلوکِ مقابل در حال تشکیل را قبل از آن که بوجود بیاید منحل کردند. فرانسوی ها منزوی شدند، با چند بمب گذاری در مدرسه ها و هتل ها توسط چچن ها و بدستور آمریکایی ها، روس ها هم عقب نشستند و آلمان هم توبه کرده و چهار نعل در راه اجرای دستورات آمریکایی ها تاخت تا شاید از غنایم حال و آینده بتواند سهمی بگیرد. از این رو سناریوی 11 سپتامبر که برای تسلط و کنترل بر نفت خلیج فارس و آسیای میانه طراحی و اجرا شده بود توانست طراحان آن را به هدف های خود نزدیک کند ولی هر چند تسلط بر افغانستان و عراق بوسیله جنگ و بر آذربایجان و ترکمنستان و ازبکستان بدون جنگ برقرار شد ولی کنترل دلخواه این منطقه نفتی کامل نشد. حلقه گمشده این زنجیر ایران نام دارد. از این رو آمریکا تمام تلاش خود را برای تصرف و کنترل ایران تشدید کرد تا این پروژه را کامل کند.
|
راه توده شماره 820 - 6 بهمن 1400