سرمقاله 820 حمایت مردم از گردش به شرق یگانه راه مقابله با مخالفان آن است! |
سفر ابراهیم رئیسی به مسکو حادثه ای مهم در جمهوری اسلامی بود، نه از جهت دستاوردهای داشته یا نداشته آن که کسی، اطلاع درستی درباره آن ندارد و نمی گوید، بلکه از آن جهت که موجب رویارویی آشکار دو نگاه به شرق و نگاه به غرب – البته از نوع حکومتی آن- شد. این سفر و هیاهوی پیرامون آن هم وجود این دو نگاه را بیش از هر زمان دیگر آشکار کرد و هم سقوط و ابتذال هر دو گرایش را نشان داد که درواقع نمادی از سقوط سیاست در ایران است. آنچه در حول و حوش این سفر گذشت و می گذرد بسیاری مسائل را آشکار و بسیاری پندارها را برطرف کرد. پیش از هر چیز معلوم شد که طرفداران نگاه به غرب نیز که در میان برخی اصلاح طلبان جای گرفته اند آنگاه که پای مناسبات و رابطه با شرق به میان می اید دست کمی از دسته بندی مداحان و جبهه پایداری ندارند و در خشک مغزی و هوچی گری با آنها رقابت می کنند. انبوهی از تفسیرهای پوچ درباره کوتاهی و بلندی میزی که پوتین و رئیسی پشت آن نشسته بودند و درباره نحوه استقبال تا مرز چهره شناسی طرفین و نماز خواندن رئیسی در کاخ کرملین در رسانه های دو جریان نگاه به شرق و نگاه به غرب منتشر شد، بدون کمترین ضرورت و فایده ای. از همه مبتذل تر جنجال هایی بود که پیرامون استقبال گویا تحقیرآمیز پوتین از رئیسی در رسانه های نزدیک به اصلاح طلبان منتشر شد. در شرایطی که می دانند از نظر هنجارها و تشریفات دیپلماتیک، رئیسی همردیف و همرتبه پوتین محسوب نمی شود که همردیف او در ایران آیت الله خامنه ایست نه رئیسی. همانطور که همردیف وی در آلمان صدراعظم آن کشور است نه رئیس جمهور آلمان. ولی دو طرف جنجال نمی خواهند واقعیت ها را به مردم بگویند زیرا یکی می خواهد از این دیدار برای بزرگ کردن رئیسی استفاده کند و دیگری برای تحقیر او. تنها چیزی که در این میان مطرح نیست، ضرورت ها، اهداف و دستاوردهای این سفر است که هر دو طرف قصد پنهان کردن آن را دارند. اینکه طرفداران نگاه به غرب نمی خواهند مردم واقعیت را بدانند چندان عجیب نیست، ولی مشکل اصلی در اینجاست که مدعیان طرفداری از نگاه به شرق هم از بیان واقعیات به مردم بیم دارند. در حالیکه اگر منظور از نگاه به شرق بهبود اقتصادی و توسعه ملی است، این توسعه بدون همراهی مردمی آگاه و روشنفکران و کارشناسان میهندوست ممکن نیست. در اینجاست که آن تنگنا و حتی بن بست راهی که آقای خامنه ای برای نگاه به شرق نشان می دهد. او خواست این نگاه را با حذف مردم و روشنفکران به پیش ببرد و بدینوسیله گزینه خود را از هرگونه تکیه گاه واقعی محروم کرد. همه آنچه در هفته های اخیر در رابطه با زندان ها و دانشگاهیان و حتی اعتراضات کارگران و معلمان و بازنشستگان و غیره دیده می شود در همین جهت است. حکومت بدست خود در حال ایجاد یک جبهه، حتی یک جنبش علیه این گزینه است. در حالیکه اگر جلوی اعتراض های معیشتی معلمان و کارگران را نمی شود و نباید گرفت، جلوی اخراج دانشگاهیان و تشدید بگیر و ببندها و زندانی کردن ها را که می شود گرفت. در واقع جریان معینی در حکومت می خواهد به مردم و روشنفکران و دانشگاهیان اثبات کند که نگاه به شرق مترادف است با بگیر و ببند و محدود کردن فضا و بستن اینترنت و کاهش باز هم بیشتر آزادی های مردم و یک جبهه علیه آن ایجاد کند. شاید با این پندار که از طریق این جنبش نگاه به شرق را قبل از آنکه اصلا دستاوردی ببار آورد در نطفه خفه کند یا با این پندار که با سرکوب این جنبش به قدرتی بیش از قبل دست خواهد یافت. همه چیز نشان می دهد آن مسیری که طی شد و بدینجا رسیدیم، آن روشی که برای تحمیل مجلس استصوابی و رئیس جمهور انتصابی در پیش گرفته شد، آن ناتوانی در ایجاد فضای بحث و گفتگو و پیروزی در آن، دینامیسمی را ایجاد کرده که توقف آن به همین سادگی ممکن نیست، چرا که میدان را بدست مشتی فاسد، خشک مغز، فرصت طلب و بدتر از همه نفوذی داده است. اوضاع در حالی در اختیار این جمع قرار گرفته که فضا را برای ابراز عقاید میهندوستان بسته است. میهن پرستانی که طرفدار توضیح و تشریح ضرورت گردش به شرق برای توسعه مملکت و ایجاد کار و شغل و نجات از فقر هستند. همان روشی که پاکستان به کار برده و مطبوعات و دیگر رسانه های آن کشور در این باره یکدیگر را نقد می کنند و مردم را آگاه و از دل این آگاهی دوری از امریکا و نزدیکی به چین و روسیه بیرون آمده است. اگر رهبر جمهوری اسلامی که ظاهرا مبتکر این تغییر سیاست و نگاه جبهه آینده جهان مرکب از چین، روسیه و هند است، نتواند شرایط سیاسی حاکم را به نفع آگاه سازی مردم و ورود به صحنه طرفداران غیر حکومتی پیوستن به جبهه هند- چین و روسیه تغییر بدهد امید چندانی برای به ثمر رسیدن نگاه به شرق و توسعه اقتصادی و اجتماعی ممکن نیست و مافیاهای قدرتمند اقتصادی که هدایت واقعی چین ستیزی و روسیه هراسی را به کمک میلیاردها دلاری که از ملت ربوده اند دراختیار دارند، این قطار را در همان ایستگاه های اول از حرکت باز خواهند داشت. ما حتی اعتقاد داریم همین مافیا تامین کننده واقعی هزینه برخی رسانه های تصویری خارج از کشور است و باز همین مافیا آگاهانه عربستان را به عنوان تامین کننده مالی این رسانه ها پیش انداخته است. رسانه هائی که اگر سیمای جمهوری اسلامی نتواند بانگ مردم شود و اگر نتواند خود را با تکنیک خبری نوین جهانی همگام کند آنها حاکم بر افکار عمومی می شوند. بویژه که بگیر و ببند های نهادهای آشکار و پنهان امنیتی جمهوری اسلامی نیز آب به آسیاب آنها می ریزند. وقتی گفته می شود که باید سیاست های داخلی 3 دهه گذشته تغییر کند، منظور همه سیاست های اقتصادی و اجتماعی داخلی همزمان با سمت گیری های سیاسی و اقتصادی در عرصه جهانی است!
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 820 - 6 بهمن 1400