احزاب ستیزی حکومت های استبدادی در ایران |
یکی از ادعاهایی که حکومتهای استبدادی در ایران و نظریه پردازان آنها درباره دلایل جلوگیری از فعالیت احزاب در ایران ارائه کرده و میکنند آن است که گویا فعالیت احزاب در بین مردم "بدبینی" ایجاد کرده و بنابراین مردم ایران اصولا به کار حزبی علاقه ندارند و از آن گریزان هستند. شاه همین سخن را در مورد حزب توده ایران و احزاب ملی گرا میگفت و در جمهوری اسلامی هم حکومت مشابه همین ادعا را، نه تنها در باره حزب توده ایران، بلکه درباره همه احزاب و سازمان های سیاسی واقعی و غیر حکومتی مطرح می کند. واقعا مردم ایران حزب گریز هستند؟ آیا باصطلاح عدم رونق فعالیت حزبی ناشی از بی اعتمادی مردم به احزابی نظیر حزب توده ایران است و یا مسئله چیز دیگریست؟ مردم ایران اصولا حزب گریز نیستند. دلیل آن هم استقبال وسیعی است که پس از انقلاب 57 مردم برای ورود به احزاب و فعالیت در چارچوب احزاب و سازمان های سیاسی شروع کردند. از جمله در حزب توده ایران. حزب توده ایران دراین دوران توانست در سرتاسر ایران و حتی در شهرهای کوچک برای خود هواداران پیگیر و فعالی بوجود آورد و باردیگر، پس از یک دوره طولانی اختناق و استبداد شاهنشاهی به بزرگترین حزب واقعی ایران تبدیل شود. اگر در نظر بگیریم که اعضای این حزب چه در زمان فعالیت علنی و قانونی آن و چه بعدها با سرکوب و غیرقانونی شدن آن چه تاوان سنگین و سختی برای فعالیت حزبی خود پرداختند در آنصورت اهمیت بقای هفتاد ساله حزب بیشتر روشن میشود. ضمن اینکه، به شهادت تاریخ به محض آنکه کمترین امکانی برای فعالیت حزبی در ایران پدیدار شده، حزب توده ایران بسرعت نیروها و هواداران خود را جمع اوری کرده و سازمانهای خود را بازسازی کرده است. نمونه آن را در دوران پس از انقلاب شاهد بودیم و در واقع حزب توده ایران پس از انقلاب عموما توسط همانهایی دوباره بازسازی شد که از چند دهه پیش از ان به حزب پیوسته بودند. اما این که شاه مدعی بود که گویا بدلیل بدبینی به فعالیت حزب توده ایران مردم حزب گریز شده اند دلیلی دیگر داشت؟ در واقع رژیم شاه دو حزب دولتی مردم و ایران نوین و بعدها حزب واحد رستاخیز را بوجود آورد که کسی حاضر نبود عضو آنها بشود. طبیعی است که بی رونقی این احزاب با رونق فعالیت سیاسی حزب توده ایران در ذهن مردم مقایسه میشد. شاه برای آنکه اعتراف نکند که این بی رونقی ناشی از دولتی بودن و بی خاصیتی احزاب حکومتی و درباری است آن را به تجربه حزب توده ایران نسبت میداد که گویا بدلیل تجربه منفی آن حزب کسی هم نمیرود عضو حزب مردم و ایران نوین شود. و در واقع بهای عضویت و فعالیت در این حزب را با از دست داد شغل و کار و زندان و اعدام و انواع محرومیتها بپردازد! شاه در واقع نعل وارونه میزد. واقعیت دیگری که شاه میخواست با این ادعا بر آن سرپوش گذارد ممنوعیت و حبس و اعدام و کشتار تودهایها بود. عین همین ماجرا در جمهوری اسلامی اتفاق افتاد. احزابی که مردم احساس کردند از حاکمیت راستگرا فاصله دارد با استقبال مواجه شدند. ولی اکنون با جلوگیری از فعالیت احزاب غیر فرمایشی و حکومتی، طبعا کسی سراغ ایم احزاب نمی رود. بر خلاف تبلیغات حکومت، جامعه ایران یک جامعه سیاسی است. حتی تجمعات اعتراضی چند سال اخیر نیز بر این واقعیت مهر تائید می زند. این جامعه آماده کار حزبی است. این جامعه نسبت به کار حزبی دیدگاه مثبت دارد. این جامعه تشنه آگاه شدن از نظریات احزاب است. این جامعه میداند که در هر زمان احزاب آزاد بوده اند امکانهای معین و گاه وسیعی برای بهبود زندگی خود بدست آورده است. حکومت هم دقیقا اینها را میداند. جلوگیری و ممنوعیت و محدودیت فعالیت حزبی در ایران نه بدلیل بدبینی مردم نسبت به احزاب برعکس بدلیل وحشت حکومتها از استقبال مردم از احزاب است.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 821 - 13 بهمن 1400