برای ایستادن در برابر طرفداران پرقدرت غرب انسجام و تشکل طرفداران "گردش به شرق" ناگزیر است! |
فشار انواع دشواری ها - سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و روانی - بر زندگی مردم روزبروز بیشتر می شود. پایه اصلی این فشارها از یکسو اقتصادی و فاصله طبقاتی نجومی و از سوی دیگر سیاست خودی و غیرخودی است که کاملا هم در ارتباط با یکدیگرند. یعنی رانت ها به خودی ها تعلق می گیرد که خود بخود زمینه ثروت اندوزی و فسادی را فراهم کرده که در بین خودی ها بیداد می کند. اکنون خودی بودن در نزد مردم یعنی دزد، غارتگر، رانت خوار، فاسد بودن است. بنحوی که اگر کسانی هم در میان هواداران حکومت باشند که از این رانت ها استفاده نکنند - که هستند - مردم باور نمی کنند که خودی غیر رانت خوار هم وجود داشته باشد. و این برآمده از تجربه روزمره آنها در محله و محیط کار و ادارات و آشنایان و دوستان و همه چیزهایی است که هر روزه می بینند. نتیجه این وضع نه تنها ادامه جدا شدن فزاینده مردم از حکومت، بلکه ریزش محدود هواداران آن است. هم اکنون در بین کسانی که خود را هوادار "اصولگرایی" می دانستند و باور کرده بودند که همه مشکلات از دولت های رفسنجانی و روحانی بوده نارضایتی ها بشدت و بسرعت در حال رشد است. آنها می بینند که دولت رئیسی هم از نظر راهبردها و رانت خواری هیچ برتری نسبت به دولت های قبلی ندارد اگر بدلیل بیسوادی و بی اطلاعی مدیران آن، از آنها عقب تر نباشد. بخشی از آنها سرخورده شده و دیگر حاضر به حمایت از حکومت نیستند که نتیجه آن اشکارا در اعتراضات اخیر خود را نشان داد. برخی دیگر نیز فعالانه سیاست انتقادی نسبت به دولت و حکومت را در پیش گرفته اند و برای تغییر اوضاع می کوشند. مشکل بزرگ در اینجاست که در ایران دیگر چیزی بنام دولت وجود ندارد. هر امام جمعه، هر استاندار، هر وزیر، هر مدیر، هرکس که در جایی کاری و تصمیمی به او واگذار شده برای خودش حکومت می کند و هر کدام نظام را براساس منافع خود و باندی که نماینده آن هستند به این سو و انسو می کشانند. دولت در چنگ مافیاها و الیگارش ها و صاحبان ثروت و دلارهای نفتی و صادراتی اسیر شده و اینها هم افسار امامان جمعه و وزیران و مدیران را در دست دارند. آن عده هم که صادقانه می کوشند کار کنند به در بسته می خورند. جایی راهشان نمی دهند و بسرعت یا در نظم فاسد ادغام و یا حذف می شوند. بدینسان آنچه در حال روی دادن است یک فروپاشی از درون است. نمونه این وضع را بیش از هر جای دیگر در سیاست "گرایش به شرق" دیدیم که با وجود آنکه رهبر جمهوری اسلامی آن را اعلام کرد و دولت یکدست هم ظاهرا برای اجرای آن بر سر کار آوردند کسی نه در حکومت و نه در خارج از آن یا در رسانه ها و حتی در صدا و سیما تره هم برای آن خرد نمی کند. ما از همان آغاز گفتیم که پیشبرد این سیاست با درگیری ها و رویارویی های بزرگ داخلی و جهانی همراه خواهد بود و نیاز به یک سازمان برای اجرای آن است. دولتی که خود در چنگ مافیاها و صاحبان دلارهای نفتی و صادراتی اسیر است چگونه می تواند سیاست نگاه به شرق را پیش ببرد که شرط اولیه آن آزاد کردن ایران از حاکمیت دلار است؟ کارشکنی مدیران دولت رییسی از سرمایه گذاری چین در ایران و مانع تراشی آنها دربرابر کریدور شمال جنوب و خط آهن آستارا نمونه ایست از دست بالای سرمایه داری دلارزده در دولت ابراهیم رئیسی. و از این نمونه ها بسیار است که در عرصه داخلی به همان اندازه سیاست خارجی خود را نشان می دهد. در این شرایط بنظر می رسد هواداران داخلی و نزدیک به حکومت سیاست گرایش به شرق و مخالفان حاکمیت دلار بر ایران می کوشند برای جلوگیری از فروپاشی کشور منسجم تر شوند و آینده ایران تا اندازه ای بسته به توان اینان برای مقاومت و ایجاد سازمان و ارائه راه حل های جایگزین و بردن آن میان مردم دارد.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 864 - 14 دیماه 1401