حکومت و مردم هر دو در انتظار و بلاتکلیفی |
بالا رفتن سریع بهای ارز در هفته های اخیر، تغییر رئیس کل بانک مرکزی، در کنار اظهارات متناقض گردانندگان دولت از رئیس جدید بانک مرکزی گرفته تا وزیر اقتصاد و معاون اول رئییس جمهور نشان داد که بی اطلاعی و بی برنامگی محض بر دولت ابراهیم رئیسی حاکم است و این دولت حریف وضعیت کنونی کشور نیست. وضعیتی که در نتیجه افزایش فشارهای غرب بر ایران و عدم آمادگی حکومت برای انجام اصلاحات بنیادین روزبروز بحرانی تر از پیش می شود. اصلاحاتی مانند بستن دست غارتگران اقتصادی، ممانعت از خروج ارز و سرمایه و مقاومت دربرابر خارج کنندگان ارز، دولتی کردن بانک های خصوصی بعنوان عامل اصلی تورم و دستگیری و بازداشت روسا و سهامداران اصلی آنها همچون ابزاری برای نشان دادن قاطعیت حکومت و ایجاد اعتماد در مردم، پایان دادن به خصوصی سازی ها و بازگرداندن صنایع و مجمتع های خصوصی سازی شده به حاکمیت ملی و قرار دادن آنها در خدمت اقتصاد ملی نه ثروت اندوزی خصوصی، پایان دادن به نابودی و پولی کردن خدمات عمومی، ایجاد امکان توزیع عادلانه ارزاق و مایحتاج عمومی تا زمان ایجاد ثبات اقتصادی و ... آنچه اکنون بیش از همه مشاهده می شود فلج شدن کامل حکومت تا حد بی حکومتی است. وضع به شکلی است که نه تنها کسی سخنان رهبر و بقول خودشان ولی فقیه را جدی نمی گیرد و تره برای آن خرد نمی کند، بلکه همین وضع در رابطه میان وزرا با رئیس جمهرر، و مدیران با وزرا، و کارمندان با مدیران و مردم با هم و با همه آنها وجود دارد. نتیجه این فلج شدن یا رفتن کشور به سمت فروپاشی از درون در کنار فشارهای بیرونی است و یا احساس نیاز جامعه به یک دست نیرومند که به بلبشو و چند حکومتی خاتمه دهد. شاید برخی ها هم در داخل کشور به همین امید به بلبشو دامن می زنند و گمان می کنند اینگونه راه آنها هموارتر می شود. برخی سخنانی درباره اصلاحات و "حکمرانی نو" که توسط کسانی مانند محمد باقر قالیباف با جدیتی نسبی مطرح می شود اولا خود چارچوب مبهمی دارد و معلوم نیست که این حکمرانی نو و اصلاحاتی که براساس آن باید صورت گیرد دارای چه مشخصاتی است و متکی بر چه برنامه ایست و تا چه اندازه به نیازهای امروز پاسخ می دهد یا اصلا پاسخ می دهد؟ ثانیا در داخل نظام با مقاومت از جانب ارتجاعیون مذهبی و جبهه پایداری بعنوان وارث انجمن حجتیه روبروست، از نوع همان مقاومت هایی که کشور را فلج کرده است. تا زمانی که چارچوب اصلاحاتی که باید در این "حکمرانی نو" انجام شود مشخص نشود نمی توان برای آن آینده جدی قائل بود، هر چند مخالفت ها و نگرانی ارتجاع مذهبی از طرح آن نشان می دهد که آن را جدی گرفته اند. از سوی دیگر اصلاح طلبان هم فقط صحبت از اصلاحات می کنند و اصلاحات را هم به معنای مخالفت با شورای نگهبان و باز کردن شرایط برای حضور خود در انتخابات می فهمند و نه ارائه یک برنامه برای جلب توجه مردم. تنها برنامه شناخته شده آنها قرار گرفتن در کنار ناتو در جنگ با روسیه، مخالفت با ایجاد یک نظم نوین جهانی، مخالفت با دلار زدایی، تسلیم شدن به شرایط آمریکا در برجام، همکاری با آمریکا در منطقه و جهان، در کنار جلوگیری از همکاری اقتصادی ایران با روسیه و چین است که این را بعنوان راه برونرفت کشور از بحران معرفی می کنند. اصلاح طلبان با این برنامه که درواقع غرق کردن کشور در ماجراجویی و بحران است ظاهرا می خواهند کشور را از بحران کنونی خارج کنند! تمرکز آنها بر روی انتخابات و نقش شورای نگهبان نشان می دهد که فاقد برنامه اصلاحات واقعی اقتصادی و اجتماعی هستند و بنابراین از زاویه آنان نیز انتظار تحولی را نباید داشت. در این بن بستی که از دو سو بوجود آمده امیدها به امکان تغییر شرایط روزبروز کاهش می یابد در حالیکه بخشی از بدنه نظام و حاشیه نظام چه در سپاه و نیروهای مسلح، چه درمیان اصولگرایان جوانتر و چه در میان اصلاح طلبان، مانند گردانندگان آنها فکر نمی کنند. اینان به پیشرفت کشور می اندیشند و دنبال راه های تغییر هستند. کوشش های آنان در دوران اخیر شدت گرفته و می خواهند کشور را از بن بست کنونی خارج کنند. اکنون باید دید که برنامه ها و پیشنهادها و کوشش های آنان به چه شکل می تواند در سطح رهبری نظام اثر گذارد و راهی را برای برونرفت از بحران باز کند.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 865 - 21 دیماه 1401