دشواریهای روزنامه نگاری حزبی در دوران انقلاب دیجیتال |
انقلاب علمی و اطلاعاتی، رشد نیروهای مولده، پیدایش فن آوریهای نوین، گسترش دانش و آگاهی انسانها که همگی در شرایط سرمایه داری شکلی متضاد به خود گرفته، مسائل نوینی را پیشاروی احزاب بوجود آورده است. یکی از مسائلی که ما توده ایها باید بدان بیاندیشیم تاثیر این تغییرات و دستاوردها و فن اوریهای نوین بر روی شیوه اطلاع رسانی و فعالیتهای رسانهایست. مهمترین پرسش در این عرصه آن است که آیا گسترش فن آوریهای نوین هنوز جایی و امکانی برای ادامه حیات روزنامهای بعنوان "ارگان مرکزی حزب" باقی گذاشتهاند؟ چه ارتباطی میان ایندو وجود دارد؟ برای پاسخ به این پرسش باید نقش ارگان مرکزی حزب را در درون تاریخ و ساختار احزاب کمونیست و کارگری بررسی کرد. واقعیت آن است که روزنامه ارگان مرکزی حزب با آنکه نام "روزنامه" را با خود داشت و در دکههای روزنامه فروشی یا بر سر چهارراهها فروخته می شد رسانهای نه برای توده مردم که برای اعضای حزب بود و این تناقض و محدودیت بزرگ آن ناشی از تحمیل شرایط بود. حزب از طریق ارگان مرکزی، خبرها و تحلیلها را به اطلاع اعضای خود می رساند که آنها نیز بنوبه خود این تحلیلها را به میان مردم می بردند. در واقع این تنها راه و سریعترین راه برای رساندن اخبار و اطلاعات و تحلیلهای حزب به اعضای خود بود. در مرحله بعدی، روزنامه ارگان مرکزی حزب برای جریانهای حکومتی و دولتی یا فعالان سیاسی دیگر احزاب منتشر می شد تا آنها از نظرات رهبری حزب در زمینههای مختلف آگاه شوند. ارگان مرکزی حزب برای مردم و خواننده عادی منتشر نمی شد، دلیل ساده و روشن آن هم اینکه گاه یک شماره کامل روزنامه به انتشار جلسات پلنومها یا کنگرههای حزبی اختصاص می یافت یا هنوز هم در برخی کشورها چنین است. ولی مردم عادی روزنامه را برای خواندن خبرها و اطلاعات عمومی و روز می خوانند نه برای اینکه بدانند در کنگره یا پلنوم این یا آن حزب چه گفته شده است. حداکثر مقالههایی درباره مهمترین نتیجه گیریها برای آنها کافیست. نتیجه همه اینها این بود که روزنامه ارگان مرکزی حزب براساس اصول روزنامه نگاری منتشر نمی شد. بیشتر یک خبرنامه و تحلیل نامه بود تا روزنامه. ولی امروز دهها کانال و مجرا برای رساندن نظرات و تحلیلها و اخبار و نظریات و جریان نشستها و تصمیمات و پلنومهای حزبی به اعضا وجود دارد. می توان صفحهای در فیس بوک گشود، یا کانالی در تلگرام ساخت، یا وبسایتی اینترنتی برای این کار اختصاص داد، از توئیت استفاده کرد و یا حتی از طریق پیام نگار و ایمیل این اخبار و تحلیلها را برای اعضای حزب فرستاد. بنابراین، امروز ادامه انتشار روزنامهای بنام "ارگان مرکزی حزب" با یک پرسش جدی از نظر هدفهای خود روبروست. اگر هدف، همان هدفهای پیشین خبر رسانی و تحلیل رسانی به اعضای حزب و فعالان سیاسی باشد که دیگر ضرورتی به انتشار چنین ارگانی نیست. دهها راه برای آن وجود دارد. روزنامه حزبی اکنون تنها در صورتی توجیه دارد که تماما رو به مردم گشوده شود و برای مردم باشد و البته اعضا و هواداران حزب هم بخش مهمی از این مردم هستند، ولی چنین روزنامهای ناگزیر باید براساس اصول شناخته شده روزنامه نگاری اداره شود. اصول روزنامه نگاری مغایر با تبلیغ و ترویج هدفهای حزب نیست ولی نمی توان آن را صرفا در چارچوب تنگ "ارگان مرکزی" جای داد و انتظار داشت که هر کلمه و هر جملهای که در چنین روزنامهای نوشته می شود نظر "رسمی" ارگانهای حزبی باشد. چنین نگاهی بیشتر عامل فلج است تا عامل حرکت. اما مسئله تنها ظرفیت فن آوریها نیست، مسئله ترکیب مخاطبان نیز هست. روزنامه نگاری پیشین خود متکی بر ظرفیت تکنولوژیک دوران خود، یعنی گسترش فن آوری چاپ و توزیع بود. مخاطبان آن هم لااقل باید دارای سواد خواندن می بودند. آن فن آوریها، آن شکل از روزنامه نگاری، با این سطح ازمخاطبان انطباق داشت. اما مخاطبان امروز روزنامهها و از جمله روزنامه حزبی دیگر تودههای کم سواد نیستند. آنها کسانی هستند که می توانند با فن آوریهای نوین کار کنند و این فن آوریها به آنها امکان می دهد که با حجم وسیعی از دادهها و اطلاعات سر و کار داشته باشند که درست یا نادرست به عقاید آنها شکل و جهت می دهد. در این شرایط نگاه به روزنامه حزبی بعنوان رسانهای که در آن تحلیلها و اطلاعاتی بعنوان "رهنمود" برای مخاطبان آن صادر شود برای همیشه پایان یافته است. خوانندگان روزنامه حزبی مردمی هستند که خود از پیش درباره همه یا اکثر موضوعها نظرهای خاص خود را از دهها طریق بدست آوردهاند. روزنامه حزبی اکنون با مخاطبانی روبروست که آنچه به آنها گفته می شود نمی پذیرند مگر بدرستی آن قانع شوند. و این امری بخودی خود مثبت است ولی شیوهی کار روزنامه حزبی را با آنچه بعنوان "ارگان مرکزی" برای اعضای حزب منتشر می شد یعنی کسانی که فرض بر آن بود پیشاپیش با این نظرات موافقند بسیار دگرگون و دشوار می کند. ما در این زمینه می توانیم به تجربه روزنامههای کشورهای سرمایه داری نگاه کنیم. آنها با آن که از هر روزنامه حزبی، حزبی تر هستند ولی خود را آزاد از احزاب و ایدئولوژیها وانمود می کنند. محال است که در آنها بتوان یک کلمه علیه خط مشی و استراتژی عمومی سرمایه پیدا کرد ولی حدی از تنوع را درون این استراتژی عمومی، از نظر روشهای تحقق آن رعایت می کنند که به آنها اجازه می دهد خود را فرای ایدئولوژیها وانمود کنند. کار برای روزنامه حزبی کمونیستی و تودهای به مراتب دشوارتر است، زیرا اولا ما نمی خواهیم به مردم دروغ بگوییم و خود را فرای ایدئولوژیها وانمود کنیم، هرچند دلیل و ضرورتی نمی بینیم در هر جمله و مقاله به این یا آن ایدئولوژی اشاره کنیم. برای مردم هم ایدئولوژی که در پشت یکاندیشه وجود دارد اهمیت ندارد، درستی یا نادرستی آناندیشه براساس تجربه خود آنها اهمیت دارد. ثانیا روزنامههای سرمایه داری متکی به کلیشههای شکل گرفته در جامعه از جمله به یاری دهها و صدها رسانه مشابه خود هستند. کار رسانههای سرمایه داری جز این نیست که همین کلیشهها را به شکلی "بیطرفانه" تکرار کنند و اگر کسی دربرابر این کلیشه ها ایستاد او را به "جانبداری" متهم کنند. در حالیکه ما درست می خواهیم گاه به تنهایی با این کلیشهها مبارزه کنیم و بنابراین نمی توانیم دشواری کار خود را با آنها مقایسه کنیم. ولی فراموش نکنیم که برتری آن رسانهها در آنجا بود که در دورانی از شکوفایی سرمایه داری فعالیت می کردند. دورانی که پایان یافته و به همین دلیل همه این رسانههای به اصطلاح بیطرف و غیرایدئولوژیک در بحران عمیق بی اعتمادی مردم دست و پا می زنند؛ بحرانی که می خواهند آن را صرفا ناشی از ورود فن آوریهای نوین وانمود کنند در حالیکه بیش از آن بحران هدفهای آنها برای تبلیغ به تسلیم به وضع موجود و موعظه جاوید بودن نظام سرمایه داری است. وارد شدن سرمایه داری به مرحله انحطاطی آن بسیاری از کلیشههای جا افتاده را خواهد شکست و شرایط را برای باز شدن دیدگاههای انتقادی باز می کند و روزنامه حزبی می تواند ارگان این انتقاد و مبارزه و هماهنگ کردن همه نیروها در سمت پشت سرگذاشتن سرمایه داری بر مبنای استراتژی و هدفهای معین و مشترک اعضای حزب باشد. همه چیز نشان می دهد که دوران روزنامه نگاری به شیوه "ارگان مرکزی حزب" مدتهاست به پایان خود رسیده است ولی درباره اینکه چه چیز و به چه شکل جایگزین آن می شود هیچکس پاسخی در آستین ندارد و نمی تواند داشته باشد. این کاریست که در عمل باید بدان دست زد و ما توده ایها در این زمینه بی تجربه و بدون کوله بار نیستیم، اگر نگوییم در آن پیشگام بوده ایم. حداقل در دو دهه اخیر تجربه موفقی (درچارچوب شرایط و محدودیتها) از تلفیق اصول روزنامه نگاری و رویکرد به سوی همه مردم در تنوع آنها و نه فقط توده ایها؛ با بهره گیری از امکانات اینترنت و شبکههای اجتماعی؛ و متکی به نگاه و مشی تودهای داشته ایم که دستاوردهایی انکارناپذیر داشته و می تواند همچون الگو و نمونه، راهنمای ما در راه شکل دادن به مجموعهای از رسانههای حزبی با سطوح مختلف مخاطبان برای دوران نوینی باشد که در برابر ما گشوده می شود.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 867 - 5 بهمن 1401