راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

شیراز شهر گلسرخ-3

من هم که نباشم

صدای درونی

مردم خواهد بود!

رحمان هاتفی

 

فرهنگ عامیانه شیراز

«فولکلور» هر شهر آئینه روح بی پیرایه، ساده، حقیقی و بی بزک آن شهر و مردم آن است. ریشه فرهنگ ملت ها را باید در فولکلور آنها جستجو کرد.

امروز فولکلور توسعه شگفتی آوری یافته است. ابتدا محققین فلکلور فقط ادبیات توده، مانند: قصه ها، آوازها، ترانه ها، متل ها، معماری ها و غیره را کاوش می کردند. کم کم تمامی سنت هایی که مردم در خارج از دبستان فرا گرفتند «فولکلور» نامیده شد و سپس اعتقادات و اوهام، آداب و رسوم، پیشگویی راجع به وقت، نجوم و آن چه دانش توده نامیده می شود به قلمرو وسیع فولکلور پیوست. ترانه های عامیانه، آوازها، افسانه ها و قصه ها نماینده روح هنری ملت است و فقط از مردم گمنام و بی سواد به دست می آید. اینها صدای درونی هر قومی است و در ضمن سرچشمه الهامات بشر و مادر ادبیات و هنرهای زیبا محسوب می شود. من و شما هم که نباشیم، این صدای درونی هست و خواهد بود!

شیراز مانند تمامی شهرهای ایران فلکلوری ویژه خود را دارد و روح و حقیقت شیرازی را در این فلکلور می توان سراغ کرد. اینک مروری گذرا در فرهنگ توده شیراز:

 

شیرازی ها به دروازه قرآن اعتقاد خاصی دارند و عبور از زیر این دروازه را اول هر ماه خوش یمن می دانند. معروف است که بالای این دروازه قرآنی است که 17 من وزن دارد. در شیراز قبری است که در گودال واقع شده و به «چاه مرتضی علی» معروف است. شیرازی ها در گذشته ای نه چندان دور برای گرفتن مراد خویش و حفظ سلامتی شب چهارشنبه در این نقطه دیگ جوش می خوردند. برای این که مطمئن شوند که مرادشان حاصل می شود یا نه، مهر نمازی را روی سنگ مخصوصی که در کنار دیوار قرار دارد می چرخاندند، اگر مهر روی سنگ می چسبید و فرو نمی رفت، یقین می دانستند که به مراد می رسند.

«آب ماهی» شیراز خواص معجزه آسایی دارد. آب ماهی در قناتی است که در باغ سعدیه واقع است و سحر و جادو را باطل می کند و آب تنی در آن متبرک است.

باباکوهی در کناره شیراز است. معروف است هر کسی در این نقطه ساز بزند صدمه می بیند.

در شیراز دخترها برای این که بختشان باز شود به «خاتون قیامت» می روند و دور هاون سنگی (جوغن) که در میان آن بناست می گردند. این طواف دختر را سفید بخت می کند.

مراسم چهارشنبه سوری، عید نوروز و سیزده بدر در هر گوشه کشور ویژگی های خاص خود را دارد و این مراسم بخش بزرگی از فرهنگ توده را به خود اختصاص داده است. جستجو در فلکلور هر شهر و مردمش، بررسی در آداب نوروز و چهارشنبه سوری و سیزده بدر را ایجاب می کند.

در این بررسی از تحقیقات ارزنده آقای صادق همایونی عینا بهره گرفته ام:

 

مراسم چهارشنبه سوری

 

چهارشنبه آخر سال را چهارشنبه سوری می گویند و مراسم مربوط به آن در شب چهارشنبه انجام می گیرد برای این کار مقداری بوته خار در حیاط خانه ها فراهم می شود و کوچک و بزرگ خانه از روی آن می پرند و می گویند:

سرخی تو از من

زردی من از تو

 

بعضی معتقدند که اگر شب چهارشنبه سوری فال بگیرند فالشان درست در می آید. از این جهت بویژه در سابق کسی که می خواست فال بگیرد در سر چهارراه به نحوی که کسی او را نبیند مثلا در تاریکی یا دالان یک خانه می ایستادند و به گفتگوی عابرین گوش می دادند اگر آنها که عبور می کردند سخنان امیدبخش مثلا در مورد عقد، عروسی، معامله ای که از آن سود برده اند، خبر خوشی که شنیده اند، مژده ای که داده اند، بیان می کردند به فال خوش گرفته می شد و نوبه آن بود که سالی نیکو در پیش است و پر از شادی و سرور و اگر برعکس از اختلاف، ضرر، مرگ، ناخوشی، خبر بد گفتگو می شد، نشان این بود که سال نو، سال نیکویی برای آنها نخواهد بود.

در قدیم بعضی اوقات زنان کاسه ای را بر می داشتند و به درخانه این و آن می رفتند و با پول یا فلز یا شیئی که کاسه را به صدا درآورد به آن می زدند تا صاحبخانه خبر شود و بیاید دم در، وقتی صاحبخانه می آمد و آنها را می دید هیچ حرفی نمی زدند، اگر صاحبخانه برای آنان شیرینی و آجیل می آورد نشان خیر و برکت بود و اگر چیزی نمی داد برعکس.

زنان شیراز در سابق عقیده داشتند که در شب چهارشنبه سوری باید حتما به سعدیه رفت و در آب سعدیه آب تنی کرد و به ویژه باید با جام دعا که جام های مخصوصی است که دعا روی آن نوشته شده آب روی سر و بدن ریخت و این امر به ویژه برای بخت گشایی دختران دم بخت خوب است.

 

زنان شوهردار نیز عقیده داشتند که با این کار هر سحر و جادویی که از ناحیه کسانی برای آنها شده از میان رفته، محبت آنها در دل شوهرشان زیاد می شده است. و بعضی ها معتقد بوده اند که باید چند ماهی کوچک آب سعدیه را بلعید.

پیرزنان قدیمی شیراز در شب چهارشنبه سوری بزک می کردند و مجلس عیش و سروری که در آن ترانه محلی خوانده می شد و دایره می زده اند روبراه می کرده اند.

 

مراسم شب جمعه آخر سال

 

در شیراز علاوه بر شب چهارشنبه سوری در شب جمعه آخر سال مراسمی بر پا می شده است که دیگر آثار مفصلی از آنها نیست و تنها کم و بیش در خانه های قدیمی و عام جسته و گریخته آثاری از آن به چشم می خورد از جمله گستردن سفره خضر است. در این سفره: فرنی که از شیر و گلاب و شکر درست می شود، کلوچه، مسقطی، سوهان، شکرپلو که همان شیرین پلو تهرانی هاست، چلو، شوید باقلا، قوتک (که شامل نخودچی کوبیده نرم و شکر است) حلوای شکری، اولین (لولهنگ) پر از آب، شمع، سبزی، گندم سبز کرده نمک و پول در آن قرار می دهند، موقع درست کردن خوراکی ها نباید کسی مطلقا از آنها بخورد و حتی مزه آنها را بچشد.

بعد از گستردن سفره و نهادن خوراکی های بالا در آن، همه خانواده باید غسل کنند و طاهر باشند. سر سفره اول دو رکعت حاجت می خوانند (مانند نماز صبح با این تفاوت که موقع نیت می گویند: «دو رکعت نماز مراد و حاجت») و دعا می کنند و کمی قرآن می خوانند البته از همسایگان و بستگان نزدیک نیز دعوت می شود که آنها نیز باید طاهر و غسل کرده سر سفره حاضر شوند.

در اطاقی که سفره حضرت خضر انداخته می شود نباید اسباب لهو و لعب وجود داشته باشد و تصاویر نا شایست نباید به دیوار آویخته باشد.

در ساعت 10 یا 11 شب سفره را به همان حال رها کرده و همه خارج می شوند و در اطاق را می بندند و عقیده دارند که حضرت خضر بر سر سفره حضور خواهد یافت و دست آن حضرت در سفره خواهد رفت و جای آن روی یکی از ظرف ها خواهد ماند.

صبح پیش از طلوع آفتاب وضو ساخته و به اطاق می روند و اول جای دست خضر را روی خوراکی ها بعنوان تیمم و تبرک بین بستگان و خویشان تقسیم می کنند و پول خردی هم که در سر سفره بود برای آنها می فرستند که مایه کیسه شان باشد. البته خود صاحب سفره نیز به قدر احتیاج خود از سفره بر می دارد.

 

مراسم نوروز در شیراز

 

از یکی دو ماه به نوروز مانده شیرازی ها به بازار می روند و لباس عیدشان را می خرند. پارچه هایی معمولا خریداری می شود که دارای رنگ روشن و سرخ یا زری باشد. در سابق عقیده داشتند که خرید پارچه باید در روزهای دوشنبه یا چهارشنبه انجام گیرد زیرا دوشنبه همیشه مبارک است و اگر آدم روز چهارشنبه خرید کند تا آخر سال چهارتا چهارتا لباس گیرش می آید و برای عید باید از سرانداز تا کفش خریده شود که همه چیز آدم نو شود و مردها نیز باید هم لباس زیر و هم لباس رو تهیه کنند.

اگر لباس را به خیاط می دادند که هیچ ولی اگر خودشان می خواستند بدوزند معتقد بودند که باید دوشنبه یا جمعه قیچی در آن گذاشت. چه روز پنج شنبه ساعت سنگین است و لباس مدتی روی دست آدم می ماند تا دوخته شود. روز سه شنبه اگر بریده شود نصیب دزد خواهد شد و یا مرده شور، روز چهارشنبه می سوزد. خرید و دوخت لباس بچه ها مقدم بر بزرگ هاست و باید گشادتر و بلندتر دوخته شود که تنگ نگردد.

 

رنگ کردن تخم مرغ

 

در بعض از خانه ها خود به آب پز و رنگ کردن تخم مرغ می پردازند، بدین طریق که اول آن را می پزند بعد پوست آن را با رنگ های قرمز، آبی، سبز رنگ می کنند. اگر کسی هم وقتش را نداشته باشد از مغازه های که اقدام به این کار کرده اند می خرد.

 

رنگ کردن بوخوش

 

از یکی دو هفته پیش از عید در دکان های عطاری و بقالی اقدام به رنگ کردن "بوخوش" می کنند. بدین طریق که مقداری بوخوش را آماده کرده و آنها را با رنگ های مختلف قرمز، آبی و سرمه ای رنگ می کنند و هر قسمتی را که شامل یک رنگ است جداگانه قرار می دهند. شمع نیز در وسط آن ها می گذارند. مقداری هم دود می کنند. بعضی اوقات بوخوش های رنگی را در بسته های جداگانه بسته بندی کرده به خریدار می فروشند و فروشندگان اسپند و نونه معمولا این ترانه را می خوانند:

 

بدوبیو، بوخوشت بدم،

براق و آتیشت، بدم از همه بیشترت بدم

از همه بهترت بدم

صل علی محمد، صلوات بر محمد

حاجی حاجی یک قرونه

 

حنا بستن و آرایش زنان

 

در سابق حمام رفتن و حنا بستن آدابی خاص داشت، بویژه در مورد تازه عروس ها که بدین طریق بود: تازه عروس را با شانه طلا، نعلبکی طلا، لای بقجه ای طلایی به حمام می بردند.

دلاک اول پای عروس را روی سنگ مرمری که چهار گوش و کوچک بود می گذاشت و با شیئی کوچکی که شبیه کفگیر بسیار کوچک و ساده و بدون سوراخی بود به نام «اسمک» پای او را حنا می بست و لای انگشت پا و سرانگشتان را نیز حنا می بست و لای پنچه ای شیشه ای را لای پنجه های آنها قرار می داد. بعد از حنا بستن پا، حنای سر بسته می شد، بدین طریق که پارچه قرمزی به نام شیله گلی را جلوی پیشانی می بستند بعد سر را کم کم حنا می بستند و ساعتی آن را رها می کردند تا خوب رنگ بگیرد.

ابرو را نیز اول با روناس رنگ می کردند تا قرمز شود. بعد رنگ بکار می بردند تا قهوه ای شود. معمولا بعد از بیرون آمدن از حمام زلف را از یک تا هفت گیس می بستند و پارچه دوخته ای که روی آن پولک دوزی شده بود به جلو سر می بستند و دو طرف آن دو قیطان قرار داشت و قیطان را بالای روسری می بستند و موها را به پشت آن آویزان می کردند.

برای عید وسمه نیز در ابرو می کشیدند، بدین طریق که وسمه را در پاتیلک وسمه پزی دم می کردند و بعد مقداری از آن را در نعلبکی با خاکستر پاک شده مخلوط می کردند و سپس با چوبی که سر آن پنبه بسته شده بود از آن برداشته و روی ابرو می کشیدند.

 

سفره و ساعت تحویل سال

 

همه موقع تحویل سال در یکی از اطاق های خانه شان سفره می اندازند. پیش از هر چیز آیینه و قرآن در آن می نهند و بعد هفت سین که عبارتند از: سماق، سیر، سنجد، سکه صاحب الزمان، سمنو، سرکه، سبزی و همچنین هفت میم که عبارتند از: مدنی که همان لیمو شیرین است، مرغ، ماهی و میگو، مسقطی، موز و مویز بعلاوه: کنگر، ماست، عسل، خرما، کره، پنیر، کاهو، گندم سبز که دور شمع به تعداد افراد خانواده، لولین (لولهنگ) پر از آب و بعلاوه تخم مرغی را روی آینه می گذارند که موقع تحویل سال حرکت کند.

همه افراد خانواده موقع تحویل سال باید سر سفره بنشینند. اقلا یک چیز نو را پوشیده باشند. چند دقیقه پیش از تحویل سال شمع ها را روشن می کنند که موقع تحویل روشن باشند و البته شمعی نیز که برای سلامتی امام زمان گذاشته شده باید پیش از همه روشن شود.

البته خیلی ها سعی می کنند که ظرف کوچکی از آب که ماهی قرمز در آن باشد در سفره قرار دهند. اسپند نیز دود می شود و برای چیزهایی که سر سفره هست هر کدام فلسفه ای دارند:

شمع: برای روشنایی خانه است و زندگی

قرآن: به خاطر توجهی است که باید به خداوند داشت و بعلاوه یار و مددکار و حافظ اهل خانه در سال نو خواهد بود.

پول: برای خیر و برکت

اسپند: برای دور شدن چشم حسود.

برنج: نشان خیر و برکت و فراوانی در خانه

آب: نشان صافی و پاکی و روشنایی و گشایش کارهاست.

ماهی قرمز: شگون دارد

آئینه: برای رفع کدورت ها است

طلا: نشانه امید به وضع مالی خوب در سال نو

 

بعد از تحویل سال نباید شمع ها را با فوت خاموش کرد بلکه یا باید گذاشت که بسوزند و یا با نقل و مسقطی خاموششان کرد.

 

رفتن به شاهچراغ

 

خیلی ها عقیده دارند که موقع تحویل سال باید در حرم حضرت شاهچراغ بود، البته اینان سفره ای را می اندازند و به کسانی که در خانه هستند می سپارند و می روند.

کسانی که به شاه چراغ می روند دوست دارند که موقع تحویل هر چه بیشتر به مرقد نزدیک باشند و بالاخره هر کس در جایی می نشیند و به اندازه ای شلوغ می شود که جای سوزن انداختن نیست. عده ای قطعه نانی را در دست می گیرند و به نیت این که رزقشان در سال نو زیاد باشد و مبلغی پول که پولشان برکت داشته باشد، و عده ای هم شمع روشنی را در دست می گیرند که همیشه زیر نور شاه چراغ باشند. یک نفر از وعاظ به منبری می رود و دعا می خواند و مردم صلوات می فرستند و آهسته می گویند: «یا مقلب القلوب والابصار، یا مدبراللیل والنهار حول حا لنا الی احسن الحال.»

همین که سال تحویل شد همه صلوات می فرستند و زن ها کل میزنند و از طرف خُدام شاه چراغ روی مردم گلاب پاشی می شود و همه بهم تبریک می گویند و کلوچه و مسقطی تعارف می کنند و آنها که بستگان نزدیک اند یکدیگر را می بوسند.

 

عیدی تازه عروسان

 

اگر دختری عقد کرده و هنوز عروسی نکرده باشد، در شب عید نوروز همه وسائل سفره ای که از آن گفتگو کردیم را به اضافه یک هدیه گران قیمت نظیر پارچه یا ساعت یا انگشتری برای عروس می فرستند. اگر اولین عید باشد که دختر به خانه شوهر رفته وسائل سفره باید از خانه پدر و مادر عروس برای آنها فرستاده شود.

 

عید عزاداران

 

کسانی که یکی از بستگان و عزیزان خود را از دست داده اند عید نمی گیرند. یعنی لباس نو نمی پوشند. در سابق زنان حنا نمی بستند و مردان هم سر و صورت خود را اصلاح نمی کردند. سفره انداخته نمی شود، فقط شمع روشن می کنند و ظرف و کوزه ای را هم سبز نمی کنند. شیرینی هم بکلی نمی خورند و البته بستگان و دوستان به دیدار آنها می روند و از دیدار کنندگان با شربت و میوه و احیانا پالوده پذیرایی  می شود.

 

عید نوروز در ماه رمضان

 

اگر عید نوروز در ماه رمضان بیفتد سفره انداخته می شود و سفره کامل هم انداخته می شود. ولی دید و بازدیدها عموما در ساعات بعد از افطار صورت می گیرد. مراسم سیزده بدر را هم بعد از ماه رمضان در روز عید یا اولین جمعه انجام می دهند.

 

عید نوروز در ماه محرم

 

اگر نوروز در محرم بیفتد در اعیاد قربان و غدیر که پیش از دهه محرم قرار دارد به عید مبارکی می روند و گندم سبز می کنند. برای کسانی هم که عقد یا عروسی کرده اند هدایا در روز عید غدیر فرستاده می شود و ممکن است سفره محقری که حاوی قرآن مجید، سبزی، آینه و میوه است انداخته شود ولی دید و بازدید و تبریک بکلی مفهومی ندارد.

 

مراسم سیزده بدر

 

روز 12 فروردین همه وسائل خریداری می شود با بقایای میوه و شیرینی های عید و به ویژه کاهو و سرکه که فوق العاده مورد علاقه شیرازیان است و نیز آجیل.

صبح روز سیزده مردم دسته دسته عازم کوه و  دشت و باغ ها می شوند. معمولا هر چند خانواده از یک فامیل باهم به سیزده بدر می روند و هر جا که روز سیزده قدم بگذارید از حافظیه سعید – پشت باغ صفا – پشت دلگشا – زیر کران، اکبرآباد – باغ های قصرالدشت- تخت جمشید – کوه ها و دامنه های اطراف – بند امیر غرق آدم است که سرگرم نشاط و سرور و خواندن و آجیل شکستن و غذا خوردن و بازی های مختلف از نوع تاب یا «آبرک» هستند.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

                                                                                             

 

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 839  - 15تیرماه 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت