راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

شیراز، شهر گلسرخ-2

گرد بادهای

خوفناک دوران

نتوانست حریف

شیراز شود!

رحمان هاتفی

 

سرگذشت شیراز

 

«شهر شیراز از قدیم الایام قطعه زمینی بود ناهموار و ملوک عجم هر سال یک نوبت بر آن قطعه حاضر آمدندی...

گفتند که از عهد جمشید صومعه ای در این زمین بوده و قدما آن زمین را بر خود فال نیک می دانستند و در آن دشت دارالسلطنه اضطخر بود، تا در وقت محمدبن یوسف ثقفی شبی در خواب دید که روشنان صومعه فلک از آسمان به زمین آمدند و در آن زمین جمع گشتند و می گفتند که این قطعه زمین دایره ای است که قدمگاه چندین هزار صدیق خواهد بود...

روز دیگر از اصطخر به آنجا متوجه گشت و استادان و مهندسان را فرمود تا قاعده ملک هم بر آن رقعه اساس نهادند و به مدت دو سال خطه شیراز تمام گشت و طالع بناء آن سنبله بود و دور آن دوازده هزار گز است و عرض دیوار هشت گز نهاده و یازده دروازه داشته است...»

«حافظ ابرو – مورخ قرن نهم» می نویسد: نام «شیراز» در لوحه های گلی که در کاوش های تخت جمشید به دست آمده نقش بسته است. بدینسان ابعاد تاریخی شیراز تا عهد هخامنشی پیش می رود. در آن هنگام شیراز عرصه یکی از کارگاه های وابسته به عملیات ساختمانی تخت جمشید بود.

هیات باستان شناسی موزه مترو پولیتن در کاوش های خود در اطراف شیراز – قصر ابونصر- آثاری از ادوار ما قبل تاریخ هخامنشی – اشکانی – ساسانی و قرن اول هجری به دست آورده است.

راه دریایی ایران و ممالک خاور نزدیک به هندوستان و چین در عصر ساسانی از خلیج فارس بود. بندر سیراف (نزدیک بندر طاهری) که به وسیله یک جاده سنگفرش قدیمی به خطه فارس مربوط می شد از مهم ترین پایگاه های راه مزبور بود. با توجه به ارتباط بازرگانی شرق و غرب از راه جزیره خارک در روزگاران قدیم، نقش اقتصادی فارس و تاثیر این رونق تجاری و اقتصادی بر شهر شیراز استنباط می شود.

توسعه ناگهانی شیراز در زمان حجاج بن یوسف ثقفی (به سال 74 هجری – 693 میلادی) صورت گرفت. این وسعت پذیری به گونه ای سریع بود که پاره ای از مورخین را دچار این پندار کرد که شیراز به دست حجاج که در آن هنگام والی فارس بود بنا گشته است. آبادانی روزافزون شیراز با دوران انحطاط  شهر باستانی استخر که 1500 سال تاریخ پر نشیب و فراز را پشت سر داشت قرین بود – و سرانجام به سال 436 هجری ابو گالنجار فرزند عضدالدوله، استخر را به کلی مهندم کرد و اهالی آن را به شیراز کوچ داد.

با حمله اعراب به ایران دوران جدیدی در حیات شهر نوخاسته شیراز آغاز شد. خطه فارس سقوط کرد و اهالی استخر و شهرهای فارس در برابر فاتحان تازی شورش های بی وقفه ای را آغاز کردند. تنها در جریان سرکوبی یکی از طغیان های استخر 40 هزار تن کشته شدند.

ناآرامی استخر مجروح و کین خواه از یک سو و فشار و خشونت فاتحین که با خون و مرگ و شکنجه همراه بود از سوی دیگر، انگیزه مهاجرت روزافزون مردم استخر به شیراز شد. شیراز در آن موقع از آسایش و آرامش نسبی برخوردار بود. خویش را از آتش نسبی و خشم دور نگاه داشته بود و روح نالان ایران را در غمناک ترین شعرها زمزمه می کرد...

 

و سرانجام ظلمت شکست. یعقوب لیث صفار سردار بزرگ ایران درفش فرو افتاده را دو باره برافراشت. سپاه استقلال نخست پارس و آنگاه شیراز را آزاد کرد. یادگار این دوران مسجد جامع عتیق است که به فرمان عمرولیث بنا شد.

با طلوع خورشید دیالمه صفاریان جای خود را به حکمرانان تازه دادند.

علی «عمادالدوله» بزرگ خاندان آل بویه به سال 322 هجری بر فارس دست یافت و شیراز را به عنوان پایتخت خود بر گزید و تا پایان عمر در شیراز به سر برد. با مرگ «عمادالدوله» فارس به برادرزاده اش «فناخسرو» (عضدالدوله) رسید و او که از نامی ترین شهریاران خاندان بویه است، در نیم فرسنگی جنوب شیراز کاخی برای خویش ساخت و فرمان داد تا در پیرامون آن خانه هایی از نو بر پا کردند. و بدینسان شهری بنا نهاد که «فناخسروگرد» نام گرفت.

در عهد دیلمیان شیراز رونق و آبادانی گرفت. قنات رکنی، «بند امیر»، بیمارستان عضدی، تالار بزرگ قلمه استخر و دارالشفای عضدی و دروازه قرآن در آن دروان برپا شده و به گرد شهر حصاری عظیم فراهم آمد. این حصار به دست صمصام الدوله فرزند عضدالدوله ساخته شد و تا نیمه قرن هشتم هجری دوام آورد و در این سال مجددا توسط محمدشاه اینجو مرمت شد. بر فراز این برج اتاق های آجری برای نگهبانان ساخته بودند. این یک باروی کامل جنگی بود.

از سال 442 فارس عرصه سلجوقیان شد. ترکان سلجوقی اشتهای زیادی برای فتح داشتند. شمشیرشان مانند اراده شان تیز و آتشین بود. امیر ابوعلی کیخسروبن ابو کالنجار دیلمی با آگاهی از نیرو و توان بزرگ سلجوقیان اطاعت طغرل بیک را پذیرفت. در عصر سلجوقیان بارها فارس – و شهر شیراز – عرصه جنگ ها و کشمکش های کوچک و بزرگ بود- و عاقبت به سال 543 «سنقربن مودود» امیر «تراکمه» حکومت فارس را از چنگ سلجوقیان خارج کرد.

در زمان این سلسله بود که تپش قلب شعر سعدی در سینه فراخ جهان طنین انداخت.

تراکمه مسجد نو را بر پا داشتند و حصار شیراز را مرمت کردند... در فتنه مغول سیاست خردمندانه شهریاران «سنقری» شیراز و فارس را از یورش و مرگ و بلا و مصیبت مصون نگهداشت.

سنقر به سال 543 هجری با لقب مظفرالدین شاه در شیراز به تخت نشست و چنانکه عبدالطیف قزوینی در لب التواریخ می نویسد: «در عدل و داد کوشید و در شیراز رباط و مسجد و منار رفیع بساخت...»

اتابکان سنقری که حدود یکصد و بیست سال در فارس حکومت داشتند در عمران پایتخت خود شیراز نهایت کوشش را به کار بستند. از برخی از آنان در این عصر آثاری گرانقدر بر جای مانده است. «زرکوب شیرازی» در باره آثار «اتابک سعدبن زنگی» می نویسد: «یکی  مسجد جامع جدید شیراز است که به مسجد نو مشهور است. «حمدالله مستوفی» که در قرن هشتم از شیراز دیدن کرده است نقل می کند که: شیراز 17 محله است و 9 دروازه دارد. هوایش معتدل است و آبش از قنوات و بهترین آن کاریز گناباد است که رکن الدوله حسن بن بویه دیلمی آن را اخراج کرده است...»

در یورش سه ساله تیمور، شیرازیان با پرداخت مبلغی نقدینه و کالا به خزانه تیموری به سلامت رستند و در هجوم پنجساله او نام آورترین پادشاه آل مظفرشاه منصور، دلیرانه ترین پایداری ها را در مقابل جهانگشای لنگ نشان داد و شیراز آسیب چندانی ندید.

در دوران صفویه از ادوار رونق و آبادانی فارس – و شهر شیراز – بود. توجه شاه عباس در بهره گیری شایسته از حاکمیت ایران بر خلیج فارس و توسعه بازرگانی ایران با دیگر ممالک از راه دریا موجب عمران و اعتلای خطه فارس شد. در این شرایط ابنیه تاریخی متعددی به وجود آمد و شیراز در مسیر یک شاهراه تجاری و فرهنگی قرار گرفت، شاهراهی که افکار تازه و ارزش های فرهنگ و هنر ملل همسایه در آن فرصت انعکاس یافت.

روابط تجاری تا دور دست ها دامن کشید. تمامی منطقه خلیج فارس و سواحل عربستان و افریقا و سرزمین های هندوستان – حتی کشورهای خاور دور تا جزایر اقیانوسیه در حوزه این داد و ستد بود. بدینسان فارس – شیراز – کانون فعالیت های پرثمر بازرگانی و کشاورزی شد که آثار آن هنوز در کشتزارها و رباط های ویران و جاده های فرعی و آبادی های گونه گون فارس دیده می شود.

از زمان شاه عباس با توجه امامقلی خان سردار نامی صفوی – و پسرش الله وردیخان، بناهای باشکوهی در شیراز بر پا شد. مقر امامقلی خان و عمارت با شکوه مدرسه خان که کاشیکاری های آن جلوه های روشنی از هنر باستانی شیراز را حکایت می کند از این جمله اند. در این تاریخ پلی بر رودخانه کر – در نزدیکی شیراز- بسته شد که به پل خان معروفیت یافت.

در عهد شاه سلطان حسین ایالت فارس را کلبعلی خان اداره می کرد. در این ایام بود که فتنه افغان برخاست، فتنه ای که به اقتدار صوفیان صفوی پایان داد و ایران در ماتم آزادی نشست.

به سال 1133 فارس از دو جانب مورد هجوم قرار گرفت. از یک سو اعراب که به جزایر و بنادر دست اندازی کردند و از طرف دیگر افغان ها که کرمان را به تصرف در آوردند و آغاز رخنه به سرزمین فارس کردند. لطفعلی داغستانی که بیگلربیکی فارس را یافته بود به بنادر لشکر کشید و اعراب را تار و مار کرد و آنگاه به کرمان روی آورد و میرمحمود افغان را چنان شکست داد که سپاه وحشتزده افغان تا قندهار گریختند. اما لطفعلی خان شهر ستمدیده کرمان را با خشونت و غارت و ظلم خود ویران کرد. آنچه که از یورش افغان مصمون مانده بود به دست او تباه شد.

در همین سال هوا تیره شد و قریب دو ماه خورشید مانند قطعه ای خونین به نظر می آمد. منجمین این واقعه را نشانه خون ریزی دانستند. علما و خطبا مردم را به توبه ترغیب کردند و زنان بدنام را از شهر راندند. تبلیغ گونه ای درویشی و بی اعتنایی به دنیا شدت گرفت. به سال 1135 محمود افغان سلطنت ایران را به چنگ آورد و سپاهی گران برای فتح شیراز فرستاد.

شیراز غوطه ور در معنویتی بی خبر و رخوت انگیز بود. میرزا عبدالکریم درویش شیرازی که حکومت معنوی را در دست داشت فکر می کرد محمود افغان نیز از طریقه او پیروی می کند و با این انگیزه برای پادشاه افغان پیام داد که:

«لشکر به شیراز نفرست، زیرا اینجا خاک اولیاست و هیچگاه از ولی حق خالی نگشته. مردمی فقیر و درویش منش دارد. تنها به اعزام حاکمی عاقل اکتفا نما.»

از سوی دیگر طی نامه هایی که به بزرگان شیراز نوشت، مردم را به عدم مقاومت در برابر محمود دعوت کرد.

فرستادگان محمود افغان به دست مردم شیراز به هلاکت رسیدند و محمود سپاهی گران برای فتح شیراز فرستاد. محاصره شهر 9 ماه به طول انجامید و شیرازی ها دلیرانه ایستادگی می کردند. سرانجام بر اثر فشار قحطی تسلیم شدند. شیراز در مدت محاصره قیمت گرانی پرداخت. صد هزار تن به علت گرسنگی یا زخم شمشیر مهاجمان به قتل رسیدند «زبردست خان» والی جدید فارس چون در اصفهان، اما بزرگ شده قندهار بود کوشید تا کم تر به مردم شیراز آسیب برسد اما زخمی که به قلب شیراز نشسته بود مدت ها تازه و دردناک باقی ماند.

ظهور نادر التیام زخم ها بود. غرورهای جریحه دار و شهر تحقیر شده در پیروزی های پی در پی نادر ارضا شدند. به سال 1142 سپاه نادری بر افغان ها غالب آمد، اما پیش از آن که فاتحان، شیراز را آزاد کنند، مردم علیه افاغنه شوریدند و شهر را با خون آنها رنگین کردند.

تفنگچیان سنی مذهب کازرونی، خنجی، پشوری و لاری که در قشون افغان بودند به شهر یورش بردند و به قتل و غارت پرداختند. خانه ها را آتش زدند و زنان و دختران را به اسارت گرفتند. این مصیبت را برف های سنگین و سرمای سخت و بروز قحطی  تکمیل کرد. هجوم آخرین جزء این تراژدی بود که 30 هزار قربانی به بار آورد.

در این حال اشرف افغان که از برابر شمشیر سوزان نادر می گریخت به شیراز آمد. در چهار فرسنگی شیراز تبرزین مرگبار نادر ضربه مهلک دیگری به قشون افغان وارد آورد. اشرف به لارستان فرار کرد و نادر وارد شیراز شد.

سر دودمان سلسله افشار به شکرانه این پیروزی یکهزارو پانصد تومان صرف تعمیر استان شاه چراغ کرد و هفتصد و بیست مثقال طلا برای تهیه قندیل حرم اختصاص داد. به سال 1239 که در اثر زلزله بقعه شاهچراغ ویران شد، قندیل زرین نادری را شکستند و فروختند و از بهای آن دیگر بار بقعه را تعمیر کردند.

نادر مدتی در شیراز اقامت گزید. آرامگاه حافظ را تعمیر کرد و دستور داد تا تمامی باغ هایی را که در حمله افاغنه ویران شده بود مجددا درخت کاری کنند. تعداد درختان سرو باغ های سر سبز نادری از 30 هزار سر زد.

کریم خان زند به سال 1180 هجری شیراز را به پایتختی بر گزید و در آبادانی آن نهایت اهتمام را به کار بست. در این دوره آثار ارزنده ای در شیراز بنا شد که از آن جمله است: بازار و حمام و آب انبار وکیل، خیابان زند. به گرد شهر نیز حصاری از سنگ و گچ ساخته شد و خندقی در اطراف آن احداث گردید با وجود ویرانی آثار زندیه، هنوز بسیاری از این یادگارها در شیراز باقی است و جلوه های گذرایی از هنر این لحظه از تاریخ را پیش روی ما قرار می دهد.

معماری عهد زندیه در حقیقت همان معماری زمان صفویه به صورتی ساده و بی پیرایه و مختصر تر است. مسجد و بازار و حمام وکیل انعکاس کاملی از هنر شیوه صفوی را در خویش دارد. عامل مشخصی که در معماری زندیه در ابنیه سلطنتی به چشم می خورد، ایوان دو ستونی بسیار زیبا و متناسبی است که نمونه ای از آن در بنای قدیمی پست خانه شیراز به جا مانده است.

دورانی که فرمانروایی «کریمخان» آغاز شد با سلطنت «آغا محمدخان قاجار» به پایان رسید.

عصر قاجار شر و روزگار زوال بود. کریمخان شیراز را به پایتختی بر گزید و آغا محمد خان پایتخت را به تهران انتقال داد. او برج و باروی شهر را با خاک یکسان کرد و مرگ و ویرانی را چونان بذری در فضای شیراز پراکند – نه بدان انگیزه که شهر شعر و گل سرخ دشمن او – لطفعلی خان – آخرین بازمانده زندیه را پناه داده بود، بل از آن رو که با آنچه به عصر «زند» وابسته بود نفرت داشت و این نفرت را ویرانی آبادانی هایی که دست های کریم خان و دودمانش برپا داشته بود سیراب می کرد.

آنچه که از خشم و کینه «آغا محمدخان» رست با خشم طبیعت به نابودی گرایید. زلزله ای شدید و ویرانگر مصیبت شیراز را تکمیل کرد و تا شهر از زیر بار این مصائب قد راست کرد سالیان دراز به طول انجامید.

 

به سال 1209 سر دودمان قاجاریه فرمانروایی یزد و کرمان و فارس را به ولیعهد خود «فتحعلی خان» سپرد. فتحعلی خان در شیراز مستقر شد و تا هنگامی که مرگ سر سلسله قاجار فرا رسید و او برای تصاحب سلطنت راهی تهران شد، در این شهر ماندگار بود. در نیمه عصر قاجار در راه تعمیر و احیای بقاع متبرک و تکمیل و تزیین مساجد و آبادانی یا احداث باغ ها و کوشک ها در شیراز کوشش هایی صورت پذیرفت. ویژگی این دوره غنای هنر رنگ آمیزی کاشی های خشتی معروف به هفت رنگ است. استادکاران چیره دست شیرازی در این زمینه ذوق شایان داشتند. تجلیات ظریف و اصیل این ذوق و هنر را در کاشی کاری های پیشانی بالای ایوان بزرگ حسینیه مشیر و مسجد نصیرالملک و بالای ایوان باغ ارم می توان یافت. هنوز این هنر عالی به گونه ای منحصر به فرد به وسیله استادان شیرازی انجام پذیر هست. تصاویر شاهان قدیم و صحنه های زیبایی که با کاشی های هفت رنگ بر فراز بسیاری از ساختمان های ادوار اخیر در شیراز دیده می شود، اوج هنر کاشی کاری را می نماید. نمونه های زنده و جاودانه این کاشی ها را در بدنه های ایوان آرامگاه سعدی می توان یافت.

نقاشی های خوش طرح و جالبی که بر سقف های تیر و تخته منظم بعضی ابنیه قدیمی شیراز جلوه یافته، گوشه دیگری از روح شیراز – و شیرازی هنرور و ظریف طبع را ظهور می بخشد. این نقاشی ها و نیز شیوه خاص کاشی کاری های شیراز در چنان سطح والایی است که سالیان متمادی هنروران و استادان دیگر شهرها را به راه تقلید کشانده است.

نقش و نگار سقف – به شیوه قاجار – که به مرجووک معروف است – مدت ها در تهران و دیگر شهرها متداول بوده است.

توسعه تدریجی و آرام شیراز با افول ستاره قاجار ادامه یافت. تجدد با هنر این شهر آمیخت و بناهای تازه و خیابان های جدید سیمای این شهر هنر و تاریخ را دگرگون ساخت. بناهای نوبنیاد شیراز بسیارند ساختمان جدید آرامگاه سعدی – به سال 1331 – تجدید بنای آرامگاه حافظ – به سال 1314- بیمارستان نمازی، باغ ملی، موزه شیراز و دانشگاه جزیی از مجموعه شیراز نوین اند. و شهر شعر و گل سرخ – که به قول حافظ خال رخ هفت کشور و کان حسن و معدن لب لعل بود، با این پشتوانه بی گمان شهر آینده است!

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 838  - 8 تیرماه 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت