نگاهی به سیر رویدادها از آغاز انقلاب 57 (1) گلوی انقلاب 57 گام به گام گرفته شد "هامون سرمدی" |
در پی رویدادهای اکراین, بازوی رسانه ای ناتو با تمام نیرو بکار افتاد تا با بمباران تبلیغاتی و شستشوی مغزی مردم جهان, به یاری ماشین جنگی غرب بشتابد. پخش خبرهای دروغ وکارزار هماهنگ بخش های مختلف دسنگاه های خبر پراکنی غرب با تمام توان به میدان آمدند تا با هیاهو و ارعاب و سد کردن همه روزنه های خبر رسانی, که روایتی غیر از روایت غرب را به دیده و گوش مردم می رساندند، راه را بر هرگونه اندیشه مخالفی سد کنند و تا کنون توانسته اند با مهارت و زبردستی، افکار بسیاری از مردم را در کشورهای آمریکا و اروپا به سان سیاه لشکری بی اراده به دنبال ماشین جنگی خود بکشانند. در این روزها می بینیم که دروغ های فاشیست ها و نیو نازی ها بدون هیچگونه پرسش و اما و اگری از دستگاه های خبر پراکنی غربی مانند بی بی سی, فرانس پرس، رویترز, آسوشیتد پرس و… تکرار می شود و به کمک گوشی های هوشمند و شبکه های اجتماعی پژواکی گسترده می یابد و بسیاری از شهروندان این کشورها را ناخواسته به بلندگویان ارتجاعی ترین نیروهای جهان و دشمنان بشریت تبدیل می کند. البته این تبلیغات در بسیاری از مردم جهان, به دلیل شناخت و یا تجربه های تلخی که از پیمان تجاوز کار ناتو دارند, کارگر نیفتاده است و حنای این تبلیغات برای بیشتر مردم دنیا رنگی ندارد ولی این تبلیغات بطورشگفت آوری در کشور ما مانند کشورهای غربی موثر واقع شده و لایه های مختلفی از مردم را با شیفتگی در همراهی با ماشین جنگی ناتو و پیاده نظام آن یعنی نونازی ها همدل و همراه کرده است. این همراهی و همدلی بویژه از آن جهت بسیار نگران کننده است که میهن ما در دوران کنونی آماج تهدیدهای مستقیم و بی واسطه این ماشین جنگی و متحدان آن است. برای بسیاری از ناظران داخلی و خارجی, این پرسش وجود دارد که چگونه و چرا مردمان کشوری که در دهه های گذشته در صف اول مبارزه با استعمار و امپریالیسم بودند، نخستین انقلاب مشروطیت را در آسیای غربی به انجام رساندند، نخستین جنبش ضد استعماری ملی کردن صنعت نفت را در کارنامه خود دارند، بزرگترین انقلاب مردمی و ضد امپریالیستی را در نیمه دوم قرن گذشته به پیروزی رساندند و الهام بخش نبردهای آزادیبخش در غرب آسیا و آفریقا بودند، امروز چنین مسخ شده و برای ماشین جنگی ناتو که دو کشور همسایه شان را در شرق و غرب آنها به ویرانی کشانده هلهله می کنند. چگونه است که مدام از سوی امپریالیسم، حتی با بمب اتم تهدید می شوند و بوسیله دهها پایگاه نظامی ناتو محاصره شده اند ولی همچنان دلباخته غرب هستند و با جامعه اروپا و آمریکا همذات پنداری و با همسایگان خود بیگانه پنداری و حتی دشمنی می ورزند. بازتاب این گرایش ها در عرصه داخلی هم تلخ و اندوهبار است. می بینیم که مردم بسیاری که از نخستین قربانیان خصوصی سازی و حراج اموال عمومی و اجرای دستورات «صندوق بین المللی پول» و بانک جهانی هستند با شور و حرارت زیاد در شبکه های اجتماعی به باز نشر و تبلیغ «خصوصی سازی» و «آزاد سازی اقتصادی» می پردازند و ناخواسته برای غارتگران و حامیان آنها در شبکه های اجتماعی تبلیغ می کنند. حال پرسش اساسی این است که چرا جامعه ما در این گرداب گرفتار شده و تیشه به ریشه خود می زند و نیروهای میهن دوست چگونه می توانند مردم را از گام نهادن در این راه به سوی ناکجاآباد بازگردانند. برای پاسخ به این پرسش باید به عقب بازگردیم و رویدادهای چهل سال گذشته را مرور کنیم و با شناخت دقیق این رویدادها و تاثیرات آنها بر جامعه پس از انقلاب به روند بازسای نیروهای ارتجاعی بپردازیم .
از ۲۸ مرداد ۳۲ تا انقلاب بهمن
پس از کودتای ۲۸ مرداد که با همدستی آمریکا و انگلیس و با کمک ارتجاع داخلی دولت ملی دکتر مصدق را سرنگون و حکومت دیکتاتوری شاه را بر ایران مسلط کرد، احساسات ضد آمریکایی و ضد انگلیسی در ایران گسترش یافت. برخلاف آنچه که امروز از سوی ارتجاع حاکم و راست داخل و خارج تبلیغ می شود، ضدیت با غرب شامل زندگی مدرن و به شیوه غرب در کلیت آن نبود، بلکه بیشتر شامل بخش سلطه گرایانه و غارت منابع کشور از سوی شرکت های چند ملیتی بود. شاهد آن هم شعارهای «استقلال» و «آزادی» بر پیشانی جنبش مردم بود. پررنگ بودن خواست استقلال به هیچوجه به معنی مخالفت با ایجاد رابطه برابر و مستقل با کشورهای غربی نبود، بلکه خواست مردم پایان دادن به وابستگی کشور و زدودن سلطه آمریکا و غرب بر دستگاه های اداری و نظامی ایران بود. هر کجا که نفوذ سلطه گرایانه آمریکا و کشورهای امپریالیستی پر رنگ تر بود، احساسات ضد امپریالیستی نمود بیشتری داشت. برای نمونه، در نیروهای هوایی و دریایی ارتش شاهنشاهی که تحصیلکرده ترین و مرفه ترین کادرها و افسران تعلیم دیده در آمریکا و غرب مشغول به خدمت بودند و با مستشاران نظامی آمریکا و غرب در تماس مداوم بودند و رفتارهای تحقیر آمیز درجه داران آمریکایی را با افسران ایرانی بطور روزمره مشاهده می کردند، استقلال خواهی و نفی سلطه اربابان آمریکایی مشهود تر بود و درست به همین دلیل هم نخستین نافرمانی ها و اعتصابها در همین بخش های ارتش شکل گرفت و بعدها هم ارتجاع تحت عنوان تصفیه، بیشترین کشتارها و اعدام ها را در صفوف همین نیروها انجام داد. در تمام طول آن سالها نویسندگان، و مبارزان با توجه به همین موضوع برای آزادی بیان کوشش می کردند و در واقع در عین مخالفت با امپریالیسم، خواهان همان آزادی ها در غرب بودند. در کنار این دو، مردم خواهان عدالت اجتماعی بودند که به جهت شکل مذهبی انقلاب، آن را تحت شعار«حکومت عدل علی» در شعارهایشان فریاد می زدند و بر خلاف ادعاهای امروزین طرفداران بازار آزاد، گرایش به چپ در انقلاب بهمن، نه به دلیل تبلیغات چپ ها و حزب توده ایران، بلکه در نتیجه بی عدالتی و شکاف طبقاتی در جامعه بود. یعنی در واقع گرایش مردم ایران به نیروهای چپ، اعم از مذهبی و یا غیر مذهبی، به دلیل خواست های عینی جامعه ایران بود. پس خواست مردم در انقلاب بهمن استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی بود و به همین دلیل هم حزب ما با تمام نیروی خود در کنار مردم در آن شرکت کرد.
پیروزی انقلاب بهمن
در بهمن ۵۷ با اتحاد و فداکاری چندین دهه مبارزه مردم ایران به ثمر نشست و رژیم استبدادی و وابسته پهلوی سرنگون شد و فضای آزاد سیاسی و انتشار روزنامه ها و فعالیت سازمان های سیاسی گوناگون نویدبخش ساختن ایرانی مستقل،آزاد و آباد را می داد. با سرکار آمدن دولت موقت همگان با شوق و امیدواری در انتظار آغاز زدودن بقایای رژیم گذشته و گام نهادن در راهی بسوی پیشبرد مسیر انقلاب بودند ولی دولتی که بر سر کار آمده بود، بجای تلاش در حفظ اتحاد همگانی و ساماندهی نوسازی اقتصاد و تثبیت انقلاب، همه نیروی خود را صرف خط کشی بین نیروهای انقلاب و تفرقه افکنی میان آنها و ایجاد نا امیدی در میان مردم می کرد که در اینجا به آن نمی پردازم. دولت موقت در واقع چتری ایجاد کرد که در سایه آن نیروهای ارتجاعی رژیم سرنگون شده، توانستند شوک اولیه ناشی از سقوط نظام شاهنشاهی را از سر بگذرانند و با کمک سرویس های جاسوسی کشورهای غربی خود را از نو سازمان دهند. در طول آن هشت ماه سرنوشت ساز دولت موقت عناصر بسیار شناخته شده مخالف انقلاب از کشور خارج شدند و عناصر کمتر شناخته شده و یا ناشناس نیز با تغییر محل زندگی و بلند کردن ریش و به دست گرفتن تسبیح و تغییرات ظاهری خود را در بدنه و گاهی در رده های بالای نهادهای نو بنیاد انقلاب نفوذ دادند و بتدریج عملیات ضد انقلابی خود را اینبار به نام انقلاب آغاز کردند. اینها با طرح مسایل فرعی و گذاشتن چوب لای چرخ حل مسایل اصلی و اخراج نیروهای دگراندیش از دستگاههای اداری و آموزشی ایجاد نارضایتی در جامعه را آغاز کردند و با یارگیری از میان چاپلوسان و ریاکاران به تحکیم مواضع خود پرداختند. با آغاز جنگ در کردستان و ناآرامی های ترکمن صحرا و انزلی و بندر لنگه که با اشتباهات نیروهای بی تجربه چپ رو همراه بود یورش ارتجاع به انقلاب آغاز شد و ضد انقلاب توانست با صحنه گردانی در هر دو سوی درگیری, بتدریج خود را از زیر ضربه نیروهای انقلاب خارج کند و تلاش نیروهای اصیل انقلاب و بویژه حزب توده ایران را که خواهان تمرکز بر حل مسایل انقلاب و حفظ اتحاد در میان نیروهای انقلاب بودند به حاشیه براند. جامعه انقلابی که خود را هر روز در محاصره ضد انقلاب و بی عملی دستگاه دولتی برای حل مبرم ترین هدف های انقلاب می دید بطور غریزی و با خاطره کودتای ۲۸ مرداد به کانون توطئه، یعنی سفارت آمریکا، حمله برد و به این طریق به عمر حکومت موقت پایان داد. هر چند که نیروهای ارتجاعی راست همانطور که دیدیم با نیرنگ همین حرکت انقلابی را هم به سود خود مصادره کردند و با زد و بند با راست ترین محافل سیاسی آمریکا آن را در خدمت به قدرت رساندن ریگان به کاخ سفید و ادامه ماجراجویی های بعدی خود قرار دادند. سقوط دولت موقت نقطه پایانی بر حمایت آشکار راستگرایان از غرب بود. ادامه کوشش برای باز گرداندن ایران به زیر سلطه آنها از این پس، با توطئه های مخفی پی گرفته شد. در همین دوران بود که زیر فشار جنبش انقلابی و رهبری آن مجلس خبرگان تشکیل و قانون اساسی جمهوری اسلامی تدوین و تصویب شد هرچند که در این مرحله هم نیروهای ارتجاعی و راست با نفوذ در این مجلس کوشش کردند که تا حد ممکن بند هایی را در قانون اساسی حکومت نوپا برای تخته پرش حرکت های بعدی خود بگنجانند ولی در مجموع مهمترین آرمانهای انقلاب در قانون اساسی انعکاس یافت. نکته قابل توجه در آن است که نیروهای واپسگرا برای رسیدن به هدف های خود از خامی و بی تجربگی نیروهای انقلابی حکومت نوپا بیشترین بهره برداری را بردند و با فریب و نیرنگ های رنگارنگ, اجرای خواست های خود را به دست نیروهای انقلابی و تحت نام اسلام به پیش می بردند. بارزترین نمونه آن برای احیای مناسبات شاهنشاهی در آینده، همان گنجانیدن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی بود که بوسیله حسن آیت از بقایای «حزب زحمتکشان». مظفر بقایی، یعنی یکی از بدنام ترین گروه های شرکت کننده در کودتای ۲۸ مرداد بود. با غیر ممکن شدن طرفداری آشکار از کشورهای غربی توطئه های راستگرایان با همدستی ارتجاع جهانی نیز شدت گرفت. ارتجاع که دیگر جرأت هواداری آشکار از آمریکا و غرب را نداشت، با سوء استفاده از زمینه مذهبی انقلاب، با این استدلال که شوروی کشور کفار است و از این رو دشمن ماهوی انقلاب و اسلام است، پرچم شوروی ستیزی را در دست گرفت و با چپ ستیزی و شوروی ستیزی تلاش کرد که هر حرکت ضد امپریالیستی و مقابله با توطئه های غرب را خنثی کند و ایران و انقلاب را از کمک های شوروی، بلوک شرق و حتی نزدیکی به کشورهای مسلمان ضد امپریالیست نظیر سوریه و لیبی دور نگه دارد و در دایره کشورهای همسو با غرب مانند پاکستان و ترکیه که پایگاه های غرب و آمریکا و کانون های توطئه علیه انقلاب بودند نگه دارد. شوروی ستیزی علاوه بر خارج کردن غرب از زیر ضربه این فایده را هم برای ارتجاع داشت که می توانست به این وسیله نیروهای چپ و ترقیخواه داخلی را هم آماج حمله قرار دهد .آش در مراحلی آنقدر شور شد که صدای رهبر انقلاب را هم در آورد و گفت که «اینها شوروی را مطرح می کنند که آمریکا منسی شود. از مهمترین توطئه های ارتجاع در این دوره «انقلاب فرهنگی», «عملیات نیروهای آمریکایی در طبس» «کودتای نوژه» و«کودتای قطب زاده» بود. کودتاهای نوژه و قطب زاده با هوشیاری نیروهای انقلابی بویژه با تلاش های فداکارانه حزب توده ایران خنثی شدند و البته این گناهی بود که ارتجاع آن را هر گز بر حزب ما نبخشید و از افسران توده ای افشا کننده این دو کودتا از جمله سرهنگ کبیری و سرهنگ عطاریان بعدها به قیمت جان آنها انتقام گرفت. با این همه، کارشکنی های ارتجاع نتوانست از شتاب گرفتن هر چه بیشتر جنبش ضد امپریالیستی و دموکراتیک مردم بطور جدی پیشگیری کند و ارتجاع جهانی که از پیروزی نیروهای خود در ایران نا امید شده بود با آغاز جنگ بوسیله صدام حسین به یاری همدستان داخلی خود شتافت و جبهه تازه ای را در برابر انقلاب گشود و همزمان با تشدید درگیری های داخلی در میان نیروهای انقلاب، زمینه را برای پیشروی خود فراهم کرد! (ادامه دارد)
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 831 - 21 اردیبهشت 1401