پاسخ حزب کمونیست روسیه به حزب کمونیست یونان جنگ در اوکراین جنگ علیه فاشیسم است! سایت حزب کمونیست ترجمه- آزاده اسفندیاری |
روز 17 ماه مه، شعبه بینالمللی حزب کمونیست روسیه فدراتیو، در ارتباط با بیانیه حزب کمونیست یونان مبنی بر «جنگ امپریالیستی در اوکراین و موضع حزب کمونیست روسیه» بیانیه ای بدین شرح منتشر کرد: روز 23 آوریل «ریزوسپاستس»، ارگان حزب کمونیست یونان، مطلبی از طرف شعبه مرکزی این حزب منتشر کرده است. این مطلب ارزیابی مواضع حزب کمونیست روسیه در ارتباط با عملیات ویژه نظامی روسیه در اوکراین را مورد بررسی قرار داده است و این حزب را متهم به حمایت از دولت روسیه، یعنی طرفداری از امپریالیسم میکند که این ارزیابی با مواضع حزب کمونیست روسیه مغایرت دارد و نادرست است. رفقای یونانی بر این نظر هستند که جنگ در اوکراین یک جنگ امپریالیستی است و سرمایه داری روسیه نیز در این جنگ ذینفع میباشد و حزب کمونیست روسیه با حمایت از عملیات ویژه نظامی روسیه، «از سیاست حزب حاکم روسیه واحد و ولادیمیر پوتین رئیس جمهور دفاع می کند». رفقای یونانی با تأکید بر تز معروف لنین، ویژگی جنگ امپریالیستی، مبنی بر اینکه «کشمکش بر سر بازارها و آزادی غارت کشورهای خارجی و سرکوب جنبش های انقلابی پرولتاریا و دمکراسی خواهی کشورهای خارجی با توسل به فریب، ایجاد اختلاف و قربانی و برده کردن پرولتاریای دیگر کشورها و قرار دادن آنها در مقابل یکدیگر به نفع بورژوازی می باشد. اینها جملگی معنی و محتوای واقعی جنگهای امپریالیستی هستند». رفقای یونانی در اینجا به تبیین لنین، در اثر خود بنام «جنگ 1914-1918» هیچ اشارهای نکرده اند. نوشته لنین، مربوط به جنگ اول جهانی است که صرفاً یک جنگ امپریالیستی و سلطه طلبانه بود. برای پرهیز از عقاید جزمی. باید پذیرفت که هر جنگی شرایط و ویژگی خود را دارا میباشد. شیوه کار مارکسیست ها تعیین موضع خود در مشخص کردن ویژگیهای هر جنگی است زیرا اضافه بر جنگهای امپریالیستی، جنگهای آزادی بخش ملی و ضد فاشیستی هم بوده اند که در اواسط قرن گذشته، زمانی که نازیسم و فاشیسم به عنوان حرکتهای سیاسی بوجود آمدند و تحت تأثیر انقلاب اکتبر، مبارزات آزادی بخش ملی نیز گسترش پیدا کردند. حزب کمونیست روسیه، در شرایط تاریخی مشخصی که در ارتباط با بحران اوکراین بوجود آمد، موضع خود را تجزیه و تحلیل و تعیین کرد. اوکراین، قبل از انقلاب اکتبر، بخشی از امپراتوری روسیه و یک کشور کشاورزی بود. در زمان جمهوری سوسیالیستی فدراتیو شوروی، برای تقویت صنعت کشور، شش منطقه صنعتی در شرق و جنوب را که هرگز بخشی از اوکراین نبودند، ضمیمه این کشور کرد. از آن جمله استانهای دونتسک و لوگانسک. در سال 1939 گالیسیا (اکراین غربی) که قبلا بخشی از لهستان بود، به اوکراین اضافه شد. بنابراین، سرزمین کنونی اوکراین، نتیجه تبدیل شدن آن به بخشی از اتحاد جماهیر شوروی سوسالیستی است. از این روی اوکراین، از تکههای متفاوتی از گالیسیا (لووف) که تحت نفوذ لهستان، اتریش و مجارستان تا اوکراین شرقی که متمایل به روسیه بود، به هم پیوسته شد. صنعت اوکراین سوسیالیستی رشد و تعالی پیدا کرد. تولید فلزات و زغال سنگ، بخشهای هوانوردی و موشک، پتروشیمی و تولید برق (۴ نیروگاه هسته ای) از آن جمله اند. اوکراین، به عنوان بخشی از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود که نه تنها بخش عمده ای از قلمرو کنونی خود، بلکه پتانسیل اقتصادی خود را برای تبدیل شدن به یکی از ده اقتصاد برتر اروپایی بدست آورد. در دسامبر سال،1991 با سقوط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به طور همزمان یکپارچگی اقتصادی چند صد ساله اوکراین و روسیه نابود شد و کلیه روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی قطع گردید. هم اکنون اوکراین، تبدیل به یکی از فقیرترین کشورها شده است. تولید صنعت، به استثنای استخراج و ذوب فلزات، عملاً نابود شده است. اقتصاد این کشور به دلیل وام های کشورهای غربی و ارزهای ارسالی از سوی جمعیتی که در جستجوی کار به اروپا و روسیه رفته اند، تا حدودی تأمین می شود. سطح زندگی بشدت کاهش یافته و مهاجرت به شکل باور نکردنی افزایش یافته است. از جمعیت حدود 45 میلیونی این کشور بیش از 10 میلیون نفر، از آن جمله شایسته ترین متخصصان و اندیشمندان به خارج رفته اند. این کشور دارای بالا ترین سطح فساد و در عین حال در آستانه یک فاجعه همگانی است. در ماه فوریه سال 2014، با آمریت ایالات متحده آمریکا و سایر کشورهای عضو ناتو، یک کودتای دولتی در اوکراین انجام شد. حکومت قانونی ویکتور یانوکویچ سرنگون شد و نئونازیها به قدرت رسیدند. آن زمان ایالات متحده آمریکا بطور واضح اعتراف کرد که بیش از 5 میلیارد دلار برای آماده سازی تغییر رژیم و «توسعه دموکراسی» در این کشور سرمایه گذاری کرده است. در نتیجه کودتا، شهروندان غرب اوکراین از گالیسیا، جایی که احساسات افراطی ملی گرایانه، ضد یهود، روس هراسی و ضد کمونیستی به طور سنتی قوی بوده، قدرت را به دست گرفتند. همزمان، همسان کردن اجباری جمعیت روس زبان آغاز گردید. ممنوعیت زبان روسی و تصمیم برای تغییر آموزش مدارس از روسی به اوکراینی، با مقاومت قدرتمندی در مناطق دونتسک و لوگانسک مواجه شد و مردم اجبارا دست به قیام مسلحانه زدند. در ادامه، این دو منطقه برای حق حیات خود، همه پرسی ملی را در تاریخ 11 ماه مه سال 2014، انجام دادند و شهروندان با 87 درصد، رای به استقلال دادند. بنابراین، جمهوریهای مردمی دونتسک و لوگانسک، به ابتکار و خواست مردم خود و نه بر اساس دستورالعملهای کرملین تشکیل گردید. نازیهای حاکم بر کیف، پس از چندین تلاش ناموفق برای تسخیر جمهوریهای مردمی دونتسک و لوگانسک، به ترور و سرکوب متوسل شدند. طی هشت سال، تداوم بمباران و کشتار این مناطق به وسیله توپخانه سنگین، بیش از 14 هزار غیرنظامی کشته و دهها هزار نفر معلول شدند و زیرساختهای این مناطق بشدت آسیب دیدند. در طول این هشت سال، ایالات متحده و کشورهای اروپایی، چشمان خود را به نسل کشی جمعیت روس زبان در دونباس بستند و عملاً اقدامات رژیم حاکم بر کیف را موجه جلوه دادند. با سر برآوردن نئونازیسم در اوکراین، رفقای یونانی ما در بررسی وضعیت این کشور با احتیاط به خطر فاشیستی شدن این کشور اشاره دارند. در حالی که هدف اصلی و اساسی عملیات نظامی روسیه، سرکوب نازی ها و پاک سازی آنهاست. حتی افرادی در کنگره آمریکا اعتراف کردند که اوکراین به مرکز نئونازیسم جهانی تبدیل گردیده است... پس از جنگ جهانی دوم، در فاصله زمانی سال های 1945 تا 1953، عناصر ضد کمونیست و ضد شوروی در غرب اوکراین، با حمایت ایالات متحده آمریکا و بریتانیا، اقدام به ترور غیرنظامیان کردند. پس از کودتای سال 2014، نوادگان و جانشینان آنها به قدرت رسیدند. سنت ترور ضد لهستانی، ضد یهود و ضد روسی در میان نئونازیهایی که عملاً اوکراین را امروز اداره میکنند، بسیار قوی است. ایدئولوژی نازی ها در حال گسترش و نفوذ در اوکراین است. فاشیستهای اوکراینی که طی جنگ جهانی دوم جنایاتی را سازماندهی و انجام دادند، رسماَ قهرمانان ملی اعلام شدند. نمادهای آنها توسط حاکمان کیف پذیرفته شد. هر ساله راهپیماییهایی به افتخار جنایتکاران فاشیست برگزار میشود. خیابانها و میدانها با اسامی آنها نام گذاری میشوند. حزب کمونیست اوکراین را از فعالیت علنی محروم و زیرزمینی کرده اند. ارعاب و ترور روزنامه نگاران و سیاستمداران در دستور روز قرار دارد. بناهای یادبود لنین و هر چیزی که یاد آور زندگی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است، در حال زدودن است. بر همین اساس ماهیت دولت کنونی اوکراین، اتحاد سرمایه داران کلان و بوروکراسی پوسیده دولتی است که توسط عناصر فاشیست به طور کاملِ از طرف ایالات متحده آمریکا حمایت میشود. از نظر تئوری مارکسیستی، درگیری نظامی در اوکراین را نمی توان آن گونه که رفقای ما استدلال میکنند، به عنوان یک جنگ امپریالیستی بیان کرد. در اصل این یک جنگ آزادیبخش ملی مردم دونباس است. از دیدگاه روسیه، مبارزه ای است علیه یک تهدید خارجی برای امنیت ملی و علیه فاشیسم. موضوع پوشیده ای نیست که شبه نظامیان دونباس، قادر به مقاومت در برابر نیروهای مسلح چند ده هزار نفری اوکراینیِ مسلح شده از خارج نبودند. شکست این شبه نظامیان، منجر به نابودی جمعیت روس میشد که بخش بزرگی از آنها شهروندان روسیه می باشند. بر اساس قانون اساسی فدراسیون روسیه، حکومت این کشور برای محافظت از شهروندان خود و تضمین امنیت ملی خود، اقدام مشروعی را انجام داد. چرا که این عملیات با روشهای دیگری امکان پذیر نبود. حکومت کیف با حمایت آمریکا و اتحادیه اروپا تعمداً در روند مذاکرات در چارچوب توافقات مینسک کارشکنی کردند و مانع از آن شدند تا صلح برقرار شود. تا زمان شروع عملیات ویژه نظامی روسیه، اوکراین 150 هزار سرباز و گردانهای نازی را در دونباس متمرکز کرده بود. قرار بود کیف، با حمایت ایالات متحده، کنترل این مناطق را با شیوههای نظامی به دست بگیرد. اوکراین در اوایل ماه مارس سال جاری با مشاوران و فرماندهان آمریکایی، خود را برای آغاز یک عملیات گسترده نظامی برای تصرف دونباس و سپس کریمه آماده می کرد. شواهد محکمی دال بر تایید طرح عملیات نظامی وجود دارد. ایالات متحده در راستای اهداف ژئوپلیتیکی و امپریالیستی خود، تدریجا اوکراین را به محور منافع نظامی خود کشاند و مبارزه با روسیه «تا آخرین سرباز اوکراینی» را به عنوان سر نیزه ناتو به این کشور دیکته کرد. روسیه در اوایل دسامبر سال 2021 پیشنهادی را به ایالات متحده ارائه کرد تا درباره عدم گسترش سازمان نظامی ناتو به شرق گفتگو کند. آمریکاییها از دادن پاسخ صریح و روشن خودداری کردند. از همین روی، روسیه در ژانویه 2022 هشدار داد که در شرایط فعلی باید اقدامات بیشتری را برای حفاظت از امنیت ملی خود انجام دهد. همزمان در مورد استقرار تسلیحات هسته ای تاکتیکی ایالات متحده در اوکراین نیز صحبت هایی به میان آورده شد. اوکراین که دارای 4 نیروگاه هسته ای و پتانسیل علمی- فنی قابل توجهی است، مقدمات ساخت سلاح هسته ای خود را آغاز کرد. اوکراین با حمایت پنتاگون، بیش از 30 آزمایشگاه را برای توسعه سلاحهای باکتریولوژیک به کار انداخت. اسنادی موجود است که ثابت میکند این آزمایشگاه ها با باکتری های خطرناک بیماریهای کشنده کار میکردند و روشهای انتشار آنها را برای هدف قرار دادن افراد از نژادهای مختلف مورد بررسی قرار می دادند. باید توجه داشت که این تهدید ها نه تنها برای روسیه، بلکه تهدیدی بود برای کل بشریت. انجام همه این موارد در حالی است که ادعا میشود همگی ارتباط دارند با تضادهای بین امپریالیستی یا مبارزه بر سر نیروهای نظامی و منابع زیرزمینی!. رفقای یونانی ما در پی اثبات این موضوع هستند که جنگ در راستای منافع بورژوازی روسیه و به منظور تصاحب منابع طبیعی و پتانسیل صنعتی اوکراین می باشد، به همین مناسبت سخنان لنین را در مورد ماهیت جنگ ها از زمینه تاریخی آن خارج می کنند. با این حال، ادعای رفقا مبنی بر اینکه رهبری روسیه در حال آماده شدن برای تصرف کشور اوکراین از قبل بود، واقعیت ندارد. دلیل آن هم اینکه، رهبری روسیه از ابتدا از ایده همه پرسی در مورد تشکیل جمهوریهای مردمی دونباس حمایت نکرد. پس از توافقنامههای مینسک 2، روسیه در ابتدا بر این اندیشه بود که دونباس، تا حدودی با خود مختاری، باید بخشی از اوکراین باقی بماند. تا زمان آغاز عملیات نظامی، رهبری روسیه بر رعایت توافقات مینسک 2 اصرار داشت. از سال 1991 صنعت و منابع اوکراین توسط انحصارات ایالات متحده و اتحادیه اروپا مورد بیشترین بهره برداری قرار گرفت. الیگارشی روسیه در این «تقسیم کیک» که در حوزه منافع غرب بود، مشارکت نداشت. اضافه بر آن، الیگارشی روسیه مخالف عملیات نظامی در اوکراین بود. الیگارش های روسیه در تلاش بودند تا در الیگارشی جهانی ادغام شوند و تحت فشار گسترده غرب قرار داشتند که از آنها میخواستند تا بر دولت روسیه فشار بیاورند و آن را وادار به حفظ جهت گیری نگاه به غرب کنند. ضمن اینکه، الیگارشهای روسیه از عملیات نظامی روسیه در اوکراین آسیب های قابل توجهی دیدند. غرب آنها را تحت تحریم قرار داد و دیده می شود که کاخ ها و قایقهای تفریحی از آنها گرفته شده و حسابهای بانکی آنها نیز بسته شده است. حزب کمونیست روسیه، هیچ همدردی با کسانی که سه دهه روسیه را غارت کرده و اکنون از غارت خود محروم شده اند، ندارد. ما فقط میخواهیم تأکید کنیم که الیگارشی روسیه نه تنها حتی گوشه چشمی به عملیات نظامی روسیه نداشت، بلکه از آن آسیب جدی دیده است. تجار بزرگ با امتناع از پشتیبانی از این عملیات، نه تنها دارایی و پول خود، بلکه حتی نفوذ خود را در نخبگان حاکم روسیه از دست داده اند. باید توجه داشت که این نیروهای طبقاتی سرسخت ترین مخالفان عملیات نظامی روسیه در اوکراین بودند. اینها، فرا تر از سرمایه انحصاری بزرگ، نمایندگان سیاسی آن در محیطهای لیبرالی و نوکرهای «خلاق» آنها در میان به اصطلاح روشنفکران بودند. پر واضح است که ما وجود تضادهای بین امپریالیستی را قبول داریم که بیانگر تمایل غارت گران امپریالیست به تصرف منابع طبیعی و انرژی دیگر کشورها می باشند. طی سالهای گذشته نشان داده شد که روسیه، قربانی برنامههای غرب برای تبدیل کشور ما به تأمین کننده مواد خام ارزان قیمت بوده است. ما ده ها سال است که مخالف این طرح ها و روشها بوده ایم اما، اعتقاد نداریم که روسیه، با وجود تمام ایرادات سیستم سیاسی فعلی خود، یک شبه بر پایه ی قدرت سرمایههای بزرگ، به چنین غارتگری تبدیل شده است. پر واضح است که نوع مبارزه در اوکراین، ویژگی اساساَ متفاوتی دارد و خواه نا خواه عقاید جزمی را به چالش می کشد. حزب کمونیست فدراسیون روسیه نخستین جریان سیاسی بود که ماهیت رژیمی را که در جریان اعتراضات میدان کیف، در سال 2014 قدرت را در اوکراین به دست گرفت، مورد بررسی دقیق قرار داد. از آن پس نیز، عمده فعالیت و دیدگاه های حزب ما مبتنی بر ماهیت طبقاتی فرآیندهای سیاسیِ بوده است. ما همواره سیاست خارجی رهبری حکومت روسیه را نقد کرده ایم که عملاً منافع خلق هایی را که تا چند سال پیش بخشی از دولت واحد اتحاد شوروی بودند، نادیده میگرفت. کسانی که با دقت سیاست های ما را دنبال میکنند (و ما فرض میکردیم که رفقای یونانی کاملاً با اسناد ما آشنا هستند)، میدانند که این حزب کمونیست فدراسیون روسیه بود که از سال 2014 به طور دائم خواستار به رسمیت شناختن شدن جمهوریهای مردمی دونتسک و لوگانسک بوده است. هیچ حزب سیاسی دیگری در روسیه اقدام جدی برای حمایت از جمعیت مردم دونباس نکرده است. ما از ابتدا از بازگشت دونباس به روسیه حمایت کردیم. این حزب کمونیست فدراسیون روسیه نیست که از «خط حزب حاکم روسیه متحد و رئیس جمهور پوتین» پیروی میکند، بلکه آنها تحت فشار الزامات تاریخی کشور مجبور شدند تا مسیری را که حزب کمونیست فدراسیون روسیه به مدت سه دهه از آن حمایت کرده است، در پیش بگیرند. با این تفاصیل، آیا منصفانه است که گفته شود حزب کمونیست روسیه تقریباً کورکورانه از سیاست پوتین در اوکراین حمایت میکند؟ کمونیستهای روسیه فعال ترین و مؤثر ترین نقش را در حفاظت از جمهوریهای مردمی دونتسک و لوگانسک داشته و دارند. صدها تن از اعضای حزب کمونیست به عنوان اعضای نیروهای مسلح این جمهوریها با نازیها جنگیده و میجنگند. دهها نفر کمونیست در این مبارزه آزادی بخش جان خود را از دست داده اند. حزب کمونیست فدراسیون روسیه در طول هشت سال گذشته 93 کاروان حامل 13 هزار تن کمکهای انسان دوستانه را به این جمهوریها فرستاده و میزبان هزاران نفر از کودکان دنباس است که برای آسایش و درمان به روسیه آمده اند. طی همه این سالها حزب کمونیست فدراسیون روسیه از رهبری روسیه خواسته است تا استقلال دونباس را به رسمیت بشناسد. باید صادقانه بگوییم، ما از شنیدن سخنان تحقیر آمیز رفقای یونانی خود در مورد «جمهوریهای به اصطلاح مردمی» دونباس ناخشنودیم، زیرا دقیقاً این جمهوری ها مردمی هستند که در نتیجه عزم و اراده مردم آن مناطق به وجود آمده اند. شهروندان جمهوریهای خلق دونتسک و لوگانسک به قیمت جان هزاران غیرنظامی و نظامی در طول هشت سال جنگ بی امان و مقاومت در برابر تجاوزات نازیها و باندرا، از این جمهوریها دفاع کرده اند. این یک پدیده با ارزش و مهم است که در مبارزه با فاشیست ها و باندرا، نه تنها ارتش روسیه، بلکه واحدهای شبه نظامی اهالی دونباس هم حضور دارند که در میان آنها کمونیستها و کارگران معدن، قشر بزرگی را تشکیل میدهند. حال شما رفقا! «حفاظت از منافع الیگارشی» را در کجای این صحنه ها میبینید؟ آیا رفقای ما که هر روز جان خود را در معرض خطر مرگ قرار میدهند، نیز از منافع الیگارشهای روسیه دفاع میکنند؟ یا از منافع مردم عادی که قربانی نئونازیهایی شده اند که در اوکراین قدرت را به دست گرفته اند؟ در چنین شرایطی باید از نگاه کردن به وضعیت واقعی امور احتیاط بسیار داشت تا بتوان ادعا کرد که حزب کمونیست فدراسیون روسیه در راستای گروه حاکم روسیه عمل میکند! فراز و نشیب مبارزه سیاسی طبقاتی در روسیه مانند گذشته در تلاطم است. آزار و اذیت کمونیستها و حامیان حزب، حتی پس از شروع عملیات نظامی در اوکراین، نشان میدهد که هیچ هماهنگی طبقاتی بین حزب کمونیست فدراسیون روسیه و نخبگان حاکم فعلی وجود ندارد. می توان نمونه های فراوانی را نشان داد که تعداد زیادی از رفقای ما در معرض سرکوب و محدودیت قرار گرفته اند. هر چند پاسخ ما به آزار و اذیت رفقای خود، بسیارقوی و سنجیده است. چرا که ما منتقد شدید سیاست اجتماعی-اقتصادی حکومت می باشیم. هیچ حزب و سازمان دیگری در روسیه نمیتواند ادعا داشته باشد که فعال تر از ما در انتقاد کردن و نشان دادن راه به مقامات کشور بوده است. طی سی و چند سال پس از کودتای ضد کمونیستی سال 1991، ما شواهد فراوانی از مبارزه قاطعانه خود علیه نخبگان حاکم داریم. به همین مناسبت است که حزب ما از حمایت گستره مردم روسیه برخوردار می باشد. حزب کمونیست فدراسیون روسیه در انتخابات سپتامبر سال 2021 برای مجلس دوما، حدود 19 درصد آرا را به دست آورد. با جود اینکه ماشین قدیمی و پیشینه دار تقلب حاکم بر انتخابات فعال بود، برای ما دستآورد در خور توجهی رقم خورد. ما اطمینان داریم که سطح واقعی حمایت همگانی از ما به میزان قابل توجهی بیش از اینهاست. دلیل آن نیز این است که ما بر اساس دیدگاههای مارکسیستی- لنینیستی با مطالعه دقیق و روشن، علایق و خواست های مردم را ارزیابی و دنبال می کنیم. با همین دیدگاه است که حزب کمونیست فدراسیون روسیه با حمایت از عملیات ویژه نظامی روسیه در اوکراین، اراده اکثریت قاطع شهروندان روسیه را بیان کرده است. در ارتباط با ادعاهای مربوط به «درگیرشدن در جریان های ناسیونالیستی»، ما با افتخار اعلام می کنیم، حزب کمونیست فدراسیون روسیه، نیروی چپ میهن دوست و پیشاهنگ در روسیه است. ما برآن هستیم تا محافظت از منافع مردم روسیه و سایر خلق هایی که قرنها در کنار روس ها زندگی کردهاند، قبل از همه اوکراینیها و بلاروسها را باید وظیفه انترناسیونالیستی خود بشماریم. به نظر ما، انکار اهمیت تاریخی «جهان یا تمدن روس ها»، به اندازه انکار اهمیت تمدن یونان باستان مسخره می نماید... در حالی که سیاستمداران و رسانههای غربی، که متکبرانه ادعا میکنند که حمایت «جامعهی جهانی» را دارند، آشکارا طرف نئونازیها و باندرا را میگیرند، کشورهای بزرگ آسیا، آفریقا، خاورمیانه و آمریکای لاتین که تجربه دیرینه نواستعماری اروپایی و آمریکایی را دارند، به درستی وقایع اوکراین را مبارزه روسیه علیه جهان تک قطبی تحت رهبری ایالات متحده برآورد می کنند. یعنی کشورهایی که بیش از 60 درصد جمعیت جهان را در بر می گیرند، یا از عملیات ویژه نظامی روسیه حمایت می کنند یا مواضعی بی طرفانه دارند. لازم به یاد آوری است، فقط کشورهایی که در سال1941 به عنوان اعضای ائتلاف با آلمان هیتلری جنگ را به سمت کشور ما هدایت کردند، این روزها نیز موضع تهاجمی گرفته اند. در این میان ایالات متحده و کشورهای اروپایی، همینطور بریتانیا هستند که نقش جدی وسیعی در احیای ماشین نظامی- جنگی نازی ها پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اول به عهده گرفته اند. در حال حاضر نیز روسیه، مجددا با فاشیسم و همراهان اروپایی و آمریکایی حامی آنها در جنگ است. حزب کمونیست روسیه با یاد آوری قهرمانانه حزب کمونیست یونان در مبارزه با نازیسم و دیکتاتوری نظامی در کشور خود، قاطعانه این اندیشه را نمی پذیرد که رفقای یونانی ما، امکان دارد آگاهانه در دسته بندی هایی قرار گیرند که امروز کوشش دارند روسیه را با دستان اوکراینی ها بکوبند. ما بار دیگر احترام عمیق خود را نسبت به حزب کمونیست یونان، تحت عنوان حزبی که در احیای جنبش جهانی کمونیستی و کارگری پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991، سهم ارزشمندی داشته است، تکرار می کنیم. ضمن اینکه، گاهی سخنان رفقای ما به عقایدی بیگانه شباهت دارد. در هر صورت حزب کمونیست روسیه، همواره جانب گفتگوهای رفیقانه را دارد که روشی است آزموده شده در چارچوب روابط رفیقانه کمونیستی در سراسر جهان. این روش کمک کرده است تا ما بتوانیم با درک مارکسیستی، ارزیابی درستی از رویداد ها و ماهیت پدیده ها داشته باشیم!
https://kprf.ru/party-live/opinion/210691.html
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 833 - 4 خرداد 1401