سرمقاله راه توده 833 امید و نا امیدی را به نتیجه تقابل سیاست داخلی و خارجی باید بست! |
آیا می توان به حکومت ایران برای انجام اصلاحات و تغییرات امید داشت؟ یا ما با دستگاه منجمدی روبرو هستیم که ظرفیت پذیرش تغییرات را ندارد؟ و در اینصورت چه باید کرد؟ این بحث جدید نیست و معمولا می گویند توده ای ها یا راه توده به حکومت ایران برای انجام تغییرات امید واهی دارد. در طی چهل سال گذشته این سخن بسیار تکرار شده و نتیجه آن هم آشکار گردیده. نداشتن امید واهی به حکومت از شعار "حکومت شوراها" و "نان، کار، مسکن" در ابتدای جمهوری اسلامی، تا "اصلاحات در چارچوب رژیم ولایت فقیه ممکن نیست"، "انتخابات آزاد در چارچوب ... ممکن نیست"، تا سرانجام به "مطالبه محوری" در جنبش سبز و موسوی رسیدیم و امروز هم ادامه دارد و ادامه خواهد داشت. پشت شعار نان، کار، مسکن این فکر پنهان بود که مردم به حکومت و آیت الله خمینی امید واهی بسته اند و باید آنها را آگاه کرد آن هم در شرایط جامعه ای که انقلاب کرده و به فتح آسمان ها رفته بود و می خواستند با نان، کار، مسکن او را به زمین بیاورند. اصلاحات و انتخابات آزاد هم ممکن نیست درست در آستانه انتخابات دوم خرداد مطرح شد که می خواستند به حساب خود جلوی امید واهی بستن مردم به حکومت و شرکت در انتخابات و جنبش دوم خرداد را بگیرند. مطالبه محوری هم در آستانه جنبش سبز و زمانی که مردم در خیابان ها به مصاف احمدی نژاد رفته بودند می خواست آنها را از "امید واهی" بیرون بیاورد و مدعی بودند که مطالبات را جلوی موسوی و احمدی نژاد می گذاریم ببینیم کدام به این مطالبات پاسخ می دهند! در واقع خودشان دچار امید واهی و عقب ماندگی از جامعه بودند. ادعای ضرورت نداشتن امید به حکومت یعنی نفی جنبش اجتماعی. در حالیکه امید به حکومت جزء جدایی ناپذیر هر جنبشی است. واهی بودن یا نبودن این امید را خود جنبش و شرایط تحول آن تعیین می کند، نه اینکه ما از قبل آن را بجای جنبش و بجای مردم تعیین کنیم. جنبشی که امید به حکومت نداشته باشد یا شورش کور است، جنبشی است که مرحله امید را پشت سرگذاشته و اکنون به حکومت جایگزین دیگری امید بسته و احساس می کند که رهبری و امکان تحمیل آن را هم دارد. (در همین رابطه توصیه موکد می کنیم به دارندگان نظر "امید نداشتن به تغییرات" که پاسخ رهبر حزب کمونیست روسیه به حزب کمونیست یونان را که در این شماره راه توده منتشر شده را با دقت بخوانند.) این نگاه که نباید به حکومت امید بست، اگر از جنبه شعاری آن عبور کنیم که می تواند برای برخی قشرهای اجتماعی جذاب باشد، بازتاب یک درک نادرست از رابطه میان مردم و جنبش آنها و حکومت است. این نگاه حکومت را بطور کلی از جامعه جدا می داند و نه بازتابی از جامعه و تناسب قوای اجتماعی. تناسب قوای اجتماعی هیچگاه به شکل انفجاری تغییر نمی کند بلکه تغییر آن تدریجی است. بازتاب جنبش و خواست های مردم در حکومت هم تدریجی است. در همه این مراحل امید به حکومت و امکان ایجاد اصلاح و تغییر در آن نقش اصلی را در ایجاد جنبش اجتماعی بازی می کند. اگر قرار باشد امید واهی به حکومت نداشته باشیم یعنی باید آن را سرنگون کنیم. وسطی دیگر وجود ندارد. دو پرسش در اینجا بوجود می اید. اول چگونه؟ و دوم به نفع کی؟ نداشتن امید واهی به حکومت بعنوان یک شعار خیلی جذاب و بزرگ است و میدان بزرگی برای تخیلات زیبا فراهم می کند. ولی در عمل همانطور که تجربه چهل سال گذشته نشان داده یعنی برکنار ماندن و رویارویی با جنبش های اجتماعی واقعی که با خواست های کوچکتری شکل می گیرند و به میدان می ایند. ادعای اینکه ما به حکومت نباید امید واهی داشته باشیم و باید جنبش های اجتماعی را سازماندهی کنیم خود حاوی یک تناقض است زیرا هیچ جنبش اجتماعی با سرنگونی آغاز نخواهد شد. حتی اگر ما بخواهیم معلمان و کارگران را هم سازماندهی کنیم در نهایت آنها را به مجلس و ریاست جمهوری، وزارت کار و وزارت آموزش و پرورش ارجاع می دهیم. اگر چهل سال بخشی از چپ ایران در جا زده و نتوانسته یک جنبش ایجاد کند و در مقابل همه جنبش های مردم هم ایستاده به خاطر همین بوده که این مسئله ساده را نخواسته بپذیرد. در هرکدام از این جنبش ها هم وارد شده باشد در جهت خرابکاری رفته است. اگر مثلا وارد جنبش معلمان هم شده برای آن نبوده که معلم ها به خواسته ها و حق خود دست یابند بلکه برای آن بوده که به آنها اثبات شود که امیدشان به حکومت واهی است یعنی برای آن بوده که به آن حق دست پیدا نکنند. تمام تناقض رفتار و گفتار آنها، تمام جنبه واپسگرا و ضدانقلابی نگرش آنها در اینجاست. همه هدف آن است که به مردم اثبات شود که جنبش آنها در چارچوب این حکومت به نتیجه نمی رسد، نه اینکه آن را به یک نتیجه ولو کوچک برسانند. آیا امید به تغییر در حکومت ها یا حکومت در ایران به نتیجه می رسد؟ نمی دانیم. چون شرایطی که درون آن جنبش اجتماعی گسترش می یابد و نحوه بازتاب آن در حکومت و شرایط داخلی و جهانی آن لحظه برای ما و برای هیچکس روشن نیست. می توانیم حدس هایی بزنیم و پیش بینی هایی بکنیم که ممکن است درست از آب در اید یا نه. تنها چیزی که می دانیم آن است که امید به حکومت بعنوان شرط اولیه ایجاد جنبش اجتماعی را نباید از دست بدهیم. درباره ایران کنونی چه می توان گفت؟ این امید تا چه اندازه می تواند بخت موفقیت داشته باشد؟ در ایران اکنون تضادی ایجاد شده میان سیاست داخلی و خارجی. این پایه ایست هم برای امید و هم ناامیدی. مسئله آن است که کدام بر دیگری غلبه می کند. آیا سیاست خارجی که در جهت مثبت و مقاومت قرار گرفته و ضرورت پشتیبانی ملی را برای ادامه خود می طلبد می تواند بر جنبه های منفی سیاست داخلی غلبه کند یا برعکس سیاست های داخلی و قدرت گرفتن باندهای مافیایی و سرمایه داری تجاری وابسته و اتاق بازرگانی می توانند این جهت گیری های مثبت سیاست خارجی را خنثی کنند؟ ما برای پیروزی راه حل اول تلاش می کنیم. این تلاش واهی از آب در خواهد آمد؟ نمی دانیم. ولی جنبشی اگر قرار باشد بوجود اید از این مسیر عبور می کند یعنی آگاه کردن مردم به این تضاد و فشار آوردن به حکومت در این جهت. ما مسئله را اینگونه می فهمیم. اگر کسی مدعی است بهتر می فهمد آن را باز کند و بدون حاشیه پردازی و پنهان شدن پشت اصطلاحات آن را بنویسد تا موضوع شاید روشن تر شود. با شعارهایی که نه چند کیلو که یک تن از آنها قبلا و در این چهل سال تکرار شده مسئله ای روشن نخواهد شد! ------------------------------------ از پاسخ حزب کمونیست روسیه به حزب کمونیست یونان: فراز و نشیب مبارزه سیاسی طبقاتی در روسیه مانند گذشته در تلاطم است. آزار و اذیت کمونیستها و حامیان حزب، حتی پس از شروع عملیات نظامی در اوکراین، نشان میدهد که هیچ هماهنگی طبقاتی بین حزب کمونیست فدراسیون روسیه و نخبگان حاکم فعلی وجود ندارد. ما منتقد شدید سیاست اجتماعی-اقتصادی حکومت می باشیم. هیچ حزب و سازمان دیگری فعال تر از ما در انتقاد کردن و نشان دادن راه به مقامات کشور نبوده است و به همین مناسبت است که حزب ما از حمایت گستره مردم روسیه برخوردار می باشد. اما با همین دیدگاه حزب کمونیست فدراسیون روسیه با حمایت از عملیات ویژه نظامی روسیه در اوکراین، اراده اکثریت قاطع شهروندان روسیه را بیان کرده است.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 833 - 4 خرداد 1401