راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نگاهی به سیر انقلاب 57- 3

سنگ بنای وابستگی

به بانک جهانی را

هاشمی گذاشت!

"هامون سرمدی"

 

دهه هفتاد و اجرای دستورات صندوق بین المللی پول

با آغاز دهه هفتاد، حاکمیت کامل نیروهای راستگرا بر ایران مسلم گردید و جناح چپ مذهبی از حاکمیت رانده شد. در این دهه پس از حذف فیزیکی سازمان ها و شخصیت های معروف چپ و انقلابی زدودن اندیشه های چپ و آرمان های استقلال و آزادی به معنی آزادی زحمتکشان و عدالت اجتماعی از جامعه آغاز شد. در همین دوران بخشی از جناح راست به سرکردگی هاشمی رفسنجانی که بازی را تمام شده می دید تصور می کرد که نیروهای دموکراتیک به اندازه کافی تضعیف شده اند و می توان با نمایش چهره ای لیبرال آشکارا و بدون پرده پوشی خط سرمایه داری وابسته به امپریالیسم را پیش ببرد ولی «راستگرایان سنتی» یعنی جناح حجتیه و رسالت چنین سیاستی را زودهنگام می دانستند. همانگونه که نورالدین کیانوری بعدها در آخرین مقاله تحلیلی خود نوشت «مسئله اساسی برای جریان حجتیه- رسالت، نابودی كامل انقلاب و هر نوع اندیشه و تفكر انقلابی و دمكراتیك بود. بنابراین، لازم بود سیاستی در پیش گرفته شود كه بتواند مرزهای انقلاب و ضد انقلاب، دمكراسی و ارتجاع را هر چه بیشتر و بهتر مخدوش نماید . باید به نحوی عمل كرد، كه توده ها دیگر نتوانند تشخیص دهند، چه كسی انقلابی و چه كسی ضد انقلابی است. چه كسی وابسته با امپریالیسم و چه كسی دشمن امپریالیسم است.  تنها آن زمان كه ضد انقلاب بتواند در جامه انقلابی ظاهر شود زمانی خواهد بود که دار و دسته حجتیه بتواند در مسابقه  "انقلابی" بودن همگان را پشت سر بگذارد و ارتجاع را به نام انقلاب بر مردم تحمیل كند.» بر همین اساس بود که در آغاز دهه هفتاد کارگزاران متمایل به رفسنجانی بتدریج با تراشیدن ریش و شکل و شمایلی متفاوت ظاهر شدند و اجرای برنامه های صندوق بین المللی پول را تحت عنوان «تعدیل اقتصادی» آغاز کردند و همزمان با انتشار روزنامه ها و مجله ها ی زرد و به خدمت گرفتن روزنامه نگاران هوادار غرب به تئوریزه کردن دستورات صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و ترویج اقتصاد بازار آزاد مشغول شدند. چپ ستیزی و شوروی ستیزی با وام گرفتن از تئوریهای باصطلاح «متفکران» غربی زینت بخش روزنامه ها و مجله های جدید شد. البته با فروپاشی شوروی در آغاز این دهه که به انفعال و سر گردانی چپ غیر مذهبی انجامید نیز میدان را برای یکه تازی طرفداران سرمایه داری در همه جهان و از جمله ایران هموار کرد.  شریک کردن و آلوده کردن فرماندهان سپاه و وزارت اطلاعات در غارت اموال عمومی برای رفع خطر مقاومت از جنگ برگشته ها در برابر سیاست های جدید حکومت هم بخشی از سیاست های حکومت در این دوره بود .«راست سنتی» که پیرامون علی خامنه ای جمع شده بودند در غیبت نیروهای انقلابی پرچم انقلاب را بدست  گرفتند. آنان با تحریف شعارها و آرمانهای انقلاب و در حالی که شریک دسته اول در واردات و خرد کردن بنگاه های تولیدی داخلی بودند بنام انقلاب و «انقلابیگری» و مبارزه با استکبار و صهیونیسم به ماجراجویی و ترور و بمب گذاری در خارج مانند انفجار در مرکز یهودیان  آرژانتین دست زدند و در داخل نیز به «نام انقلاب» به سرکوب آزادی های سیاسی و اجتماعی ادامه دادند.  در این سالها بود که به تدریج «ارتجاع» جای « انقلاب» را گرفت و تراشیدن ریش، بی حجابی، گوش دادن به موسیقی و خندیدن و شادی به عنوان نشانه های غربگرایی و ژولیدگی و ریش بلند و تسبیح و ریاکاری و پرخاشگری  به نام «انقلابیگری» تبلیغ شد و در کنار آن و همزمان پروژه سر به نیست کردن روشنفکران و نویسندگان چپ  جان بدر برده از ده شصت بوسیله ارتجاع به پیش برده شد.  بدین وسیله رویگردانی و نارضایتی مردم از  آزارها و مزاحمت ها به تقویت گرایش به غرب کمک کرد زیرا تمام این فشارها و آزارها تحت عنوان انقلابیگری و مبارزه با غرب انجام می شد و این باعث نوعی همذات پنداری جامعه تشنه آزادی با غرب می شد. با این همه نیروی انقلاب هنوز در جامعه نیرومند بود و ویرانگیری های سیاست تعدیل اقتصادی مردم  را در اسلام شهر، مشهد و شیراز به خیابانها کشاند و از سوی دیگر سیاست ماجراجویانه راست سنتی حجتیه و موتلفه در خارج از کشور به انزوای ایران در عرصه بین الملل انجامیده بود. از دل چنین شرایطی جنبش اصلاحات سر برآورد.  در انتخابات دوم خرداد ۷۶ محمد خاتمی در میان بهت و ناباوری جناح راست به ریاست جمهوری رسید و با فشار افکار عمومی سیاست تعدیل اقتصادی به عقب رانده شد و با انتخابات مجلس ششم هم مردم با امید به اصلاحات، چپ های مذهبی سابق را به مجلس فرستادند تا کشور را به مسیر انقلاب بازگردانند. جنبش اصلاحات هرچند توانست با ایجاد فضای نسبتا باز سیاسی و افشای قتل های زنجیره ای، ارتجاع راست را تا حدی به عقب براند و بوسیله سیاست تنش زدایی با جهان، چهره بین المللی ایران را ترمیم کند ولی به دلیل بی توجهی به تغییر ساختارهای اقتصادی و عدالت اجتماعی، زمینگیر شد. درفلج کردن جنبش اصلاحات، راست نئولیبرال غربگرا نقش مهمی بازی کرد و ریاکارانه خود را در صف اصلاح طلبان جای داد و از فضای باز بوجود آمده بیشترین بهره را برای ترویج و تبلیغ نظریات خود برد و از صفوف اصلاح طلبان و قشر متوسط یارگیری کرد. به همین دلیل هم  راست سنتی بازاری و غارتگر توانست با سالوسی پرچم دفاع از محرومان و زحمتکشان را به دست بگیرد و آنان را بر علیه اصلاحات و اصلاح طلبان بسیج کند. علی خامنه ای که سردمدار خصوصی سازی و زیر پا نهادن اصل ۴۴ قانون اساسی شده بود از «دغدغه هایش برای جانبازان» داستانسرایی می کرد و روزنامه کیهان شریعتمداری از تظاهرات آموزگاران پشتیبانی می کرد. در همین دوران بود که راست سلطنت طلب خارج از کشور هم که تا آن زمان در موضع انفعالی بود بتدریج از انفعال بدر آمد و همگام با راستگرایان نئولیبرال داخلی طرفدار غرب با حمله به محمد خاتمی و تضعیف او, راه را برای بقدرت رسیدن همتایان خود در کشور هموار کرد. 

بر آمدن احمدی نژاد

هر چند در پایان دوران خاتمی سرمایه داری تجاری ایران مواضع خود را نسبتا مستحکم کرده و توانسته بود ایدئولوژی خود را در بسیاری از اصلاح طلبان و «چپ» های سابق و بخش تحصیلکرده ایران نفوذ دهد ولی فضای سیاسی نسبتا باز آن دوران مانعی جدی برای یکه تازی آن بود. از سوی دیگر بخش محافظه کار  راست با نقاب عدالت خواهی و دفاع از مستضعفان توانسته بود طبقات زحمتکش و نا امید از اصلاح طلبان  را به خود جذب و قشرهای متوسط و تحصیلکرده و خواهان آزادی های اجتماعی را مسبب تهیدستی حاشیه نشینان و زحمتکشان بنمایاند و در واقع لبه تیز جنبشی  را که علیه خودش بود به سوی بخش دیگری از مردم بگرداند. در چنین شرایطی جامعه ایران به استقبال ششمین انتخابات ریاست جمهوری رفت. محمود احمدی نژاد، کاندیدای راست سنتی، یعنی  رهبر و موتلفه و حجتیه و فرماندهان فاسد سپاه با شعارهای عدالتخواهانه و حمایت از محرومان و تهیدستان وارد کارزار انتخاباتی شد و با عوام فریبی به ریاست جمهوری رسید. او که از چپ ستیزان حرفه ای و از منتشر کنندگان نشریه مبتذل ضد چپ «جیغ و داد» و از مخالفان اشغال سفارت آمریکا و خواهان اشغال سفارت شوروی در سالهای آغازین انقلاب بود و پرونده های اختلاس های مالی را در دوران استانداری اردبیل و شهرداری تهران در کارنامه خود داشت و متهم به قتل دکتر سامی از چپ های خوشنام مذهبی بود به یکباره در جلد یک «مبارز ضد امپریالیست و مدافع محرومان» ظاهر شد. اجرای دستورات صندوق بین المللی پول و بانک جهانی که در دوره هاشمی رفسنجانی به دیوار مقاومت مردمی برخورد کرده و در دوران خاتمی به کندی و احتیاط اجرا می شد در این دوره به کمک بسترسازی های فکری شبه روشنفکران طرفدار بازار آزاد و بستن صدای منتقدان بوسیله ارتجاع ریاکار مدعی انقلاب با سرعت به پیش برده شد.  راست سنتی با گماردن عده ای دزد و نالایق بر مدیریت کارخانه ها و بنگاه های تولیدی دولتی، آنها را ورشکست و بدهکار کرد و راست نئولیبرال طرفدار بازار آزاد علت ورشکستگی این کارخانه ها و واحدهای تولیدی را در دولتی بودن آنها تبلیغ کرد و سپس این واحدها به قیمت مفت و با وام های عجیب و غریب به مشتی غارتگر واگذار شد تا با نابودی این واحدهای تولیدی  راه  را برای واردات کالا از کشورهای امپریالیستی هموار و تجار پیرامون اتاق بازرگانی را بیشتر پروار و نیرومند کند. بانک هایی که مانند قارچ از زمین سبز شده بودند با هزاران ترفند پس اندازهای مردم را می ربودند و با خلق نقدینگی و ایجاد تورم مردم زحمتکش را بیش ار پیش فقیر و در مانده می کردند، در حالیکه  در این دوره که در آمد سرسام آور نفت به ایران سرازیر شده و حکومت برای ساخت کارخانه و زیر ساخت ها با هیچگونه مشکل مالی روبرو نبود و بیش از ۶۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی وارد کشور شد، تقریبا هیچ پروژه جدی برای آبادانی کشور اجرا نشد. در حالی که ريیس جمهور ساده زیست منصوب رهبر و شورای نگهبان با کاپشن خاک آلود و بر سر سفره نان و پنیر عکس می گرفت، یاران او در لواسان در حال ساختن کاخهای مجلل و وارد کردن پورشه بودند . برای نمونه، یکی از آرمانهای انقلاب، «خود باوری» و تکیه بر متخصصان داخلی برای پیشرفت کشور بود. احمدی نژاد با داستانسرایی در مورد دختر سیزده ساله ای که در آشپزخانه خانه شان با کمک نصب چند لوله به غنی سازی اورانیوم پرداخته است، توان نیروهای داخلی را برای تولید و خودکفایی به یک «مضحکه» تبدیل کرد.  در سیاست خارجی نیز احمدی نژاد با شعارهای تو خالی ضد اسرائیلی و ضد غربی و ماجراجویانه مبارزه ضد امپریالیستی  را به ابتذال کشاند. با نفی هولوکاست و بر گزاری همایش های پر خرج و پر سر و صدا بیشترین خدمت را به اسرائیل کرد و موجب تصویب چند قطعنامه به سود اسرائیل در مجامع بین المللی شد.  او در حالی که دروازه های کشور را چهارتاق برای ورود کالاهای خارجی باز کرده و تعرفه های گمرکی را حتی در مواردی به صفر رسانده و کمر تولیدکنندگان داخلی را خرد می کرد با تنش زایی در روابط با همسایگان آنها را به خرید سلاح از آمریکا و اروپا تشویق و کارخانه های اسلحه سازی غرب را رونق داد. در همین حال راست نئولیبرال نیز با استناد به همین ماجراجویی های به ظاهر ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی علت مشکلات کشور را غرب ستیزی و دوری از غرب تبلیغ و ترویج می کرد. این دو جناح به ظاهر مخالف هم، با تردستی  یکدیگر را تکمیل می کردند!

لینکهای شماره های گذشته:

1 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2022/may/831/hamoon.html

2 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2022/may/832/sarmadi.html

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 833  - 4 خرداد 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت