راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

چپ ایران

به دو گروه

داخل و خارج

تقسیم شده است!

  

اعتراضات اخیر ایران "چپ" های ایرانی را در داخل و خارج به دو جریان عمده تقسیم کرد. در حالیکه یک جریان پشتیبانی از اعتراضات را درچارچوبی می پذیرد که موجب خشونت، جنگ داخلی، مداخله خارجی و تجزیه ایران نباشد، جریانی دیگر که خود را طرفدار "امپریالیسم مترقی آمریکا" می داند، که از مداخله ناتو در خاورمیانه، از بمباران لیبی و سوریه توسط ناتو و آمریکا، از جنگ داخلی در سوریه و ویرانی آن کشور پشتیبانی می کند تصویری آرمانی و مصنوعی از این اعتراض ها بدست می دهد که با واقعیت موجود روی صحنه هیچ شباهتی ندارد. این تصویر خیالپردازانه از یک حرکت والا، بدون خشونت، رهایی طلب، آزادیخواه، انساندوستانه، آزادکننده خلق ها با شعارهایی مترقی که مثلا سایت "نقد اقتصاد سیاسی" بعنوان سخنگوی جریان اخیر در ایران ارائه می دهد نه با آنچه در تظاهرات خارج کشور و اوباش گری ها شاهد آن هستیم منطبق است و نه با آنچه در کردستان و بلوچستان و حتی بعضی از دانشگاه ها و شهرهای ایران می بینیم. این واقعیت که جریان خشونت حکومتی در داخل به این وضع دامن می زند تاثیری در ماهیت موضوع ندارد چون این خشونت در ابان ۹۸ هم بود و خیلی هم بیشتر بود ولی هیچوقت آن اعتراض ها چنین رنگی از خشونت و اوباشی گری به خود نگرفت. بنابراین تصویر خیالپردازانه و نوستالژیک از حوادث اخیر برای سرپوش گذاشتن بر روی سمتگیری خطرناک و ارتجاعی است که رسانه های لندنی کوشیده اند اعتراض های اخیر را بدان سمت بکشانند. این جریان برای سرپوش گذاشتن به جنبه های اوباشانه و شعارهای جنسیتی زن ستیزانه حرکت اخیر در داخل و خارج حتی برای انقلاب ۵۷ هم شعارهایی رکیک از خود اختراع کرده و مدعی است در آن انقلاب هم اینگونه شعارها داده می شد. (نگاه کنید به مقاله محسن بصیر در سایت نقد اقتصاد سیاسی و شعارهای رکیک و زشتی که به مردم در انقلاب ۵۷ نسبت داده است).

در خارج کشور جریان چپ کمتر طرفدار امپریالیسم مترقی آمریکا و جنگ داخلی در ایران است و یا اقلیتی بسیار کوچک ممکن است چنین باشند ولی مشکلی دیگر دارد یعنی فلسفه وجودی خود را با نفی جمهوری اسلامی گره زده است. آنچه برایش مهم است این است که جمهوری اسلامی برود و هرچند چگونه رفتن آن برایش بی تفاوت نیست ولی به راحتی می تواند خود را بدست خیالپردازی در این زمینه بسپارد. این چپ چون از حضور طولانی در خارج کشور خسته شده و نمی خواهد عمر خود را در انزوای غربت به پایان برساند با هر حرکتی که احساس کند به این وضعیت او خاتمه می دهد همراه می شود. بی گمان مایل به جنگ یا فروپاشی ایران نیست ولی خودش را با این امید تسکین می دهد که انشاالله چنین اتفاقی نخواهد افتاد یا مثلا می تواند در رقابت با سلطنت طلب ها و مجاهدین خلق یا ارتش ناتو و آمریکا و غرب جلوی چنین اتفاقی را بگیرد. نتیجه آن می شود که نه تنها در رقابت با آنها قرار نمی گیرد بلکه به دنباله روی از آنها می افتد و بصورت زائده آنها در می آید. با تلاش برای آنکه نشان دهد در مبارزه با جمهوری اسلامی از سلطنت طلب ها رادیکالتر است عملا در خدمت هدف های آنها و گردانندگان غربی آنها قرار می گیرد که در نهایت خود سلطنت طلب ها هم برای آنها یک ابزار و بازیچه هستند.

این چپ علاوه برانکه ارزیابی نادرستی از خود و ظرفیت و توان عملی و نظری خود دارد، با مشکل ترکیب ناهمگون و نبود مرزبندی روشن با امپریالیسم و جریان های ارتجاعی جهانی نیز روبروست. آنها بیش از چهل سال است که از ۱۳ ابان ۱۳۵۸ تا به امروز در حال تخطئه مبارزه ضد امپریالیستی هستند. پافشاری طولانی برای اثبات اینکه جمهوری اسلامی ضد امپریالیست نیست که برآمده از یک درک سطحی از مفهوم مبارزه ضد امپریالیستی است و آن را در چارچوب تاریخی و شرایط متغیر جهانی قرار نمی دهد، بطور متقابل به درک آنها از مفهوم امپریالیسم نیز زیان رسانده است. ابراز خشم این چپ مثلا از مخالفت روسیه و چین در جلسه شورای امنیت در محکوم کردن ایران فقط برآمده از عدم درک اوضاع جهان و نشناختن عمیق امپریالیسم و روش های آن نیست. آنان نیز به ضعف خود و جنبش داخلی ایران اگاهند و امیدوارند که مثلا کشورهای غرب رابطه خود با ایران را قطع کنند یا بعضا مانند سلطنت طلبان و اپوزیسیون ارتجاعی خواهان منطقه پرواز ممنوع بر فراز بخشی از ایران هستند که به معنای تبدیل شدن ایران به عراق و سوریه ای دیگر است. از آنجا که احساس می کنند روسیه و چین جلوی چنین تحولی بنام سازمان ملل ایستاده اند و خواهند ایستاد با موضع درست این کشورها درشورای امنیت مخالفت می کنند. البته بخشی از این موضعگیری هم به امید جلب پشتیبانی لایه های فوقانی طبقه متوسط ایران است که تحت تاثیر رسانه داخلی ایران و ناتوانی صدا و سیما آمریکا و اروپازده و روسیه و چین ستیز هستند.

هر قدر که بیشتر معلوم می شود امیدی که چپ خارج کشور به نتیجه فوری حرکت های اخیر برای سرنگونی جمهوری اسلامی بسته بود واهی و پوشالی بوده خشم و عصبانیت آن بیشتر، توانایی آن در بحث منطقی کمتر و پافشاری اش بر نفی واقعیت افزون تر می شود. همانگونه که گمان می کنند مشکل انقلاب ۵۷ آن بود که حزب توده ایران از جبهه ضدخمینی پشتیبانی نکرد واگرنه کار جمهوری اسلامی یکسره شده بود اکنون نیز گمان می کنند که همه مشکل در موضع راه توده است و همه آنها که با هم جمع شده اند و "نامه مردم" را هم در کنار خود دارند اگر موفق نشوند بدلیل مخالفت راه توده است و کافیست راه توده در خیالپردازی های آنها شریک شود تا کار جمهوری اسلامی یکسره شود. می شد در این خیالپردازی ها شریک شد یا لااقل نسبت به آنها تفاهم داشت اگر بی خطر و بی ضرر بود. ولی خیالپردازی که انتهای آن همراهی با کشاندن ایران به سمت نابودی یا سکوت در برابر آن باشد نمی تواند نادیده گرفته شود. ما البته گمان نمی کنیم این چپ نقشی تعیین کننده در حوادث ایران دارد یا مثلا نقش آن از بی‌بی‌سی و ایران اینترنشنال و من و تو قوی تر است یا اگر اوضاع ایران به سمت ناخوشایندی سیر کرد آن را گناه چپ های داخلی یا خارجی بدانیم. آنان تا جایی که دربرابر خشونتی که غرب و رسانه های آن می خواهند به حرکت کنونی تحمیل کنند نمی ایستند خودشان خود را از روند تاثیرگذاری بر حوادث حذف کرده اند و به زایده آن رسانه ها تبدیل شده اند نه چیزی بیشتر.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 856  - 18 آبان 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت