راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 857

هیچ جنبش اجتماعی، از ابتدا

با خواست سرنگونی آغاز نمی شود

 

 

بسیاری از خانواده ها، مردم عادی و روشنفکران میهن دوست که با شور و شوق از جنبش زن، زندگی و آزادی پشتیبانی می کردند و به آن برای تغییرات در ایران امید بسته بودند، با دیدن پشتیبانی منفورترین، راست ترین و ارتجاعی ترین جریان های جهانی یعنی آنهایی که نزد نیروهای مترقی درکشورهای خود منفور هستند، با سوظن درست نسبت به برنامه هایی که قدرت های جهانی برای ایران دارند، با دیدن سمت و سویی که برخی حرکات بخود گرفت مانند خشونت، بروز لمپنیسم، نداشتن خواست ها و مطالبات روشن، نپذیرفتن گفتگوی منطقی، شعارهای رکیک و ناسزاگونه و جنسیتی و... بتدریج از این حرکت فاصله گرفتند و درباره دلایل این وضع می اندیشند. ما در اینجا به عوامل و ریشه های طولانی و عمیق پیدایش این وضع که بارها درباره آن سخن گفته شده و همچنان باید گفته شود کاری نداریم. بدیهی است که این ریشه ها داخلی است. چه در آنچه با تحمیل سیاست خودی و غیرخودی به ایجاد امکان برای رسانه ها و قدرت های خارجی فراهم کرده و چه در شکل خشونت آمیزی که به خود گرفته و بازتاب خشونت طلبی طولانی حکومتی است. و چه در آنچه به سیاست خارجی حکومت مربوط می شود که به برنامه های غرب برای تجریه ایران سرعت بخشیده است.

هدف از مقاله کنونی بررسی مسئله، نه از زاویه حکومت بلکه از چشم انداز تجربه اندوزی و درک چگونگی شرایط ایجاد یک جنبش انقلابی و ترقیخواهانه است. چرا جنبش کنونی بدین سمت رفت و برخلاف امید و پندار برخی نتوانست و نمی توانست در آن شکلی که بروز کرد به یک جنبشی با محتوای انقلابی فرا بروید؟ بنظر ما در یک کلام برای آنکه بطور متضاد خود را از خواست و مطالبات اصلاحی محروم کرد. نخستین شرط شکلگیری یک جنبش انقلابی آن است که اتفاقا متکی بر خواست های اصلاحی باشد. تردید نیست وقتی حرکتی از روز اول بدون هیچ مطالبه اصلاحی و با خواست سرنگونی آغاز می شود از ادامه آن جز یک شورش کور ارتجاعی چیزی دیگر بیرون نخواهد آمد.

این بحثی است که ما در سال های گذشته و همین چند ماه پیش دربرابر کسانی که به راه توده انتقاد می کردند که گویا هنوز به اصلاحات حکومتی امیدوار است بطور روشن بیان و چنین وضعی را پیش بینی کردیم. راه توده در شماره 833 – ۴ خرداد ۱۴۰۱ پس از طرح این پرسش که "آیا می توان به حکومت ایران برای انجام اصلاحات و تغییرات امید داشت؟ یا ما با دستگاه منجمدی روبرو هستیم که ظرفیت پذیرش تغییرات را ندارد؟ و در اینصورت چه باید کرد؟" نوشت: "ادعای ضرورت نداشتن امید به حکومت یعنی نفی جنبش اجتماعی. در حالیکه امید به حکومت جزء جدایی ناپذیر هر جنبشی است. واهی بودن یا نبودن این امید را خود جنبش و شرایط تحول آن تعیین می کند، نه اینکه ما از قبل آن را بجای جنبش و بجای مردم تعیین کنیم. جنبشی که امید به حکومت نداشته باشد یا شورش کور است، یا جنبشی است که مرحله امید را پشت سرگذاشته و اکنون به حکومت جایگزین دیگری امید بسته و احساس می کند که رهبری و امکان تحمیل آن را هم دارد."

بنابراین در دو حالت جنبشی می تواند به حکومت برای اصلاحات امید نداشته باشد: یا شورش کور باشد و زدن و شکستن و ناسزا گفتن و شعارهای بی معنا و کم محتوا که هیچ نوع مطالبه روشنی در آن نیست بر آن حاکم باشد یا برعکس یک مرحله طولانی جنبش اصلاحی را با تحمیل بخشی از خواست ها و ایجاد دستگاه رهبری و برنامه حکومت جایگزین را طی کرده و آماده پشت سر گذاشتن حکومت کنونی و ایجاد جایگزین آن باشد.

راه توده در ادامه نوشت: "این نگاه که نباید به حکومت امید بست، اگر از جنبه شعاری آن عبور کنیم که می تواند برای برخی قشرهای اجتماعی جذاب باشد، بازتاب یک درک نادرست از رابطه میان مردم و جنبش آنها و حکومت است. این نگاه حکومت را بطور کلی از جامعه جدا می داند و نه بازتابی از جامعه و تناسب قوای اجتماعی. تناسب قوای اجتماعی هیچگاه به شکل انفجاری تغییر نمی کند بلکه تغییر آن تدریجی است. بازتاب جنبش و خواست های مردم در حکومت هم تدریجی است. در همه این مراحل امید به حکومت و امکان ایجاد اصلاح و تغییر در آن نقش اصلی را در ایجاد جنبش اجتماعی بازی می کند."

بعبارت دیگر برای آنکه جنبش اجتماعی و انقلابی بتواند شکل گیرد باید خواست های اصلاحی داشت. فایده خواست های اصلاحی آن است که در آن مطالبات روشنی مطرح می شود که از طریق آنها می توان قشرهای مختلف اجتماعی را جمع و آگاه کرد. مثلا دانشجویان یک دانشگاه اگر نخواهند یک مطالبه اصلاحی سیاسی یا صنفی را مطرح کنند چه چیز را می توانند طرح کنند؟ اگر مثلا رییس دانشگاه یا یک مقام مسئول دربرابر آنها ظاهر شود و بگوید این تجمع و تظاهرات شما برای چیست و هدف و مطالبه شما چیست، چه بگویند؟ بگویند مطالبه ما این است که جمهوری اسلامی سرنگون شود؟ مثل اینکه کارگران یک کارخانه تجمع کنند با مطالبه اینکه کارخانه بسته و تعطیل و آنها بیکار شوند! مطالبه سرنگونی جمهوری اسلامی توسط دانشجویان یعنی در کوتاه مدت بسته شدن در دانشگاه و اخراج همه دانشجویان. کسی که این شعار را در محوطه دانشگاه می دهد یا نمی داند چه می گوید، یا گمان می کند که جمهوری اسلامی با یک تظاهرات دست هایش را بالا می گیرد و پی کارش می رود، یا خیال می کند که کار جمهوری اسلامی دو سه روزه یا دو سه هفته ای تمام است و بنابراین کار به بسته شدن دانشگاه ها نمی کشد و او هم شعار سرنگونی جمهوری اسلامی می دهد و هم درسش را با خیال راحت می خواند و ادامه می دهد. نتیجه این تصورات جز سرخوردگی بعدی چیزی نخواهد بود که خودش بصورت مانع شکلگیری یک جنبش انقلابی واقعی می شود.

این نقدی بود که حزب توده ایران به جنبش های دانشجویی دهه پنجاه هم داشت. در پی هر تظاهرات دانشجویی که با شکستن شیشه و غیره خاتمه می یافت و موجب تعطیلی چند ماهه دانشگاه ها می شد حزب توده ایران همواره تاکید می کرد که تظاهرات دانشجویی نباید به شکلی و با شعارهایی باشد که منجر به تعطیل دانشگاه ها شود زیرا دانشگاه خود یک محیط مبارزه است. کسانی که از تاریخ اطلاع ندارند می توانند مراجعه کنند به صفحات هفته نامه نوید و دیگر نشریات حزب توده ایران و این مباحثات و نقدها را در آنجا بخوانند. در انقلاب ۵۷ هم سراسر شعارهای اصلاحی حاکم بود. در ابتدا که خواست ها بیشتر مطالبات عام سیاسی و آزادی ها بود. بعدا هم که رادیکال ترین مطالبه آن شعار "شاه باید برود" آیت الله خمینی بود که مرگ و ناسزا و اینها هم در آن نبود. ولی رفتن شاه خود یک شعار اصلاحی بود چون شاه هم که می رفت سلطنت و خانواده سلطنتی و شورای سلطنت همه همچنان به حال خود باقی بود. ولی جنبش مردم در جریان همین شعار اصلاحی شکل گرفت و توانایی و اعتماد به نفس و خواست سرنگونی سلطنت را بدست آورد.

راه توده در ادامه همان مقاله خرداد ماه گذشته می نویسد: "اگر قرار باشد امید واهی به حکومت نداشته باشیم یعنی باید آن را سرنگون کنیم. وسطی دیگر وجود ندارد. دو پرسش در اینجا بوجود می اید. اول چگونه؟ و دوم به نفع کی؟ نداشتن امید واهی به حکومت بعنوان یک شعار خیلی جذاب و بزرگ است و میدان بزرگی برای تخیلات زیبا فراهم می کند. ولی در عمل همانطور که تجربه چهل سال گذشته نشان داده یعنی برکنار ماندن و رویارویی با جنبش های اجتماعی واقعی که با خواست های کوچکتری شکل می گیرند و به میدان می ایند. ادعای اینکه ما به حکومت نباید امید واهی داشته باشیم و باید جنبش های اجتماعی را سازماندهی کنیم خود حاوی یک تناقض است زیرا هیچ جنبش اجتماعی با سرنگونی آغاز نخواهد شد. حتی اگر ما بخواهیم معلمان و کارگران را هم سازماندهی کنیم باید در نهایت آنها را به مجلس و ریاست جمهوری، وزارت کار و وزارت آموزش و پرورش ارجاع دهیم."

این بحث از این جهت نیز اهمیت دارد که برخی با ادعای اینکه حکومت دیکتاتوریست و تن به اصلاحات نمی دهد یا دیر تن می دهد و غیره خواست اصلاحات را نفی می کنند و همچنان از ارائه راه حل ناتوان هستند. بفرض که چنین باشد جز پافشاری بر خواست اصلاحات چه می توان کرد؟ تجربه جنبش زن، زندگی، آزادی که ناگهان از شعارهای آزادیبخش آن به سمت خشونت و ادبیات لومپنیسم گرایش پیدا کرد نشان داد تا آنجا که به دینامیسم درونی جنبش ها مربوط می شود وقتی آن را از هرگونه خواست های میانه، هرگونه امید و امکان واسطه، هرگونه مطالبه اصلاحی تهی کرده و تخیل سرنگونی سریع و بی درنگ و کم هزینه حکومت را در شرکت کنندگان آن ایجاد کنند نتیجه ای جز شورش کور و بی نتیجه بیرون نخواهد آمد!

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 857  - 25 آبان 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت