دست طرفداران گردش به شرق زیر ساطور اصولگرایان غربگرا |
هر روز که می گذرد سیاست مورد حمایت بخشی از رهبری و کارگزاران جمهوری اسلامی در "گردش به شرق" هم دستاوردها و امکان هایی را که می تواند در برابر ایران بگشاید بیشتر اشکار می کند و هم در کلاف تناقض ها و ناسازی های آن با سیاست های داخلی بیشتر فرو می رود. ترکیب حکومت، تسلط جریان های فاسد و رانت خوار بر کشور، حاکمیت الیگارش های نوکیسه و سرمایه داری تجاری و وابسته بر اقتصاد، نبود یک سازمان و حزب سیاسی سراسری که بتواند این تحول مترقی در سیاست خارجی را برنامه ریزی کند، رهبری اجرای آن را برعهده گیرد و بعنوان یک سیاست یگانه در کل کشور اجرا کند و ... از مهمترین ضعف های این روند است. بنظر می رسد سران جمهوری اسلامی خود نیز ارزیابی دقیقی از شرایط و پیامدهای سیاست گردش به شرق نداشتند و آن را همچون یک ناگزیری در برابر خودداری غرب از همکاری و کمک به ایران، یا خنثی کردن طرح تجزیه ایران و خاورمیانه بزرگ یا همچون یک مانوور یا مفری برای یک دوران در نظر گرفته بودند. در چارچوب این ساده اندیشی گمان می شد کافیست بخشی از غربگرایان حکومتی را کنار گذاشت و دولتی یکدست تشکیل داد تا بتوان سیاست گردش به شرق را به پیش برد. در حالیکه آشکار بود گردش به شرق بیش از آنکه مخالفان سیاسی داشته باشد، مخالفان اقتصادی و طبقاتی دارد. آن مخالفان سیاسی دقیقا در ارتباط با این مخالفان اقتصادی قرار دارند و منافع آنها را نمایندگی می کنند. این هم فقط به اصلاح طلبان که برخی مدعی هستند همه آنها غربگرا هستند محدود نمی شود. در بین اصولگرایان حکومتی و در بدنه حکومت اگر شمار غربگرایان بیش از اصلاح طلبان نباشد کمتر نیست. اصولگرایان حکومتی به همان اندازه اصلاح طلبان حکومتی و حتی بیش از آنها در پیوند با الیگارش ها و سرمایه داران تجاری قرار دارند که سرمایه های آنها در غرب و در رابطه با غرب است و ضدیت با شرق و ادامه غربگرایی را تنها راه نجات خود می بینند. سران جمهوری اسلامی فقط به قدرت بخشی از سیاسیون غربگرا که اتفاقا حلقه ضعیف دستگاه تسلط غرب بر ایران هستند حمله کردند. بسیاری از اینان اساسا غربگرا به آن معنا هم نیستند، یا اگر هستند ملی هم هستند و به هر حال حاضر نیستند بخاطر منافع آمریکا و غرب یا سرمایه داری تجاری داخلی کشور ما ویران شود، هر چند غیر از تسلیم به آمریکا راه حل دیگری نشناسند و با جلوگیری از گسترش روابط ایران با چین و روسیه ضربه سختی به اقتصاد ایران و ظرفیت آن برای مقاومت دربرابر تحریم ها و شکست محاصره اقتصادی ایران وارد کردند. این در حالیست که حلقه اصولگرای غربگرا دست نخورده باقی مانده و دستگاه دولتی را در تصرف خود دارد. اینان هیچکدام به ضرورت گردش به شرق اعتقاد ندارند و با منافع آنها سازگار نیست و از درون مدیریت دولتی دربرابر آن کارشکنی می کنند. این درست است که رویدادهای اوکراین به روند گذار به جهان چند قطبی و قرار گرفتن آمریکا و غرب در شرایط بحران عمیق اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و روابط بین المللی شدتی بیسابقه بخشید، روندی که هیچکس برای آن آمادگی کامل نداشت. ولی این نیز درست است که جمهوری اسلامی در این زمینه از همه کشورهای مشابه خود کمتر از همه آماده و بیش از همه شکننده است. صرفنظر از چین که روند توسعه و سیاست های داخلی و خارجی خود را به شکلی کاملا برنامه ریزی شده و با اتکا چند ده میلیون عضو حزب کمونیست این کشور به پیش می رود، در روسیه نیز به هر حال یک حزب "روسیه واحد" وجود دارد که تصمیمات در آنجا گرفته و توسط رهبران و اعضای حزب اجرا می شود. ضمن آن که یک حزب مسنجم آلترناتیو نیز پشت سر آن قرار دارد. یعنی حزب کمونیست روسیه. در ایران ظاهرا گمان شده که بدون وجود یک حزب و سازمان سیاسی یا حداقل تشکلی منسجم، و بدون تسویه دستگاه دولتی و کوتاه کردن دست الیگارش ها از اقتصاد و معیشت مردم می توان حمله به منافع سرمایه داری تجاری را با حمایت امامان جمعه ارتجاعی دارای افکار ۱۰۰۰ سال پیش و مورد تنفر مردم که اتفاقا دستشان هم در دست همان سرمایه داری تجاریست می شود به پیش برد. تصور پیشبرد گردش به شرق بدون چنین تشکلی مانند پنداری است که برخی ها از امکان انقلاب بدون رهبر در خیابان ها بدان دچار هستند!
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 857 - 25 آبان 1401