فضا و فرهنگ سیاسی امروز ایران قابل مقایسه با اول انقلاب 57 نیست |
شعارهای امروز نسل جوان و نوجوان ایران ما را بر آن میدارد که بنویسیم و تکرار کنیم که غیر سیاسی کردن جامعه توسط حکومت چه ضربات هولناکی به فرهنگ و آینده ایران زد. نسل جوان امروز ایران هرگز نمی تواند تصور کند در سالهای نخست پس از انقلاب بهمن 57 چه فضای سیاسی بر کشور حاکم بود و آزادی فعالیت احزاب، علیرغم همه دشواری هائی که بر سر آنها بود، چه خدمت بزرگی به فضای گفتگو در جامعه می کرد. جامعه می رفت تا پس از التهاب های ناگزیر انقلاب، بتدریج گفتگو و احترام متقابل را جایگزین پرخاش و نفی و انکار کند. درست برعکس فضائی که اکنون بر ایران حاکم است و فضای مجازی آینه آنست. سه رویداد در این میان سد راه این حرکت شد. نخست جنگ ایران و عراق و فضای جنگی حاکم بر کشور، اشتباهات نخستین رئیس جمهور ایران "ابوالحسن بنی صدر" که خود یک سر دعواها و مشاجرات و اختلافات درون حکومتی شد، اعلام جنگ مسلحانه مجاهدین خلق و آغاز ترورها و انفجارها و سپس موج نفرت انگیز اعدام های حکومتی. این مجموعه، درکنار خام اندیشی و کم تجربه بودن کارگزاران دهسال اول جمهوری اسلامی در دوران رهبری آیت الله خمینی سد راه آزادی ها و آن مسیری شد که سرانجام در ایران باید طی شود. در این میان، راست ترین و ارتجاعی ترین بخش حاکمیت توانست روی موج این سه حادثه و اشتباه سوار شده و حاکمیت را پس از درگذشت آیت الله خمینی گام به گام قبضه کند. با این مقدمه و اشاره می خواهیم یکی از پرسش و پاسخ های دبیراول وقت حزب توده ایران "نورالدین کیانوری" را منتشر کنیم که تا حدودی بازتاب دهنده آن فضای سیاسی است که در سالهای اول جمهوری اسلامی بر ایران حاکم بود و به آن در بالا اشاره کردیم. س: پدر من هوادار حزب توده ایران است. او دائما به من تاكید می كند كه باید عضو حزب توده ایران شوم در غیر این صورت، نباید در هیچ گروه، سازمان و یا حزب دیگری فعالیت كنم. من خواستم بدانم كه آیا این طریقه عضو گیری، شایسته یك گروه، سازمان و یا حزب است؟ با زور و تحمیل؟ من از شما خواهش می كنم كه در این مورد با پدرهایی مانند پدر من كه متاسفانه عده شان هم كم نیست، صحبت كنید و بگویید كه این راه، راه درستی نیست.
ج: این یك سوال جدی است (خنده حضار) و درست هم هست. من از همین جا خطاب به تمام این گونه پدران می گویم و از آنها خواهش می كنم كه حتما به این نوار گوش بدهند و یا اگر جزوه های پرسش و پاسخ را می خوانند، به آن توجه كنند. رفقا! هرگز نمی توان افراد را با فشار و شیوه های غیر منطقی به راه سیاسی ای كه ما به آن معتقدیم، كشاند. این كار نه تنها امكان پذیر نیست، بلكه معمولا نتیجه معكوس نیز می دهد. یعنی تضادها را تشدید می كند و در نتیجه، حرف های درست نیز در چارچوب این شیوه های فشار، دیگر پذیرفتنی نیستند. اگر شما شیوه نادرستی به كار ببرید، زمانی هم كه حرف درستی می زنید، شنونده شما كه نمی تواند درست و نادرست را از یكدیگر جدا كند، حرف شما را نیز در چارچوب همان شیوه نادرستی كه به كار رفته است مورد بررسی و قضاوت قرار خواهد داد و آن را نخواهد پذیرفت. و این، كاملا طبیعی است. به همین جهت، ما به تمام پدران توده ای توصیه می كنیم كه اگر فرزندانشان توده ای نیستند، مثلا هوادار چریك های فدایی خلق، یا از آن بدتر پیكاری ها هستند- نمی خواهم مقایسه بد و بدتر بكنم، این یك اصطلاح است- و در گروه ها و سازمان هایی فعالیت می كنند كه نسبت به حزب توده ایران موضع انتقادی دارند، تنها می توانند به آنها توصیه كنند كه بیشتر كتاب بخوانند، نشریات حزب توده ایران را بخوانند، از برخورد انحصارگرانه و نخواندن نشریات حزب خودداری كنند، و بكوشند نظریات حزب را به عنوان یك توده ای كه می خواهد رفیق خود را قانع كند، با آنها مطرح سازند. تنها برخورد رفیقانه و بسیار منطقی است كه می تواند سدی را كه گاه تحت تاثیر دگم های سازمان های چپگرا و چپ نما در ذهن جوانان ما به وجود آمده است، بشكند. ما در این زمینه تجربه كافی داریم. اما من توصیه دیگری هم برای جوانان حزبی و جوانان هوادار سازمان چریك های فدایی خلق و دیگران دارم. و آن این است كه آنها نیز با پدران، مادران، خواهران و برادران و سایر بستگانشان همین روش را داشته باشند. یعنی روشی كاملا احترام آمیز. هرگز نباید یك اختلاف نظر سیاسی را به یك بی احترامی غیر انسانی تبدیل كرد. زیرا در هر صورت، پدر، مادر، خواهر، برادر و سایر بستگان، از ما انتظاراتی انسانی دارند. ما به عنوان انسان، هرگز نباید انتظارات و احساسات انسانی آنها را جریحه دار كنیم. ما توده ای ها در آغاز فعالیت خود با افراد خانواده و سایر بستگان و نزدیكان خود آنقدر خشك رفتار می كردیم كه گاه صورت رفتاری غیر انسانی به خود می گرفت. ما این تجربیات تلخ را در پشت سر داریم. من به همه دوستان جوان و دوستان پیر توصیه می كنم كه كتاب "ماركس، انگلس و لنین در زندگی خصوصی "را بخوانند و توجه كنند كه این آموزگاران بزرگ انسانی، اجتماعی، سیاسی و انقلابی ما، در زندگی خصوصی خود تا چه حد نرم، ملایم و انعطاف پذیر بوده اند و رفتارشان تا چه حد انسانی بوده است. ما تا زمانی كه مطمئن نباشیم كسی ساواكی و مجرم و خیانتكار است، باید به عنوان یك فرد گمراه و كسی كه اشتباه می كند، به او احترام بگذاریم. آموزگاری كه بخواهد در مدرسه با خشونت رفتار كند، آموزگار نیست. و اصلا چیزی از آموزش و پرورش و علوم تربیتی نفهمیده است. او باید بداند كه با چه شیوه هایی می تواند به قلب شاگردانش راه یابد. لنین، در رابطه با جوانان دو آتشه ماوراء كمونیستی كه در اوایل انقلاب به كلیساها می ریختند و ناقوس های آنها را می شكستند، گفته بسیار معروفی دارد. لنین با شماتت و سرزنش به آنها گفت: "این چه كار احمقانه ای است كه شما می كنید؟ ناقوس مفرغی را می توان به سادگی با چكش شكست، اما آن میلیون ها ناقوس را كه در دل این مردم به صدا در می آید، نمی توان با چكش شكست." تنها با رفتار انسانی، تحلیل درست، منطق و توضیح، ممكن است افراد درستی نظریات شما را به پذیرند. در برخورد با افراد سالم جامعه، باید این شیوه ها را در پیش گرفت. كسی كه بحث سیاسی می كند و نظریات و موضع گیری نادرست سیاسی دارد، اشتباه می كند. مجرم نیست. در غیراینصورت شما چگونه می خواهید با این هزاران هزار پرولتر زحمتكش و رنجدیده و كارگرانی كه هنوز اعتقادات ماركسیستی را نمی پذیرند، نزدیك شوید؟ باید همچنانكه لنین گفته است، در دل توده ها و افراد با حسن نیت راه پیدا كرد. و این كار آسانی نیست. نمی توان با كارد شكم افراد را شكافت و شیرجه رفت توی دل آنها، باید راه منطقی این كار را پیدا كرد. پرسش و پاسخ اول خرداد 1359
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 853 - 27 مهر 1401