راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

مردم ایران

حزب گریزند و یا

حکومت حزب ستیز؟

 

  

یکی از ادعاهایی که حکومت‌‌های استبدادی در ایران و نظریه پردازان آنها درباره دلایل جلوگیری از فعالیت احزاب در ایران ارائه کرده و می‌کنند آن است که گویا فعالیت احزاب در بین مردم "بدبینی" ایجاد کرده و بنابراین مردم ایران اصولا به کار حزبی علاقه ندارند و از آن گریزان هستند.

شاه همین سخن را در مورد حزب توده ایران و احزاب ملی گرا می‌گفت و در جمهوری اسلامی هم حکومت مشابه همین ادعا را، نه تنها در باره حزب توده ایران، ملی مذهبی ها، حتی درباره جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی داشت و مدعی است که عدم رونق فعالیت حزبی در ایران امروز ناشی از بدبینی مردم نسبت به این احزاب است.

واقعا مردم ایران حزب گریز هستند؟ آیا باصطلاح عدم رونق فعالیت حزبی ناشی از بی اعتمادی مردم به احزابی نظیر حزب توده ایران یا جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی و یا نهضت آزادی است و یا مسئله چیز دیگریست؟

مردم ایران اصولا حزب گریز نیستند. دلیل آن هم استقبال وسیعی است که پس از انقلاب مردم برای ورود به احزاب و فعالیت در چارچوب احزاب سیاسی شروع کردند. از جمله در حزب توده ایران. حزب توده ایران دراین دوران توانست در سراسر ایران و حتی در شهرهای کوچک برای خود هواداران پیگیر و فعالی بوجود آورد و باردیگر، پس از یک دوره طولانی اختناق و استبداد شاهنشاهی به بزرگترین حزب واقعی ایران تبدیل شود. اگر در نظر بگیریم که اعضای این حزب چه در زمان فعالیت علنی و قانونی آن و چه بعدها با سرکوب و غیرقانونی شدن حزب چه تاوان سنگین و سختی برای فعالیت حزبی خود پرداختند در آنصورت اهمیت بقای حزب بیشتر روشن می‌شود. ضمن اینکه، به شهادت تاریخ به محض آنکه کمترین امکانی برای فعالیت حزبی در ایران پدیدار شده، حزب توده ایران بسرعت نیروها و هواداران گذشته خود را جمع اوری کرده و سازمان‌‌های خود را بازسازی کرده است. نمونه آن را در دوران پس از انقلاب شاهد بودیم و در واقع حزب توده ایران پس از انقلاب عموما توسط همان‌‌هایی دوباره بازسازی شد که از چند دهه پیش از آن به حزب پیوسته بودند.

اما این که شاه مدعی بود که گویا بدلیل بدبینی به فعالیت حزب توده ایران مردم حزب گریز شده اند دلیلی دیگر داشت. در واقع رژیم شاه دو حزب دولتی مردم و ایران نوین و بعدها حزب واحد رستاخیز را بوجود آورده بود که کسی حاضر نبود عضو آنها شود. طبیعی است که بی رونقی این احزاب با رونق فعالیت سیاسی حزب توده ایران در ذهن مردم مقایسه می‌شد. شاه برای آنکه اعتراف نکند که این بی رونقی ناشی از دولتی بودن و بی خاصیتی این احزاب است آن را به تجربه حزب توده ایران نسبت می‌داد که گویا بدلیل تجربه منفی آن حزب کسی هم نمی‌رود عضو حزب مردم و ایران نوین شود. و در واقع بهای عضویت و فعالیت در این حزب را با از دست دادن شغل و کار و زندان و اعدام و انواع محرومیت‌‌ها بپردازد! شاه در واقع نعل وارونه می‌زد. واقعیت دیگری که شاه می‌خواست با این ادعا بر آن سرپوش گذارد ممنوعیت و حبس و اعدام و کشتار توده‌ای‌‌ها بود.

عین همین ماجرا در جمهوری اسلامی اتفاق افتاد. احزابی نظیر جبهه مشارکت که مردم احساس کردند از حاکمیت راستگرا فاصله دارد با استقبال مواجه شد. ولی اکنون با جلوگیری از فعالیت این احزاب، طبعا کسی سراغ احزاب فرمایشی و حکومتی نمی‌رود. حکومت بجای انکه بپذیرد مردم حاضر به استقبال از این نوع احزاب فرمایشی و حکومتی نیستند عدم پایگیری و جایگیری ملی آنان را به حساب تجربه گویا منفی  احزاب می‌گذارد.

بر خلاف تبلیغات حکومت، جامعه ایران یک جامعه سیاسی است. این جامعه آماده کار حزبی است. این جامعه نسبت به کار حزبی و صنفی دیدگاه مثبت دارد. این جامعه تشنه آگاه شدن از نظریات احزاب است. این جامعه می‌داند که در هر زمان احزاب آزاد بوده اند امکان‌‌های معین و گاه وسیعی برای بهبود زندگی خود بدست آورده است. حکومت هم دقیقا همین‌‌ها را می‌داند. جلوگیری و ممنوعیت و محدودیت فعالیت حزبی در ایران نه بدلیل بدبینی مردم نسبت به احزاب، برعکس بدلیل وحشت حکومت‌‌ها از استقبال مردم از احزاب است. حزب توده ایران و دیگر احزاب سیاسی طرفدار مردم در کشور ما بدین دلیل غیرقانونی هستند.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 848  - 16 شهریور 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت