راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

ایران میان

آلمان و عثمانی

در جنگ اول جهانی

دکتر "سروش سهرابی"

  

ایران از زمان امضای فرمان مشروطیت وارد دورانی از حیات سیاسی خود گردید که در ادامه خود

شکست انقلاب مشروطه را ناگزیر کرد. برامدن رضاخان ادامه منطقی این دوران و شکست انقلاب مشروطه بود. محتوای این دوران تلاش تدریجی برای ایجاد یک دولت دست نشانده متمرکز وابسته به روسیه و انگلیس و در شرایط پس از انقلاب اکتبر دولتی وابسته به انگلستان بود. ضعف جامعه ایران در این دوران بگونه‌ای شدید بود که شرایط بین المللی و رقابت‌‌های استعماری و نفوذ دو کشور روسیه و انگلستان و رقابت آلمان و عثمانی نه جزیی از عوامل خارجی حاکم بر تحولات بلکه جزیی از عوامل داخلی و حتی تعیین کننده سمت تحولات بود. از اینرو درک روند شکست انقلاب مشروطه بدون توجه به شرایط و رقابت‌‌های مستعمراتی بین المللی، که نیروی عمده اثرگذار بر تحولات بودند، ممکن نیست.

در دوران پیش از انقلاب مشروطه، روسیه و انگلستان در یک رقابت همه جانبه و جدی با یکدیگر قرار داشتند که نه تنها ایران بلکه دیگر نقاط اسیا و اروپا را نیز شامل می‌شد. کمک اولیه انگلستان به پیروزی جنبش مشروطه حاصل این رقابت بود همانگونه که کمک‌‌های بی دریغ فرانسه و انگلستان به ژاپن در جنگ با روسیه جلوه دیگری از آن بود. وجه نوین این دوران ورود آلمان به صحنه رقابت‌‌های جهانی است که از حدود 50 سال پیشتر آغاز شده بود ولی در این زمان ماهیت تهاجمی به خود می‌گرفت به شکلی که دیگر به سادگی قابل چشم پوشی و شکست نبود. آلمان حتی 35 سال پیش از آن به قدرتی برتر از فرانسه تبدیل شده بود تا جایی که توانست فرانسه را اشغال کند و بتدریج به رقیبی جدی برای انگلستان تبدیل شد.

ورود آلمان به صحنه سیاست ایران از همان دوران شروع شده بود. آلمان بنوبه خود می‌کوشید جای پایی در ایران بدست آورد و قدرت دولت را در برابر دو رقیب انگلستان و روسیه تقویت کند که در ابتدا به شکل مساعدت‌‌هایی برای تشکیل بانک ملی و برخی اقدامات دیگر جلوه گر می‌شد.

قرارداد 1907 تقسیم ایران میان روسیه و انگلستان حاصل چنین شرایطی بود. یعنی از یکسو بازتاب انحطاط و بی ثباتی سیاسی و اقتصادی داخلی و از سوی دیگر برخاسته از رقابت‌‌های بین المللی و اتحاد این دو کشور در برابر آلمان بود. نیروی خارجی دیگر حاضر در صحنه سیاسی ایران دولت عثمانی بود که از متحدان المان به شمار می‌رفت ولی خود این کشور نیز در یک دوران انحطاطی تاریخ خود قرار گرفته بود. باوجود این کشور عثمانی بدلیل همسایگی و اشتراک مذهبی و فرهنگی با کشور ما بنوبه خود می‌توانست بر روی حوادث داخلی اثرگذار باشد.

بنابراین با توافق روسیه و انگلستان بر سر تقسیم و سهم هریک از انها در ایران از یکسو و نمودار شدن چشم انداز یک جنگ ناگزیر با المان از سوی دیگر سیاست پیشین استعماری تشویق تمرکزگریزی و ملوک الطوایفی و تضعیف دولت بتدریج به بن بست می‌رسید و برای منافع قدرت‌‌های استعماری روسیه و انگلستان خطرناک می‌شد. زیرا همین تمرکز گریزی می‌توانست موجبات استفاده رقیب را فراهم اورد. یعنی در شرایطی که انگلستان برای تضعیف دولت قاجار با روسای ایلات و عشایر پیوند برقرار کرد بود، المان نیز می‌توانست از همین شرایط بهره گیری کرده و همین سیاست را در پیش گیرد و برای خود در ایران جای پا بوجود آورد چنانکه چنین نیز شد. بنابراین از زمانی که روسیه و انگلستان دربرابر دولت آلمان به تفاهم رسیدند و از سوی دیگر ایران را میان خود تقسیم کردند، ادامه سیاست تمرکز گریزی و ضعف دولت مرکزی دیگر بسود آنان نبود.

آنچه کار این دو کشور را مشکل می‌کرد وجود جنبشی در میان بخشی از شهرنشینان ایران بود که باید به هر شکل به آن پایان داده می‌شد زیرا موجب بی ثباتی ایران و در نتیجه بی ثباتی موقعیت آنان در ایران شده بود. از این زمان است که آنان دیگر خواهان همکاری محمد علیشاه با مجلس می‌شوند و حتی در مقابل برکناری او سرسختی نشان نمی‌دهند.

بزرگترین اشتباه مشروطه طلبان در آن بود که نتوانستند درک کنند خطر عمده نه از جانب حکومت قاجار بلکه از سوی دو قدرت خارجی است که دارای آنچنان نفوذ و نیرویی شده اند که می‌توانند بدون در نظر گرفتن دولت و مجلس و مردم و ... ایران را بین خود تقسیم کنند. تاثیر مهلک دیگر عدم درک این واقعیت در آن بود که آنان نتوانستند حتی میان خود نیز اتحاد و هماهنگی لازم را بوجود اورند که در مجموع بتدریج موجبات تضعیف موقعیت خود مشروطه خواهان و کل کشور را فراهم کرد.

البته سیاست دولت انگلستان نیز در آن دوران بر ایجاد تفرقه میان مشروطه خواهان قرار داشت که عمدتا زیر شعارهای ظاهرا بسیار پیشرو ولی غیرعملی و در نتیجه تفرقه برانگیز پیش برده می‌شد. تلقی ساده انگارانه بخش عمده مشروطه خواهان در آن بود که فکر می‌کردند ریشه همه مشکلات در استبداد قاجار است و اگر مثلا محمد علیشاه پادشاهی دلخواه و آرمانی مورد نظر آنان بود همه مسایل می‌توانست حل شود. در واقع آنان ریشه استبداد را در عقب ماندگی نمی‌دیدند، برعکس ریشه عقب ماندگی را در استبداد می‌دیدند. ضمن اینکه شناخت درستی نیز از مسئله استبداد نداشتند و همه تلاش‌هایی را که برای تمرکز انجام می‌شد نیز به حساب استبداد می‌گذاشتند. این نگاه وارونه بود که هم مانع وحدت ملی و تقویت دولت مرکزی می‌شد و هم وخیم تر از آن به توهم بهره گیری از قدرت‌های خارجی یا رقابت‌‌های میان آنان برای رسیدن به اهداف خود دامن می‌زد.

کودتای محمد علیشاه در این اوضاع و احوال از هر سو پیچیده و فضای پرابهام انجام شد. اسناد نشان می‌دهد که دولت انگلستان از چند روز پیشتر از وقوع کودتا با خبر بوده و احتمالا چنانکه از خاطرات علی اکبر خان دهخدا بر می‌اید شخصیتی نظیر تقی زاده از آن اطلاع داشته و توانسته بدین طریق جان خود و دهخدا را نجات دهد. لطفی که البته شامل حال دیگر مشروطه خواهان و از جمله یاران نزدیک دهخدا نشد.

چنانکه می‌دانیم جنبش مشروطه ولی با کودتا به پایان نرسید و مقاومت‌‌های پراکنده بویژه در تبریز به شکلی جدی شکل گرفت. این مقاومت تا حد زیادی تحت تاثیر انجمن‌‌های اذربایجانی بود که عمدتا زیر نفوذ جنبش سوسیال دمکراسی روسیه بودند. مقاومت در تبریز سرانجام با فتح تهران به پایان رسید ولی پاره‌ای اندیشمندان نظیر رحیم نامور معتقدند که فتح تهران در واقع نه پیروزی مشروطه که پایان کار این جنبش است که توسط وابستگان به سیاست دو دولت روسیه و انگلستان انجام شده است یا در نهایت منافع آنان را تامین کرده است.

با همه اینها و با وجود روشن شدن آنکه خطر عمده برای ایران از سیاست‌‌های دو کشور روسیه و انگلستان ناشی می‌شود مجلس دوم نیز عملا بجای تلاش برای اتحاد ملی با طرح بحث‌‌هایی بی ارتباط با واقعیت‌‌های اجتماعی به تفرقه در میان نیروهای ملی دامن زد. نتیجه کار درگیری‌‌هایی است که تا حد برخوردهای مسلحانه و ترور میان دو حزب اعتدالی و دمکرات پیش می‌رود و این امکان را به ناصر الملک صدراعظم می‌دهد که به شکلی احتمالا هوشمندانه روزبروز بر اتش تفرقه بیشتر دامن زند تا جایی که بتواند مجلس را به مدت سه سال تعطیل کند. با به تخت نشستن احمد شاه بقول بهار، ناصرالملک بسرعت ایران را ترک می‌کند و مجلس سوم کم کم وارد صحنه می‌شود ولی در همین اوضاع جنگ اول جهانی آغاز می‌شود، جنگی که مقدمات آن بسیار پیش از آن در ایران قابل مشاهده بود. آلمان و عثمانی یکی با نفوذ در میان ایلات و عشایر در حال پیشروی در ایران بود و دیگری با شعار اتحاد اسلام نیروهایی را گرداگرد خود و برای مقابله با انگستان و روسیه جمع می کرد. این در شرایطی است که ایران هیچگونه آمادگی مقابله با شرایط جنگی را نداشت. زیرا از یکطرف در داخل با تفرقه ملی روبرو بود و از سوی دیگر مقروض و وام دار بود و تسلط بر اقتصاد خود را از دست داده بود. در نتیجه ایران به سرعت تبدیل به صحنه عملیات جنگی میان دولت‌‌های رقیب می‌شود بدون انکه در جنگ هیچ دخالت یا نفعی داشته باشد.

با آغاز جنگ، ایران براساس قرارداد 1915 بطور کامل میان انگلستان و روسیه تقسیم می‌شود. تحت تاثیر چنین شرایط وخطری که ایران را تهدید می‌کند و تهدید روسیه به اشغال تهران جنبش مهاجرت اغاز می‌شود که ظاهرا احمدشاه و رییس الوزرا مستوفی الممالک قصد همراهی با آن را داشته اند. این جنبشی است که از یکسو نیروی ژاندارم بعنوان نیروهای تربیت شده افسران سوئدی که نزدیک به آلمان بوده اند در آن مشارکت داشته اند و هم مشروطه خواهان از گرایش‌‌های گوناگون در آن شرکت داشته اند. تغییر مهمی که در این دوران روی می‌دهد عبارت از آن است که دو حزب اعتدالی و دمکرات خود را منحل کرده و می‌کوشند رقابت‌‌های حزبی را کنار بگذارد. این دورانی است که کمتر از آن صحبت می‌شود ولی در آن هم مهاجرین و هم نیروی ژاندارم مقاومت‌‌های شجاعانه‌ای دربرابر قوای روسیه انجام می‌دهند هرچند بدلیل نداشتن نیرو ناگزیر از عقب نشینی تا قصرشیرین می‌شوند. این جنبش را با وجود خوش باوری که نسبت به المان و عثمانی داشت باید مرحله‌ای مثبت در جنبش مشروطه دانست زیرا جوانه های اندیشه ضرورت اتحاد نیروهای ملی در انجا به بار می نشینند. چنانکه جنبش مهاجرت با شکست عثمانی و آلمان پایان نیافت و پس لرزه‌‌های آن را می‌توان در جنبش‌‌های گیلان و اذربایجان و حتی خراسان دنبال کرد که البته در پیوند با شرایط نوین جهانی ناشی از پیروزی انقلاب در روسیه نیز قرار داشت.

آنچه به بحث ما مربوط می‌شود آن است که در همان دوران قرارداد مهم 1916 میان روسیه و انگلستان با دولت ایران بسته می‌شود که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این قرارداد نشان می‌دهد که دو دولت به ضرورت پایان دادن به تمرکزگریزی و ایجاد یک دولت قوی بیش از پیش متقاعد شده‌اند. البته منظور از دولت قوی انچنان دولتی است که بتواند مستقیما منافع روسیه و انگلستان را در ایران تامین و مخالفان آندو را سرکوب کند. بدینسان نتیجه این قرارداد حرکت به سمت ایجاد یک دولت متمرکز تحت الحمایه در ایران است. ولی بدلیل شرایط داخلی و بین المللی این روند با موفقیت فوری و دلخواه توام نیست. زیرا اکنون در عرصه آگاهی ها شرایط جدیدی بوجود امده بود و برای نیروهای سیاسی کشور روسیه و انگلستان به دشمنان اصلی تبدیل شده بودند.

این دوران در عین حال دوران بسیار تاریکی برای ایران است. از یکسو رقابت‌‌های دولت‌‌های رقیب موجب ویرانی‌‌ها بسیاری در ایران می‌شود، از سوی دیگر خشکسالی در همان سال‌‌ها در ایران شروع می‌شود. تغییر بسیار مهم دیگری که در همین دوران روی می‌دهد پیروزی انقلاب اکتبر و خارج شدن روسیه از مدار سیاست استعماری نسبت به ایران است. با وجود خارج شدن روسیه از صحنه جنگ با آلمان با اینحال شکست آلمان و عثمانی دیگر قطعی بنظر می‌رسد و بتدریج دولت‌‌های طرفداران انگلستان در ایران بر سر کار می‌ایند. ضمن اینکه در این میان درگیری‌‌ها فاجعه باری میان مسلمانان از یک طرف و گروه‌‌هایی از ارامنه و آسوری‌‌ها بوجود می‌اید که نتیجه آن کشتارهای بسیار و از جمله به نظر کسروی کشته شدن بیش از 130 هزار تن از مسلمانان در در این درگیری‌هاست که در ادامه خود پیامدهای ناگواری بر آسوری‌‌ها نیز بر جای می‌گذارد. این درگیری ها بخوبی نشان می‌دهد که ورود اقلیت‌‌های قومی و مذهبی به منازعات بین المللی می‌شوند می‌تواند با چه عواقب ناگواری توام شود.

با پیروزی انقلاب اکتبر، انگلستان به فعال مایشای سیاست و وارث نیروهای نظامی روسیه در ایران تبدیل می‌شود و خان‌ها و اشرافیتی که در گذشته طرفدار روسیه بود به سمت انگلستان تغییر جهت می‌دهد. اکنون انگلستان می‌کوشد بطور کامل جایگزین روسیه در ایران شود و شاید عدم مقابله و حتی دامن زدن به قحطی یکی از ابزارهای این سیاست بوده است تا بتوان از تداوم جنبش های موجود و اصولا از برامد هر گونه جنبشی در ایران جلوگیری کرد. در این دوران هنوز جنبش هایی در میان شهرنشینان وجود دارد که بعدا در حرکت‌‌هایی مانند قیام شیخ محمد خیابانی و جنبش جنگل و خراسان و غیره خود را نشان می‌دهد.

با پیروزی انقلاب در روسیه، انگلستان وارث تمام میراث روسیه در ایران می‌شود از جمله قوای قزاق و همه نیروهایی که سنتا وابسته به روسیه بودند تحت کنترل انگلستان قرار می‌گیرند. هدف انگلستان از یکسو سرکوب انقلاب روسیه است که یکی از اشکال آن اعزام نیروهای قزاق حاضر در ایران برای مقابله با انقلاب به روسیه است.

نکته آنکه با وجود انکه دولت روسیه همه قراردادهای سابق روسیه تزاری را الغا می‌کند و همه اموال و امتیازات روسیه تزاری را که بالغ بر600 میلیون روبل است به ایران واگذار می‌کند، این امر مورد استقبال حکومت‌‌های ایران قرار نمی‌گیرد و حتی حاضر به پذیرش سفیر شوروی در ایران نمی‌شوند. در این زمان وثوق الدوله نزدیک ترین سیاستمدار به انگلستان است و نخستین اقدامات برای ایجاد یک دولت متمرکز توسط وثوق الدوله انجام می‌شود که به شکل سرکوب برخی از ایلات و عشایر خود را نشان می‌دهد. در این دوران ایجاد یک دولت متمرکز در ایران تابع ضرورت جلوگیری از پیشرفت افکار انقلابی از جانب شوروی نیز قرار می‌گیرد.

قرارداد 1919 که محتوای آن تبدیل کردن ایران به تحت الحمایه عملی دولت انگلستان است برامد این دوران است. این قرارداد البته همان اهداف قرارداد 1916 روسیه و انگلستان را دنبال می‌کند ولی در شرایطی که تنها حامی آن دولت انگلستان است. هدف همچنان ایجاد یک دولت متمرکز و قوی در داخل کشور است. ولی روشنفکران آن دوران اکنون همه ضد انگلستان هستند. از اینرو قرارداد 1919 به شکل‌‌های مختلف با مخالفت بسیاری از روشنفکران داخلی و از جمله بخشی از اشراف قرار می‌گیرد. از سوی دیگر این قرارداد دشمنان جدی در سطح جهانی داشت که مهمترین آن دولت شوروی بود و پس از آن امریکا و فرانسه که نمی‌خواستند با ناپدید شدن سیاست استعماری روسیه نسبت به ایران همه کشور ما یکجا تحویل انگلستان شود.

ولی مهمترین عاملی که قرارداد 1919 را برای خود دولت انگلستان هم باطل می‌کند شکست کامل ضدانقلاب در روسیه است بطوریکه شوروی همسایه ایران می‌شود و دولت‌‌هایی که برای مدت کوتاهی با حمایت انگلستان در مرزهای ایران بر سر کار امده بودند به جمهوری‌‌های شوروی تبدیل می‌شوند. ایجاد یک دولت متمرکز در مرزهای شوروی و نگه داشتن ایران در شرایط تحت الحمایگی عملی به سیاست ها و برنامه هایی دیگر که واقعیت دوران و قدرت افکار عمومی و نفرت آنان از انگلستان و نگاه نو به اتحاد شوروی را در نظر بگیرد لازم دارد.

کودتای 1299 و روی کار آمدن رضاخان را باید درون این واقعیت ها و این روند درک کرد.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 848  - 16 شهریور 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت