راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 849

سیاست خارجی ج. اسلامی

هنوز در مرز دوگانگی متوقف است

  

سیاست خارجی و نگاه به شرق شکننده حکومت همچنان موضوع درگیری ها و نزاع های داخلی است. این در حالیست که در غالب کشورها، سیاست خارجی کشور، حداقل در خطوط کلی آن، تقریبا مورد تفاهم همه گروه ها و جناح های مختلف داخلی است و معمولا تغییر در رهبران، تغییری در آن سیاست ها نمی دهد. حتی برای نمونه در پاکستان هم که عمران خان زیر فشار آمریکا برکنار شد، رهبران جدید پاکستان در نخستین بیانیه خود بر تداوم پیوند با چین تاکید کردند و همچنان وارد برنامه های ضد روسیه مورد درخواست آمریکا نشده اند.

دلیل تداوم نزاع بر سر سیاست خارجی به تاریخچه جمهوری اسلامی و حتی دورتر از آن، به رژیم پهلوی باز می گردد. اقتصاد کشاورزی و تجاری وابسته ایران از زمان رضاشاه اتحاد شوروی را دشمن عمده ایران معرفی می کرد چرا که رضاشاه برنامه های اتحاد شوروی را در مخالفت با مالکیت های بزرگ ارضی تهدیدی مستقیم برای شخص خود می دانست که بتدریج به بزرگترین مالک ایران تبدیل شده بود. دروغ پردازی و تبلیغات درباره وحشیگری "بلشویک ها" آنچنان گسترده شده بود که نتیجه آن در شهریور 20 به شکل فرار مردم و نظامیان از برابر نیروهای نظامی شوروی خود را نشان داد. همین سیاست در زمان شاه سابق نیز دنبال شد که شالوده حکومت خود را بر مبنای پشتیبانی آمریکا و انگلستان قرار داده بود. هر چند شاه می دانست که هر زمان که به صنایع و کمک های فنی و اقتصادی واقعی نیاز داشته باشد باید سراغ اتحاد شوروی و کشورهای بلوک سوسیالیست وقت برود واگرنه غرب هیچ صنعتی در اختیار ایران قرار نخواهد داد.

همین مناسبات محدود با اتحاد شوروی در کنار سابقه مناسبات استعماری و مخرب روسیه تزاری با ایران دستاویزی شد برای نیروهای ارتجاعی داخلی که در تجارت با غرب منافع داشتند مدعی شوند که "شرق و غرب" در حال غارت ایران هستند یا گویا شوروی در حال غارت گاز ایران است که از جنجال های پوچ نیروهای ارتجاعی در سال های نخست انقلاب بود. علاوه بر این، موقعیت ژئوپولیتیک ایران به شکلی بود که رهبران جمهوری اسلامی و از جمله شخص آیت الله خمینی احساس می کرد که اگر توازن میان شووروی و آمریکا را برقرار نکند غرب به ایران حمله خواهد کرد. شعار نه شرقی، نه غربی برخاسته از این سابقه تاریخی و ترس ژئوپولیتیک بود که خسارات سنگینی برجای گذاشت زیرا اجازه نداد که بتوان مناسبات در حد امکان درستی با هیچکدام از دو طرف نیروهای جنگ سرد آن زمان برقرار کرد. تنظیم چنین مناسباتی تنها در صورت برقراری مناسبات قاطعانه همراهی و همکاری ایران با اتحاد شوروی ممکن بود. کوشش هایی هم که برای گسترش مناسبات با کشورهای سوسیالیستی و مترقی و دوستان انقلاب ایران انجام شد زیر فشار نیروهای ارتجاعی نه شرقی، نه غربی ناکام ماند و ایران در تمام سال های پس از انقلاب در مدار ادامه مناسبات اقتصادی گذشته و روابط تجاری با غرب باقی ماند. غیر از آمریکا که جای آن را ترکیه و دوبی گرفتند، شرکای عمده تجاری غربی ایران در سال های پس از انقلاب هیچ تفاوتی با دوران قبل از انقلاب نکرد.

پس از فروپاشی اتحاد شوروی و تبدیل شدن آمریکا به سردمدار جهان تک قطبی که همراه با فشار عظیمی به ایران شد شعار نه شرقی، نه غربی همه پایه های خود را از دست داد. نه ترس از کمونیسمی وجود داشت که گویا اموال سرمایه داران ایرانی را مصادره کند و نه روسیه یلتسین حاضر بود از ایران دربرابر آمریکا دفاع کند. کار به جایی رسید که ایران برای نجات خود به یکی از یاری کنندگان اصلی آمریکا در اشغال افغانستان و عراق تبدیل شد. پس از روی کار امدن ولادیمیر پوتین در روسیه، غرب بتدریج دریافت که روسیه پوتین می رود که با سیاست های دوران یلتسین فاصله بگیرد و تبلیغات ضد روسیه که بطور موقت در دوران یلتسین در آمریکا خاتمه یافته بود از نو بتدریج از سر گرفته شد که در ایران نیز توسط غربگرایان داخلی که از روی دست تبلیغات آمریکایی نسخه می نویسند از نو زنده شد. غربگرایان ایرانی که در دوران یلتسین در پیروی از آمریکا نسبت به روسیه خاموش شده بودند در دوران پوتین به کارزار ضدروسی آمریکا پیوستند.

از سوی دیگر برنامه آمریکا برای ایجاد "خاورمیانه بزرگ" که در آن ایران باید به پنج قسمت تقسیم شود و اجرای عملی آن در افعانستان و عراق و سوریه و لیبی و ... نگرانی رهبران ایران را برانگیخت. در نتیجه بتدریج بر روی مقاومت روسیه دربرابر غرب که در حمایت روسیه از سوریه خود را نشان داد و همچنین رشد قدرت اقتصادی چین حساب کردند. "نگاه به شرق" در واقع نتیجه ترکیب چنین خطر و چنین امکانی بود. هم روسیه، هم چین، هم ایران و هم بسیاری کشورهای دیگر به این نتیجه رسیدند که اگر قرار است تکه تکه نشوند باید با هم متحد شوند. این تغییر و این نگاه فقط در سیاست خارجی ایران نیست، در سیاست خارجی روسیه و چین هم هست منتهی هر کدام از این کشورها به زمانی نیاز داشتند تا بتوانند خود را برای مقابله با برنامه های غرب برای تقسیم کشور خود آماده کنند. آنچه ایران را از دیگر کشورها متفاوت می کند در همین عدم وجود یک جبهه داخلی یگانه بر سر سیاست خارجی، فساد گسترده و حضور نیروهایی در حکومت است که اصولا به مقاومت در برابر غرب اعتقادی ندارند، برعکس معتقدند که باید نفت فروخت با آن کالا برای سود سرمایه داری تجاری و مصرف قشرهای فوقانی وارد کرد و بهترین خریدار نفت ایران هم غرب است که دلار در اختیار آنها قرار می دهد که می توانند آن را از ایران خارج و به هر کجای دنیا خواستند منتقل کنند. البته همه غربگرایان ایرانی دارای چنین انگیزه هایی نیستند ولی در مجموع متاسفانه زیر نفوذ صاحبان چنین منافعی قرار گرفته اند. به دلایل متعدد و تاریخی عدم شکلگیری این جبهه داخلی باید جداگانه پرداخت.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

   

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 849  - 23 شهریور 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت