راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 850

ادامه سیاست مترقی خارجی

با سیاستهای مخرب داخلی ممکن نیست!

  

هفته گذشته دو حادثه مهم خارجی و داخلی به تلاطم هایی در داخل کشور انجامید که همچنان امواج آن ادامه دارد. پیوستن ایران به پیمان شانگهای و تقاضای عضویت در کشورهای مشترک المنافع که با استقبال کشورهای عضو و بویژه روسیه روبرو شد گامی مثبت و مترقی در جهت شکستن محاصره اقتصادی ایران توسط آمریکا و کلان سرمایه داری تجاری و مافیاهای اقتصادی فاسد داخلی بود که گلوی اقتصاد ایران و مردم ما را فشرده اند و فشار را هر روز بیشتر می کنند. پیوستن ایران به پیمان شانگهای همچنین گامی در جهت تقویت جبهه جهانی است که اکنون برای مقابله با یکجانبه گرایی و جهان تک قطبی در آسیا، افریقا و آمریکای لاتین و حتی بخشی از اروپا در حال شکلگیری است. این گام همچنین در جهت تقویت قدرت دفاعی ایران در شرایطی است که آمریکا تسلیم کشور ما را می طلبد تا بتواند آن را در چارچوب طرح خاورمیانه بزرگ به پنج بخش و به سوریه و عراق و لیبی و سودانی دیگر تبدیل کند، کشورهایی که آمریکا در همه آنها پایگاه زده و به غارت نفت و منابع و تقویت افراط گرایی و آتش افروزی مشغول است.

ولی این گام های مثبت و مترقی در عرصه سیاست خارجی ایران با موانعی در داخل کشور روبروست که برآمده از تداوم سیاست های ارتجاعی داخلی است. مرگ دلخراش مهسا امینی در نتیجه بازداشت توسط گشت ارشاد نشان داد که چگونه ادامه برنامه های واپسگرایانه داخلی می تواند همه دستاوردهای مثبت و مترقی سیاست خارجی را نه تنها تحت الشعاع خود قرار دهد، بلکه آنها را به خطر اندازد. چنین حوادثی در جمهوری اسلامی نه اولین بار است و نه درصورت عدم تغییر اساسی در سیاست های حکومت آخرین بار خواهد بود. ولی گستردگی واکنش نسبت به آن، هم جمع شدن و متراکم تر شدن خشم عمومی را از وضع موجود نشان داد و هم قدرت مافیایی رسانه ای داخلی و خارجی و کسانی که از سمتگیری مثبت در سیاست خارجی نگران شده اند. در واقع ترکیب این دو عامل، از این پس می تواند هر حادثه ای را به یک بحران سیاسی ملی تبدیل کند که نتیجه آن در نهایت باید تسلیم اتمی و به زانو درآمدن ایران دربرابر آمریکا باشد. به این ترتیب سیاست های ارتجاعی داخلی در خدمت همان نیروهای ارتجاعی است که با سمتگیری مثبت در عرصه سیاست خارجی مخالفند.

اینکه مقامات حکومت می کوشند هر موضوعی را به اینترنت و رسانه های غربی نسبت دهند راه حل نیست. بدیهی است که رسانه های جهانی و مافیای اقتصادی داخلی کار خود را می کنند و توقعی از آنها نباید داشت. همان رسانه هایی که پرداختن به مرگ جرج فلوید زیر زانوی پلیس آمریکا را تمسخر می کردند چنانکه حتی یکی از کشورهای اروپایی حاضر به محکوم کردن آن نشد، اکنون برای مرگ مهسا امینی وسیعا دلسوزی می کنند. این واقعیت عدم صداقت و اهداف ناشایست این رسانه ها و کشورها را نشان می دهد. ولی اصل مسئله آن سیاست های ارتجاعی داخلی است که این امکان را برای آنها فراهم می کند.

اکنون آن نارضایتی های اقتصادی که از طریق تحریم ها و تحمیل کمبودها در مردم ایجاد شده، در کنار ادامه اجرای دستورات صندوق بین المللی پول و برنامه های اقتصادی ویرانگر و فسادانگیز نظیر خصوصی سازی ها، همراه با فساد و ناکارآمدی دستگاه دولتی و از همه ویرانگرتر سیاست خودی و غیرخودی و محروم کردن ایران از ظرفیت ها و توانایی های همه ایرانیان میهندوست و ادامه سیاست های واپسگرایانه اجتماعی همگی به وضعی انجامیده که تعیین تکلیف آینده را ضروری کرده است. تضاد میان جهات مثبت و مترقی در سیاست خارجی با جهات منفی و ارتجاعی در سیاست داخلی هر روز عمیق تر می شود و ادامه این وضع ناممکن است. یکی باید بسود دیگری از میدان خارج شود. یا ایران باید تسلیم خواست های آمریکا شود و هم سرنوشتی با سوریه و لیبی و عراق را بپذیرد. یا باید در سیاست های داخلی خود تغییری بنیادین و اساسی ایجاد کند. این تغییر بنیادین صرفا با تصمیمات از بالا ممکن نمی شود، بلکه باید مردم را در آنها شریک کرد و مسائل را با آنها در میان گذاشت و همراهی آنها را بدست آورد. تنها در اینصورت است که می توان شرایط برای دامه سیاست خارجی مثبت و مترقی را فراهم کرد.  

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 850  - 30 شهریور 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت