در جهان نوینی که در حال شکل گیری است ایران هم باید برتری طلبی را فراموش کند |
در آخرین روزهای سال گذشته و در فردای اعلام به اصطلاح بازداشت پوتین توسط دادستان دادگاه لاهه، رئیس جمهور چین به روسیه سفر کرد. در دیدار میان شی جی پینگ رئیس جمهور چین و ولادیمیر پوتین وی از پایان مناسباتی که در یکصد سال گذشته بر جهان حاکم بوده است سخن گفت. این سخنان را در همه جهان به معنای اعلام رسمی پایان جهان تک قطبی و ورود به جهان چند قطبی تفسیر کردند. پیش از آن نیز ولادیمیر پوتین در دیدار با بشار اسد رئیس جمهور سوریه، از جمله گفته بود: "جهان نیازمند بازگشت تعادل و توازن است و گرنه به سوی ویرانی و نابودی پیش خواهد رفت." و رئیس جمهور چین نیز اعلام کرده بود: چین خواستار ایجاد نظمی جدید در جهان است که بر احترام متقابل، رواداری و برابری استوار باشد. مدرنسازی به سبک چین از مسیر قدیمی غارتگریهای استعماری یا هژمونی کشورهای قدیمی پیروی نمیکند. هم تاکید بر ضرورت تعادل و توازن در جهان و هم تاکید شی جی پینگ بر پایان دادن به مسیر غارتگری و هژمونی، نشان می دهد که رهبران روسیه و چین درکی عمیق از واقعیات جهان کنونی دارند که درست مقابل درک رهبران آمریکا و اروپاست که یکی مانند بایدن جهان را وصله شلوار جین آمریکایی می داند و دیگری ماند "بورل" مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا جهان را جنگل و اروپا را باغ معرفی می کند. رهبرانی که علاوه بر اینکه ذهنیتشان هنوز در عصر استعماری سیر می کند، منافع شان نیز در حفظ همان مناسبات استعماری است. همانطور که رهبران چین و روسیه متوجه شده و اعلام می کنند ما وارد دورانی می شویم که می توان آن را عصر پایان هژمونی ها نام داد. جهان وارد آنچنان تعادل و توازنی می شود که هیچ کشوری نمی تواند بر دیگری هژمونی و تسلط اعمال کند. این گرایش به تعادل یک گرایش عینی و برآمده از رشد نیروهای مولده و ضرورت تغییر در سیستم تولیدی جهانی و گذار آن از سیستم تولید برای سود به سمت تولید برای رفع نیازهای اجتماعی است. رشد ناموزون جهانی طی چند سده گذشته سرانجام ضد خود یعنی ضرورت و گرایش به موزونی را ایجاد کرد که اگر دربرابر آن و دربرابر تغییرات لازم در هدف های سیستم تولیدی در سطح جهانی مانع گذاشته شود، همانطور که پوتین بسیار دقیق می گوید جهان به سمت ویرانی خواهد رفت. موفقیت های سیاست خارجی روسیه و چین در آسیا، افریقا و آمریکا لاتین، شمار فزاینده کشورهایی که می خواهند به پیمان های بریکس و شانگهای بپیوندند، عدم همراهی آفریقا و آمریکای لاتین و حتی کشورهای خلیج فارس و متحدان و کارگزاران قدیمی آمریکا با تحریم روسیه و ... همه برآمده از این درک رهبران روسیه و چین از واقعیات دنیای کنونی و عدم خواست تحمیل هژمونی به دیگران است. برخلاف ذهنیت استعماری و هژمونی گرای آمریکا و اروپا که برای رابطه با کشورهای دیگر شرط و شروط می گذارند و همکاری با آنها را مشروط به تعهد آنها به ضدیت با چین و روسیه می کنند – مانند شرایطی که برای ایران گذاشته و رفع تحریم ها را منوط به عدم همکاری ایران با چین و روسیه کرده اند، یا فروش هواپیما به ترکیه را مشروط به عدم خرید سیستم ضدهوایی از روسیه می کنند و دهها نمونه دیگر مشابه آن – چین و روسیه با درک عصر پایان هژمونی ها برای مناسبات خود با دیگر کشورها شرط و شروط هایی از این دست نمی گذارند و در صدد تحمیل خواست خود به آنها نیستند. درک این مسئله برای کشور ما نیز مهم است که اگر نه در سطح جهان ولی در سطح منطقه ممکن است احساس تحمیل هژمونی با برتری بر این یا آن کشور بدان دست دهد. بعضی از برخوردها مثلا در رابطه با مناسبات ایران با عراق نشانه وجود چنین گرایش هایی بود که تاثیر منفی بسیار برجای گذاشت و در آینده میتواند در ارتباط با "یمن" به همین نتیجه ختم شود، حتی در ارتباط با لبنان وسوریه. ایران هم باید بداند که مناسبات خود را با همه قدرت های منطقه باید براساس برابری و منافع متقابل تنظیم کند و از کوچک و بزرگ کردن کشورها یا تحقیر آنها اجتناب کند. برای گذار مسالمت آمیز از جهان گذشته به جهان آینده باید با واقعیت های جهان در حال شکلگیری نوین حرکت کرد. این بزرگترین درسی است که می توان از مقایسه رفتار آمریکا و اروپا با جهان از یکسو و چین و روسیه از سوی دیگر گرفت.
تلگرام راه توده:
|