با زایش جهان نوین آشنا شویم
"بازسازی جهان– راه ابریشم نوین به کدام سو می رود؟ [1]"کتابی است که هر انسان طالب آگاهی از آنچه زیر امواج پر هیاهوی حوادث جاری جهان جریان دارد، با خواندن آن، گامی در جهت راه یافتن به عمق تحولات در حال تکامل بر میدارد. در زیر امواج هیاهوها، جهانی در حال شکل گیری است که چین اگر رهبر آن نباشد، معمار آنست. سازمان های متعدد جهانی در سالهای گذشته شکل گرفته اند که دهها کشور جهان سرنوشت و آینده خود را در آن جستجو می کنند، از جمله میهن ما "ایران". با کمال تاسف نه تنها توده مردم ایران، بلکه بسیاری از روشنفکران سیاسی و یا دانشگاهی ما نیز با این رویدادها آشنا نیستند و تکامل آنها را دنبال نکرده و نمی کنند. "جاده ابریشم"ی ما را به آینده می برد. در این جاده "چین" راهنما و پیشتاز است. وقتی از "گردش به شرق" و یا "نگاه به شرق" صحبت می کنیم باید با پیچ و خم ها، فراز و فرودها و کمینگاههای جاده ابریشم آشنا شویم و کتابی که ترجمه آن را از این شماره در راه توده آغاز می کنیم، تلاش و کوششی است برای این آشنائی. |
راه ابریشم نوین زیربنای یک دگرگونی ژرف در ژئوپلتیک جهان است برگردان: م. مهرجو
پیشگفتار مترجم
در سالهای گذشته و بویژه از هنگامی که ابتکار "کمربند ـ جاده" از سوی رهبر چین"شی جین پینگ" رونمایی شد، بانگهای ضد چینی در جهان هر روز بلندو بلند تر می شود. "تهدید چین"، "خطراژدهای زرد"،" خطراژدهای سرخ" و واژه هایی از این دست در رسانه ها، نشان دهنده نگرانی وترسی است که صاحبان بنگاه ها، کارخانه ها و بانک ها اروپایی و آمریکایی از یایان سروری خود برجهان دارند. در کنار رسانه های زرد که با هیاهو و تبلیغ های بی مایه به این روند دگرگونی در جهان واکنش نشان می دهند، هستند اندیشمندانی در اروپا که می کوشند به این پدیده نگاهی روشنگرانه داشته باشند و در اندیشکده ها و دانشگاهها با برگزاری نشست های پژوهشی به بررسی روندهای جاری در جهان می پردازند و با دعوت از خبرنگاران، استادان دانشگاه ها، کارشناسان با تجربه و بدور از هیاهو، در پی شناخت این چرخش در سیاست جهان هستند. در این راستا، نشست های پژوهشی پرشماری با شرکت صدها نفر برگزار می شوند، فیلم های مستند بسیاری ساخته و کتابهای ارزشمندی چاپ و منتشر می شوند. آنان تلاش می کنند که این روند را بشناسند و راهکارهایی را برای سازگاری با این چرخش گریز ناپذیر در سمت و سوی منافع ملی کشور خود بیابند. این ابر پروژه، تنها یک جاده برای حمل و نقل کالاهای چینی نیست، بلکه زیربنای یک دگرگونی ژرف در ژئوپلتیک جهان است. شوربختانه، آواهایی که از ایران در باره این چرخش دورانساز بزرگ جهانی به گوش می رسد، بیشتر بازگویی همان یاوه های رسانه های زرد اروپا و آمریکا است که گاهی حتی بلندتر و گوشخراش تر در رسانه های ایرانی بازتاب می یابد و بدتر آنکه این دروغ ها و تحلیل های گاه پیش پا افتاده و بی ارزش، نه تنها از رسانه های انبوه ریزه خوار اتاق بازرگانی، بلکه از دهان کسانی که عنوان های پژوهشگر و استاد دانشگاه را نیز یدک می کشند، بازگویی شده واکنون به یک باور همگانی تبدیل شده است. از این رو ما بر آن شدیم که گامی برای ترک انداختن در این چهره واژگونه از چین و ابر پروژه راه ابریشم برداریم و کتابی از یک پژوهشگر غیر چینی و بی طرف را به فارسی برگردانیم، هر چند می دانیم که در برابر خروارها دروغ که از همه سو و با هدف شست و شوی مغزی مردم ایران و دور کردن آنها از منافع ملی کشور ساخته و پرداخته می شوند، چنین تلاشهایی کافی نیست و برای زدودن این زنگارهای دروغ،باید که همه دلسوزان کشور به تلاشی همه جانبه روی بیاورند .
در میان کارشناسان برجسته چین شناس در آلمان، نویسنده این کتاب جایگاه برجسته ای دارد. از یکسو با دارا بودن دکترای حمل و نقل به خوبی با جایگاه پروژه راه ابریشم آشناست و دکترای خود را بر پایه راه آهن ترانس سیبری نوشته است و از سوی دیگر به مدت 8 سال در هندوستان و 27 سال هم در چین و در سیستم حمل و نقل آن و از جمله پروژه های وابسته به این ابر پروژه کار کرده است و از این رو برآوردهای او تنها بر داده های آکادمیک و یا گفتگو با دست اندر کاران آن پروژه استوار نیست. افزون بر این، همانگونه که خود می گوید، با دیدگاهی واقع بینانه، انتقادی و بدور از اروپا محوری، این پروژه را مورد کنکاش و بررسی قرار داده است. البته او نگاه انسانی و ستایش گرایانه خود به مردم چین را پنهان نمی کند ولی در این کتاب چنانکه خواهید دید، تنها به آمارها و داده های پژوهشکده های جهانی و غیر چینی استناد می کند و همین بر ارزش و جایگاه این کتاب می افزاید.
ساختار کتاب، تصویری کلی از این پروژه را نشان می دهد و البته آشکار است که چنین پروژه بزرگی در یک کتاب نمی گنجد و باید هر یک از بخش های آن را جداگانه بررسی کرد. نویسنده این کتاب را، برای آشنایی مردم آلمان با چین، پیشینه راه ابریشم و بر آمدن این کشور به عنوان یک ابر قدرت در جهان نوشته است و تلاش می کند که مردم و صاحبان صنایع آلمان را به اندیشیدن وادارد که بجای دنباله روی از آمریکا و رودرویی بی فرجام با این روند، در جستجوی راهکارهایی برای سازش با آن و تبدیل آن به فرصت برای کشور خود و اروپا باشند. ما نیز باید این کتاب را با توجه به جایگاه و منافع ملی کشورمان بخوانیم و از لابلای نوشته های آن دریابیم که چه سیاست ها و رویکردهایی در روبرو شدن با این ابر پروژه می تواند برای ما درس آموز باشد .
کتاب با تاریخچه کوتاهی از راه ابریشم باستانی آغاز می شود و سپس با نگاهی به روندهای سیاسی جهان، به نقش ویرانگر غرب در کشورهای آسیا و بویژه چین می پردازد و نشان می دهد که چگونه استعمارگران غربی این کشور ثروتمند را چپاول کردند و به خاک سیاه نشاندند. در این کتاب خواهیم دید که چگونه این کشور به جولانگاه یکه تازی های انگلستان، فرانسه، روسیه تزاری، ژاپن و سپس آمریکا تبدیل شد. شاید این رخدادها برای خوانندگان آلمانی ناآشنا باشد، ولی برای ما ایرانی ها به گونه ای است که گویا نویسنده درباره کشور ما در دوسده گذشته نوشته است. نویسنده نشان می دهد که چگونه رهبری و مردم چین توانستند با هوشمندی، خودباوری و با تکیه بر فرهنگ چند هزارساله خود، دوباره برخیزند و میهن خود را از ژرفای تنگدستی و درماندگی به جایگاه شایسته کنونی برسانند و این می تواند برای ما نیز درس های بسیاری را در بر داشته باشد. در ادامه، نویسنده به ابتکار کمربند ـ جاده می پردازد. نهادهای مالی پشتیبان پروژه ها را توضیح می دهد، مسیرهای زمینی و دریایی و دالان های آن را از چین به پنج قاره جهان بر می شمارد و کشورهای گوناگونی را که در مسیر این ابر پروژه قرار دارند به گونه ای گذرا بررسی می کند. دراین راستا لازم است که ما ناگفته هایی را که در لابلای نوشته های این کتاب در پیوند با ایران و منافع ملی آن است، دریافته ودر آنها درنگ کنیم. نخست آنکه ابر پروژه کمربند ـ جاده که دو مسیر دریایی و زمینی را در بر می گیرد، واکنش چین به تهدید بازرگانی دریایی این کشور از سوی آمریکاست و همانگونه که نویسنده در بخش دوم کتاب توضیح می دهد، چه در گذشته، چه اکنون و چه در آینده، راه زمینی حمل و نقل گرانتر از راه دریایی است. بنابراین، مهمترین انگیزه چین از ابتکار کمربند ـ جاده، پدیده ای امنیتی است. این بدان معنی است که تا هنگامی که خطر آمریکا، بازرگانی دریایی چین را تهدید می کند، و جهان در دوران "گذار" به جهان چند قطبی است، چین با گشاده دستی در ساخت و ساز دالان های زمینی مانند جاده و راه آهن در کشورهای دیگر سرمایه گذاری می کند و با پایان این دوره گذار و هنگامی که جهان چند قطبی سامان بگیرد و مسیرهای دریایی امن و آرام بشوند، دوباره جابجایی کالا از راه دریا بر حمل و نقل زمینی پیشی خواهد گرفت. البته این به معنی کنار گذاشته شدن راه های زمینی نخواهد بود زیرا چنانکه خواهیم دید، مسیر زمینی تنها جاده و راه آهن برای جابحایی کالاها نیست و در جای جای آن شهرهای صنعتی و کارخانه ها و کانون های تولیدی ساخته می شود و این راه ها و جاده ها، جایگاه منطقه ای خود را در جابجایی کالا از دست نمی دهند ولی در درازمدت جایگاه راهبردی خود را برای چین در حمل و نقل فرامرزی از دست خواهند داد. از این روی هر گونه فرصت سوزی در پیوستن ایران به این پروژه به معنی برخوردار نشدن ایران از سرمایه گذاری چین است و می تواند افزون بر زیان های کوتاه مدت، پیامدهای سنگینی نیز در دراز مدت برای کشور ما بر جای بگذارد که دور ماندن از راه های بازرگانی جهان از کمترین های آن است. نکته دوم دالان های شمال به جنوب است که در این کتاب، باز هم به گونه گذرا به آن اشاره شده است. بر پایه آنچه که دراین کتاب خواهید دید، کشورهای آسیای میانه مانند مغولستان، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان، ارمنستان، آذربایجان و... هیچکدام به دریای آزاد راه ندارند. بسیاری از این کشورها دارای زمین های حاصلخیز و آب فراوان و کانسارهای با ارزشی هستند و برخی از آنها مساحتی نزدیک به ایران دارند. این کشورها اکنون با جاده و یا راه آهن به اروپا و چین پیوند یافته اند. ساخت دالان و یا دالان های "شمال ـ جنوب" می تواند دروازه راهیابی این کشورها به خلیج فارس و اقیانوس هند بشود و همزمان ایران را با راه آهن و جاده به اروپا و چین پیوند دهد. چنین دالان هایی با کمک به شکوفایی اقتصادی این کشورها، آبادانی،امنیت منطقه ای و امنیت غذایی را برای ما نیز به ارمغان می آورد و مهمتر از همه با توجه به پیشینه مشترک فرهنگی ما با این کشورها، افزون بر داد و ستد بازرگانی ، داد و ستد و پیوند های فرهنگی را میان ما و این کشورها گسترش می دهد. سومین نکته چشمگیر در این کتاب هماوردی ناسالم هندوستان با چین در پروژه کمربند ـ جاده است که هماهنگ با آمریکا و به زیان همسایگان، در پیشرفت این پروژه سنگ اندازی می کند. نویسنده کتاب در این باره به شایعه سازی های این کشور درباره سریلانکا، فشار بر بنگلادش و نپال برای لغو پیمان نامه ها با چین و همچنین شگردهای این کشور در نوسازی بندر چابهار ایران اشاره می کند. این پدیده برای ما اهمیت ویژه ای دارد و باید بر روی آن درنگ کنیم و آن در ارزیابی های خود بگنجانیم. نکته چهارم نیز باز به کرانه های مکران و بندر چابهار برمی گردد. در کتاب به جایگاه بی همتای آن اشاره شده است. همانگونه که پیشتر گفته شد، بازرگانی و حمل و نقل کالا از راه دریا کم هزینه تر است و کرانه های مکران به دلیل ژرفای دریا از یکسو و نزدیکی به اقیانوس هند، جایگاه ویژه ای دارد. این بندر تنها جایی در جنوب ایران است که می توان در آن پایانه های بلند ساخت که کشتی ها و نفتکش های غول پیکربتوانند در آن پهلو بگیرند. همچنین اگر این بندر به دالان شمال ـ جنوب پیوند یابد، می تواند نقشی بی همتا در ژئو پلیتیک منطقه و بازرگانی داشته باشد و گرهگاهی برای داد و ستد آسیای میانه با هند و سایر بخش های جهان باشد و افزون بر این همانگونه که در این کتاب نیز به آن اشاره شده است، این بندر در جایگاهی است که می توان با ساخت مخزن های مناسب، نفت ایران و نفت های خریداری شده چین از کشورهای جنوب خلیج فارس را با لوله و از راه پاکستان به چین رساند. پنجمین نکته ای که خوانندگان با خواندن این کتاب در خواهند یافت این است که در همه سال های گذشته و در هنگامی که در کشور ما، چین ستیزان هوادار ادامه حاکمیت سرمایه داری بازرگانی بر کشور، همگام با رسانه های فارسی زبان بیگانه، مردم ما را بر علیه چین و پروژه راه ابریشم بسیج می کردند، در پیرامون ما و در کشورهای منطقه چه جنب و جوشی برای پیوستن به این پروژه در جریان بوده است. افزون برساخت و سازهای فراوان در کشورهای آسیای میانه، بندر دوقم در عمان، نئوم در عربستان سعودی، گوادر در پاکستان، پورت سعید شرقی در مصر و حیفا در اسرائیل از این جمله اند. آخرین نکته این یادآوری است که مترجم در برگردان این کتاب پیوسته کوشیده تا آنجا که ممکن است و به درونمایه کتاب آسیب نزند، واژه های فارسی را بکار ببرد. شاید اینکار، در آغاز خواندن این نوشته را کمی دشوار کند ولی پس از چندی روان و آسان خواهد شد. از آنجایی که این نخستین کوشش مترجم در برگردان یک کتاب از زبانی دیگر به فارسی است، بی شک لغزش هایی در آن خواهید یافت که امیدوارم با بزرگواری خود بر من ببخشید.
پیشگفتار نویسنده
جمعیت چین چهار برابر جمعیت ایالات متحد آمریکا و دو برابر قاره اروپاست. این جمعیت فراتر از یک میلیارد چینی، مانند همه مردم جهان در آرزوی یک زندگی شاد، صلح آمیزهمراه با رفاه و آسایش هستند. اگر مردم چین بخواهند که نیمی از رفاهی را که ما اروپایی ها و آمریکایی ها داریم، بدست آورند ( که البته پندارهای گوناگونی از رفاه وجود دارد)، این خواست پیامدهایی را در پی دارد، یعنی جمهوری خلق چین باید توان اقتصادی خود را تا آنجا افزایش دهد که پیامد آن، تبدیل این کشور به نیرومندترین قدرت اقتصادی جهان خواهد بود. همچنین به دلیل پیوندناگزیراقتصاد و سیاست، معنی این بسامد اقتصادی، تبدیل جمهوری خلق چین به یک قدرت سیاسی جهانی و به سخن دیگر، یک ابرقدرت است. سوی دیگراین موضوع نیز درست است، یعنی اگر بخواهید که چینی ها در زندگی سده های 19 و 20، در تنگدستی و نیازمندی بمانند، لازم است که نگذارید آنان از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی پیشرفت کنند. این یک مردم فریبی نیست بلکه واقعیت دارد. کشورهای سرمایه داری و صنعتی غرب، بویژه ایالات متحده، همه کوشش خود را بکار می برند، تا از پیشرفت چین پیشگیری کرده واین هماورد را از میدان بدر کنند. رفتار طبیعی سرمایه داری هماوردی با دیگرکشورها و قاره هاست ولی این تضاد و این راهبرد در غرب توانگر بویژه از نیرو گرفتن رقیب و در رودررویی با چین است، یعنی جمهوری خلق چین باید محصور شود تا چیرگی اقتصادی و در نتیجه چیرگی سیاسی غرب بر جهان پابرجا بماند. دراین راستا، ایدئولوژی ادعایی غرب بر پایه تضاد میان دموکراسی و دیکتاتوری، پوششی در راستای این سیاست غرب محور است و اینگونه وانمود می شود که زندگی به گونه مردم غرب، تنها شکل همزیستی اجتماعی است که می تواند و باید در همه جا حاکم شود. جمهوری خلق چین رویکرد دیگری را در پیش گرفته است. به عنوان یک ملت با فرهنگی چند هزارساله، از تجربه های تاریخی و کنونی خود درس می گیرد. این کشور راه رشد خود را از اندیشه های اندیشمندان خود و همچنین از دیگر اندیشمندان جهان فرا می گیرد و همچنین از گذشته خویش در دانش اقتصاد یاری می جوید. برای نمونه، با بازسازی جاده ابریشم. البته این واژه برای نخستین بار در سده نوزدهم از سوی یک جغرافیدان آلمانی[2] بنام "فرایر فردیناند فون ریشتهوفن" بکار برده شد و منظور او از آن، شبکه ای از مسیرهای کاروان هایی بود که چین و اروپا را به هم پیوند می داد. بیش از هزار سال، بازرگانان، دانشمندان و صنعتگران از طریق این جاده با هم رفت و آمد و داد و ستد می کردند و از یکدیگرمی آموختند. آنها بیش از شش هزار کیلومتر جاده را با سختی و دشواری و با انگیزه سود متقابل زیر پا می گذاشتند. رویدادهای گوناگون ژئواستراتژیک به این داد و ستد ها پایان داد. گفته می شود که "مرگ سیاه" تا اندازه ای در این رویداد نقش آفرین بوده است و باز گفته می شود که طاعون از آسیا و از راه جاده ابریشم به اروپا آمده است. رهبری چین اندیشه تازه ای از یک جاده ابریشم نوین را ارائه داده است. در سال 2013، رهبر چین "شی جین پینگ"[3]، از پروژه ساخت و گسترش بازرگانی و مجموعه ای از زیرساخت های بین المللی رونمایی کرد که در آن بیش از 140 کشور در آسیا، آفریقا و اروپا همکاری دارند. این نقشه "پینیم ییدایی"[4] یا "یک کمربند ـ یک جاده" نام دارد که در انگلیسی به اختصار از آن به "بی آر آی"[5] یاد می شود. این پروژه از نظر گستردگی، پیچیدگی و دامنه ساخت و سازها، بزرگترین پروژه زیرساختی است که تاکنون در تاریخ وجود داشته است. درنوشتار زیرهمه سویه های این پروژه و هدف های آن را نشان خواهم داد و همانگونه که گفته شد، من به این پروژه با دیدگاهی واقعی، انتقادی و بدور از تعصب و اروپا محوری پرداخته ام.
اووه برنز[6] ایسلند، فوریه 2022
[1] DER UMBAU DER WELT – Wohin führt die Neue Seidenstraße? [2]Freiherr Ferdinand von Richthofen [3]Xi Jinping [4] Pinyin Yidåi [5] One Belt, One Road ، BRI
|