راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

شورش جهانی

علیه نظم

حاکم برجهان

دکتر سروش سهرابی

 

دوران کنونی را میتوان دوران شورش جهان علیه نظم حاکم چند سده گذشته دانست. جنگهای روسیه و اکراین، جنگهای آفریقا و جنگ خاورمیانه قسمتی از این شورش عمومی در شرایط ضعف نسبی حاکمان سنتی جهان هستند. کشورهای غرب این جنگها را تهاجمی علیه دمکراسی معرفی میکنند. در آفریقا کودتاهایی علیه حاکمانی صورت گرفته که ظاهرا با اکثریت انتخاب شده اند و گویا به همین دلیل مورد حمایت غرب هستند.

اگر چه پیش از آن غرب حامی حاکمانی غیر دمکراتیک بود، اکنون می گویند مسیر دمکراسی در این کشورها دیگر پیموده شده و مخالفت به حکام کنونی افریقا نشان حمله به دمکراسی است. گویا در این کشورها کنترل بر ثروتهای ملی نه تنها اهمیتی ندارد که نشانه همراهی با دیکتاتوری جهانیست  و آنچه مهم است همان برگزاری مرتب انتخابات است.

در مورد روسیه و اکراین گفته میشود که پوتین اصولا نمیتواند وجود یک "دمکراسی" مانند اوکراین را در کنار خود تحمل کند و این مهمترین دلیل جنگ اکراین میباشد. در مورد خاورمیانه هم گفته می شود هرچند اسرائیل اشکالاتی دارد ولی تنها دمکراسی خاورمیانه است و در صورتی که با آن مقابله نشود میتوان امتیازات زیادی برای فلسطینیان بدست آورد و دلیل اینکه تاکنون این امتیازات بدست نیامده است در معرض تهدید بودن این تنها دمکراسی خاورمیانه است.

با توجه به یهودی الاصل بودن بنجامین دیزراییلی نخست وزیر و استراتژیست انگلستان در قرن نوزدهم  تصور میشود که او با هدف خدمت به یهودیان ایجاد کشوری یهودی را به سیاستهای انگلستان اضافه کرده باشد. در سالهای اخیر نیز گاه دلیل پشتیبانی آمریکا از اسرائیل را برآمده از وجود مسیحیان صهیونیست می دانند که تاسیس اسرائیل را مقدمه ای بر بازگشت مسیح تلقی می کنند. به این ترتیب همیشه انگیزه های مذهبی در حمایت از اسرائیل یا مهاجرت به آن مورد توجه قرار گرفته است.

با آنکه انگیزش های مذهبی برای بسیاری از یهودیان مهاجر به اسرائیل و برخی از پشتیبانان آن اهمیت داشته ولی سخنرانی جو بایدن در سال ۱۹۸۶ که میگوید اگر اسرائیل وجود نداشت ما باید آن را برای دفاع از منافع خود در این  منطقه به  وجود میاوردیم گویا ترین سخن در مورد مهمترین  انگیزش است. بویژه آنکه جو بایدن سیاستمداری از حزب دمکرات بدون سابقه ای از تمایل به مسیحیان بنیادگرا بر خلاف جورج بوش است.

پیش از این نیز گفتیم که در ابتدای قرن بیستم انگلستان تلاش کرد تا گروههایی از یهودیان اروپایی به  کنیای امروزی مهاجرت کنند. بنابراین تشویق مهاجرت یک گروه به مراکز پراهمیتی چون افریقا یا فلسطین به نحوی که با ساکنان قدیمی آن نامتجانس باشند مورد توجه انگلستان بوده است و سیاست آمریکا نیز ادامه دهنده چنین فکری است.

میتوان تصور کرد که علت موفقیت‌های اولیه مهاجرت یهودیان اشکنازی و سپس سفارادی به اسراییل پشتیبانی از انگیزه‌های مذهبی و تاریخی آنان  بدلایل ژیو استراتژیک بوده است و این حامیان گاهی همچون جرج بوش بعنوان مسیحی صهیونیست  دارای انگیزه های مذهبی نیز بوده اند و یا چون جو بایدن فاقد آن. در هر حال تصور اینکه همه حمایت‌ها از اسراییل در  دلایل مذهبی یا احساس گناه پس از هولو کاست خلاصه میشود نمی‌تواند کمکی به درک وضعیت پیچیده کنونی کند.

اسراییل از آغاز تأسیس تا کنون همچون چماقی در بالای سر کشورهای منطقه قرار داشته است  و مانع از تحولات قابل انتظار در این کشورها شده است و دوران نسبتا طولانی از موفقیت ها و مهاجرتها را تا چندی پیش شاهد بوده است. هر چند از همان سالهای دهه بیست قرن بیستم اندیشمندان انساندوستی در بین یهودیان مذهبی یا غیر مذهبی بوده اند که تمایلی به شرکت در جریان نژاد پرستانه یهودی نداشته اند و همانها نیز از اهداف گروههای ترور صهیونیستی بوده اند. بسیاری از آن اندیشمندان از همان سالها به فرجام یک کشور تحمیلی مبتنی بر نژاد پرستی بد گمان بوده اند و از دلایل حمایت غرب از چنین دولتی آگاه.

پیش از این گفتیم که  ایدیولوژی  صهیونیسم که بتدریج  در یهودیان اشکنازی پای گرفت  خود تحت تاثیر تحولات اروپا پس از آغاز روند برتری جهانی آن بوده است. روند برتری اروپا در جهان از قرن شانزدهم تا کنون  با درگیریهای بزرگ و خونین در اروپا و نیز تصور برتری ذاتی اروپائیان بر دیگران همراه بوده است تصوراتی که در فاتحان شرقی پیش از آن کم رنگتر و بدون تردید کم دوام تر بوده است.

تصور برتری و داشتن حقی بیش از دیگران پایه ایدئولوژیهای مختلف فاشیست است که با اسامی گوناگون شناخته میشوند و همچنانکه پیشتر گفتیم  ایده دمکراسی و حتی سوسیالیسم در صورتی که با انترناسیونالیسم یا اعتقاد به بنی آدم اعضای یکدیگرند همراه نباشند میتوانند سرپوشی بر یک سیستم  فاشیستی باشند. تجربه روشن تاریخ معاصر  وجود همزمان فاشیسم و انتخابات برای گروههای خاص نژادی را در آفریقای جنوبی و اسرائیل نشان میدهد و این دو کشور تا پیش از شکست آپارتاید در افریقای جنوبی دوست و متحد یکدیگر و مورد حمایت کامل دمکراسی های غربی بودند.

در مورد سوسیال صهیونیسم و ناسیونال سوسیالیسم با انگیزه ایجاد انسجام بیشتر اجتماعی و ملی نیز پیش از این گفتگو کرده ایم و این ایده ها همچنان وجود دارند تا جایی که راست افراطی اروپایی دارای برنامه های اجتماعی بیشتری نسبت به احزاب سوسیالیست و سوسیال دمکراتیک سنتی است همچنان که دولت بیسمارک پیشروترین دولت در زمان خود در باره حقوق کارگران بود.

ایدیولوژی صهیونیسم اروپایی و رژیم نژاد پرست آفریقای جنوبی نیز از هیچ به وجود نیامدند و هر دو در چهارچوب تکامل اندیشه و آرمانهای برتری جویانه ناشی از چگونگی تجربه تاریخی اروپای پس از قرن پانزدهم که تاریخ رقابت و به بردگی کشاندن دیگران است  قرار دارند. ایدیولوژی‌های برتری جویانه خود را بر روایتی خاص  از تاریخ باستان و مذهب و نژاد متکی کرده اند و حتی جنبشهای بزرگ فکری همچون جنبش روشنگری یا لیبرالیسم نیز نتوانستند خود را از آن جدا کنند به طوری که کوچکتر شمردن و قائل نبودن حقوق برابر برای همه انسانها گرایش بیشتر چهره های مشهور عصر روشنگری و تقریبا همه اندیشمندان موسوم به  لیبرال است.

تفاوتی که در نیمه دوم قرن بیستم و پس از شکست آلمان هیتلری  بتدریج در این نگرش به انسانها که پایه فاشیسم نیز بود ایجاد شد نه تجدید نظر در پایه های برتری جویانه آن که پیچیده کردن و مبهم کردن آن بود. با همین نگرش بود که دیدگاه دو چهره مشهور آکادمیک را در مقابل هم مورد توجه قرار دادیم پروفسور پاپه یهودی الاصل که به نام خاطره هولوکاست بسیار روشن از جهانیان میخواهد که از نسل کشی تدریجی فلسطینیان جلوگیری شود و خواهان کشوری با ساکنان برابر حقوق از یهودی و مسلمان و مسیحی میباشد و پروفسور اشنایدر که او هم از پاسداشت خاطره و تجربه  هولوکاست بسیار میگوید هر چند درسهایی که او از هولوکاست گرفته است با پروفسور پاپه تفاوتهای بسیاری دارد.

نگرش پروفسور پاپه به تجربه هولوکاست  منجر به تقاضای  کمک او از  جامعه جهانی برای جلوگیری از نسل کشی تدریجی فلسطینیان غزه و تشکیل کشوری متشکل از افراد برابر حقوق میشود و نگرش اشنایدر که از تجربه هولوکاست لزوم حمایت بی قید و شرط از دولت اسرائیل را نتیجه می گیرد. یک نگرش  هولوکاست را ناشی از نگاه برتری جویانه یک گروه نسبت به دیگر انسانها  میداند و دیگری که هولوکاست را فقط ناشی از دیدگاه نژادپرستانه فاشیستهای المانی نسبت به یهودیان.

آنچه در شرایط ویژه ای چون جنگهای  کنونی در فلسطین و اکراین آشکارتر میشود آنست که حامیان اسرائیل همچون خود آن نه به انسانهای برابر حقوق باور دارند و نه با همه آرمانها و ارزوهای فاشیسم آلمانی مخالف هستند.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 908  -   15 آذر 1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت