سرمقاله 909 امریکا با ج. اسلامی مشکل ندارد با بزرگی و موقعیت ایران مشکل دارد |
هم در حکومت، هم در مخالفان داخل و خارج آن و در رسانه های آنان، در بین مردم این فکر ترویج می شود که نزاع آمریکا با ایران به دلیل مواضع و نظرات و مخالفت های دولت ایران با نظم آمریکایی است. هواداران حکومت این را به حساب مقاومت و اهمیت خود و نقش اسلام می گذارند و مخالفان حکومت آن را به حساب نابخردی و لجاجت با جهان یا بقول آقای مرتضوی رئیس کمیسیون معادن اتاق بازرگانی "عدم ادغام ایران در اقتصاد جهانی" یعنی اقتصاد آمریکایی. در پشت این دیدگاه، این نظریه وجود دارد که ایران و موقعیت ژئوپولیتیک ایران، قرار گرفتن آن در شاهراه تبادلات جهانی، وسعت و جمعیت آن، تسلط آن بر خلیج فارس و تنگه هرمز، قرار گرفتن بخش مهمی از ذخایر نفت و گاز و انرژی و مواد مهم معدنی دیگر و مشابه آنها، سیاست غرب یا آمریکا نسبت به ایران را تعیین نمی کند بلکه نوع حکومت و نگاه حکومت است که تعیین کننده نگاه غرب است. این اشتباهی بود که در اتحاد شوروی نیز مرتکب شدند و شاید بتوان گفت یکی از مهمترین دلایل ایدئولوژیک سقوط آن شد. رهبران شوروی می گفتند و باور داشتند که مشکل آمریکا با اتحاد شوروی بخاطر ایدئولوژی کمونیسم است. آنها افتخار می کردند که با مقابله با قدرت آمریکا توانسته اند آن را تضعیف کنند و مجموعه ای از کشورهای همسو با خود را بوجود آورند. آنها به این نکته توجه یا اشاره نمی کردند که مشکل غرب با سرزمین روسیه مشکل تاریخی است که از سده هجدهم و نوزدهم و حتی پیش از جنگ های ناپلئونی و جنگ جهانی اول وجود داشته است. در غرب همیشه این نظر وجود داشت که روسیه سرزمین بزرگی است که نباید تحت حاکمیت یک دولت باشد و باید تجزیه شود. این ربطی به این نداشت که روسیه دارای حکومت تزاری است یا حکومت شوروی. حکومت شوروی برای آنها ناپسندتر بود چون با ایجاد یک جبهه جهانی تجزیه آن را سخت تر کرده بود و به سنگرهای غرب حمله می برد و نه اینکه دلیل اصلی بیزاری آنها از روسیه باشد. نظریه مخالفت غرب با کمونیسم در شوروی تا زمانی کار می کرد و موجب انسجام درونی اتحاد شوروی یا حاکمان آن بود. ولی از زمانی که آن نسل انقلاب جای خود را به نسل نوینی داد که درک عمیقی از مسائل جهانی نداشتند به ضد خود تبدیل شد. در اتحاد شوروی بتدریج نسل نوینی از رهبران شکل گرفت که با خود می گفتند غرب و آمریکا با کمونیسم مشکل دارند و به همین دلیل ما وارد یک مسابقه تسلیحاتی شده ایم که منابعی را که صرف بهبود زندگی مردم خود می توانیم بکنیم آن را به هدر می دهیم و در خطر جنگ اتمی هستیم چرا مشکل را خیلی ساده تر، با کنار گذاشتن کمونیسم حل نکنیم؟ گورباچف و یلتسین از روز اول خائن نبودند، آنها وارث همان فکری بودند که رهبران سابق شوروی پیش از آنها داشتند. آنها تصور نمی کردند که غرب با روسیه مشکل دارد گمان می کردند با کمونیسم مشکل دارد و راه حل را بطور ساده در کنار گذاشتن آن دیدند. تجربه تجزیه اتحاد شوروی، ویران کردن اقتصاد روسیه، برهم زدن همه قول و قرارها و تفاهم ها، حمله به یوگسلاوی و سپس گسترش ناتو لازم بود تا به رهبران جدید روسیه بفهماند که آنها با روسیه مشکل دارند نه با کمونیسم. مشکل آمریکا و غرب با کمونیسم از آن جهت بود که توانسته روسیه را حفظ کند نه آنکه با کنار گذاشتن آن دیگر همه چیز تمام شود. مشابه همین وضع اکنون در ایران وجود دارد. هم حکومت و مخالفان آن چنانکه گفتیم مشکل آمریکا با ایران را به رویکرد و نگاه حکومت نسبت می دهند. در حالیکه واقعیت این نیست. آمریکا با ایران مشکل دارد نه با این یا آن حکومت. نه فقط با ایران بلکه با همه کشورهای خاورمیانه مشکل دارد. حتی با آن کشورهائی مانند عراق که آنها را اشغال کرده و در آنها پایگاه دارد. اشغال عراق توسط آمریکا و دادن حکومت به امثال احمد چلبی موجب نشد که آمریکا مشکلش با عراق خاتمه پیدا کند و آن را به کره جنوبی تبدیل کند. برعکس وسیله ای بود برای تجزیه عراق و در اختیار گرفتن درآمد نفت آن. چنانکه امروز عراق در کنار لبنان و لیبی بدبخت ترین کشور خاورمیانه است که حتی یک طرح عمرانی در آن توسط آمریکا انجام نشده است. وقتی این را دانستیم، دیگر دچار این پندار نیستیم که مثلا الان بفرض آقای خامنه ای اگر برود و کس دیگری بیاید، مشکلات ما با آمریکا و غرب حل می شود. او هم که نباشد مشکلات ما با امریکا و غرب ادامه پیدا می کند. مگر یلتسین که آمد و احمد چلبی حاکم عراق شد مشکل روسیه و عراق با امریکا حل شد؟ مشکل ما با امریکا زمانی حل می شود که ایران تجزیه شود و آمریکا بر نفت ما مسلط شود. مشکل امریکا با حکومت کنونی آنست که این حکومت و در واقع انقلاب 57 ایران نه می تواند و نه شرایط تسلیم به استراتژی مریکا را دارد و اگر هم تسلیم شود استراتژی امریکا تغییر نمی کند. چنان که در ارتباط با اتحاد شوروی تغییر نکرد و استراتژی تجزیه روسیه را دنبال کرد. مشکل اینجاست که حکومت بجای اینکه این واقعیت را برای مردم ایران بگوید، خود به این پندار موهوم دامن می زند که امریکا و غرب با جمهوری اسلامی، اسلام و آقای خامنه ای مشکل دارد. این توهم که بی وقفه در ایران بدان دامن زده می شود، نتیجه وخیمی می تواند برای آینده ایران داشته باشد. دلیل دعوت مداوم امثال صادق زیباکلام ها به تلویزیون که بیایند و بگویند که ما امریکاستیزی می کنیم و به همین دلیل آمریکا با ما مشکل دارد. حکومت هم از این نوع گفته های امثال زیبا کلام استقبال می کند و بدان مباهات هم می کند و در واقع حرف های ایشان را به ریش هم می گیرد. حکومت از این نوع نظرات استقبال می کند تا مشکلات داخلی ایران را ناشی از امریکاستیزی تبلیغ کند نه به دلیل فساد و ناکارآمدی و خصوصی سازی ها و سیاست خودی و غیرخودی کردن جامعه و حاکمیت الیگارش ها بر اقتصاد کشور. در ایران اگر رضا پهلوی هم حاکم شود، به این دلیل که دارای موقعیت بسیار مهم ژئوپولیتیک است باز هم دندان آمریکا و غرب برای آن تیز باقی می ماند. از نظر امریکا و اسرائیل و غرب ایران زیاد بزرگ است، بر سر شاهراه مبادلات جهانی و کریدورهای شرق به غرب و شمال به جنوب قرار گرفته است، نفت و گازی که برای اقتصاد چین و رقبای آمریکا اهمیت دارد بیش از اندازه در اختیار حکومت است، نباید بر خلیج فارس و تنگه هرمز مسلط باشد و ... بنابراین، ایران باید تجزیه شود حتی بیشتر و بدتر از عراق. هر روز که در گفتن این واقعیت به مردم ایران تاخیر شود ما یک گام به سمت خطرهای بزرگ نزدیک تر می شویم.
تلگرام راه توده:
|