راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

رنگ تازه ای

برای انقلاب رنگی

در امریکا تدوین شده

«لئونید ساوین» بنیاد «روسترات»

ترجمه- کیوان خسروی

  

چندی پیش "مرکز بین المللی مبارزات خشونت پرهیز" مستقر در واشنگتن، کتاب دیگری در زمینه انجام انقلاب‌های رنگی، که «پیشبرد چهارمین موج دموکراتیک: هدایت مقابله با تهدید خودکامه» نامیده می‌شود را منتشر کرد.  این مرکز سنت مداخله در امور داخلی کشورهای خارجی را بر اساس روش «جین شارپ»، «بروس آکرمن» و دیگر نظریه پردازان کنش‌ها و جنبش‌های سیاسی اعتراضی ادامه می‌دهد.

لازم به یادآوری است که مدیر اجرایی مرکز مورد نظر اکنون «ایوان ماروویچ» یکی از رهبران "اوتپور" (به معنی "مقاومت"، سازمانی سیاسی در صربستان از ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۴ بود که عمدهٔ شهرت آن به خاطر مبارزهٔ بدون خشونت برای مقابله با مقامات صربی تحت تسلط «اسلوبودان میلوشویچ» بود. مترجم). یوگسلاوی است که نقش اساسی در سرنگونی «اسلوبودان میلوسویچ» داشت.

علاوه بر این، یکی از جزئیات مهم دیگر این است که این گزارش به طور مشترک با مرکز استراتژی و امنیت "اسکوفورث" شورای آتلانتیک تهیه شده است. شورای آتلانتیک، مرکزی نامطلوب و شناخته شده است و در واقع در روسیه ممنوع است-  مرکز اصلی تحلیلی ناتو در ایالات متحده آمریکا است که توصیه های نظامی- سیاسی را برای اعضای این ائتلاف تدوین می کند. «اش جین» از هم قلم های نویسندگان شورای آتلانتیک و «هاردی مریمن» از مرکز هستند. و سومین هم قلم «پاتریک کویرک» از بنیاد بین المللی جمهوری خواه، یکی دیگر از سازمان های نامطلوب در روسیه است. با این وجود، آنطور که در ابتدای سند اشاره شده، اعضای یک گروه کاری ویژه در تهیه این کتاب شرکت کردند که شامل نمایندگان بنیاد "جامعه باز" «جورج سوروس»، "بنیاد ملی برای دموکراسی"، "خانه آزادی"، بیناد "اتحاد دموکراسی ها" و تعدادی از مراکز و سازمان‌های دیگر بودند که در طول سالیان متمادی به شورش‌ها، راه‌اندازی کودتا و حمایت از کمپین‌های ضد دولتی در سرتاسر جهان که به نفع ایالات متحده آمریکا بود، پرداخته‌اند. ضمنا، در مقدمه کتاب، آنها چنین مداخله ای را به این که ظاهرا امنیت ایالات متحده آمریکا و شرکای دموکراتیک آن (یعنی اقمار و دنباله روان آنها) به وضعیت دموکراسی در سراسر جهان بستگی دارد، توجیه می کنند. اما از آنجایی که کشورهایی غیر از ایالات متحده آمریکا هم  وجود دارند، که به آنها اقتدارگرا یا حتی دیکتاتوری می نامند، پس در آنجا باید حاکمیت رژیم را تغییر داد، یعنی با دست شهروندان همین کشور کودتا کرد. در واقع در جمله سوم گفته شده که «رژیم‌های دیکتاتوری در چین، روسیه، ایران و ونزوئلا و بسیاری از کشورهای دیگر قهار تر می شوند». نویسندگان طبق ممول در مورد متحدان خود، برای نمونه، خودکامه های خاورمیانه سکوت می کنند (بحرین را در نظر بگیرید، جایی که پس از شروع بهار عربی، همه اعتراضات به طرز وحشیانه ای سرکوب شد و بسیاری از شرکت کنندگان در آن به اعدام محکوم شدند.)

ایالات متحده آمریکا  سیستم دموکراتیک خود را به مثابه یک تهدید می‌بیند، زیرا به نظراین کشور به دلیل باز بودن آن "دولت های اقتدارگرا و استبدادی" گویا نهادهای آن را تخریب، بر تصمیم گیری‌ها تأثیر گذاشته و اطلاعات را دستکاری می‌کنند. گذشته از این، بسیاری از «دموکراسی ها» بحران مشروعیت را تجربه می کنند. دومی بی شک درست است، از آنجایی که غرب جمعی مدتهاست از روشهای سرکوبگرانه استبدادی استفاده کرده است و مردم در فرآیندهای سیاسی شرکت نمی‌کنند و عملاً از مباشرت و اداره کشور حذف می‌شوند (برای نمونه در کمیسیون اروپا که دستور کار اصلی اتحادیه اروپا را تشکیل می‌دهد. کمیسیونرها از طریق رای مردم انتخاب نمی شوند). هدف این کتاب ایجاد به اصطلاح موج چهارم دموکراتیک است تا به اصطلاح"رژیم های خودکامه" یعنی دولت هایی که توسط ایالات متحده آمریکا به عنوان "تهدید" تعیین شده اند را اگر نتواند نابود نکند، دست کم بتواند مهار کند. چنین رویکردی مبتنی بر جنبش‌های به اصطلاح «مقاومت مدنی» قرار دارد. نویسندگان بر این باورند که در تاریخ چرخه های معین و آشکار از رشد گرایش به دموکراسی و عقبگرد آنها رخ می دهند. آخرین موج سوم از سال 1974 تا 2006 بود. اکنون به نظر آنها زمان شروع موج چهارم فرا رسیده است که مقامات آمریکایی باید به هر نحو ممکن از آن حمایت کنند. این اثر حاوی توصیه هایی برای دولت ایالات متحده آمریکا و شرکای آن است که به سه قسمت موضوعی تقسیم می شوند. بخش نخست متن به طور کلی ضرورت گسترش تلاش‌ها برای حمایت از به اصطلاح «جنبش‌های مقاومت»، یعنی «ستون پنجم» در کشورهای دیگر را توصیف می کند. این جنبش مقاومت باید ارتقای دموکراسی را قبل از منافع ملی کلیدی در نظر بگیرد. دولت ایالات متحده آمریکا باید از دموکراسی عامل اصلی در اتخاذ تصمیمات سیاست خارجی حمایت کند. رئیس‌جمهور باید به آژانس‌های امنیت ملی و مشاور امنیت ملی دستور دهد در هنگام اتخاذ همه تصمیمات مهم سیاست خارجی، پیامدهای آن را برای دموکراسی ارزیابی کند. علاوه بر این، رئیس جمهور باید استراتژی امنیت ملی یا رهنمودی را برای حمایت از دموکراسی در خارج از کشور صادر کند. چنین رهنمودی سیگنالی قوی به متحدان ایالات متحده آمریکا و رژیم‌های مستبد می‌فرستاد مبنی بر اینکه ایالات متحده آمریکا متعهد به حمایت از دموکراسی در خارج از کشور است. اتحادیه اروپا و سایر دولت های دموکراتیک باید اقدامات مشابهی را برای تامین اینکه حمایت از دموکراسی و مبارزه با  اقتدارگرایی به عنوان منافع ملی کلیدی بازتاب یافته‌اند، اتحاذ کنند. در ادامه سخن از سرمایه گذاری ها در گزینه های جدید و هماهنگی برای پشتیبانی از "ستون پنجم" می‌رود.

در اینجا اشاره ای به سازمان‌های دولتی، کنگره ایالات متحده آمریکا، وزارت امور خارجه و نمایندگی ایالات متحده آمریکا برای انکشاف بین المللی می رود که در حال تدوین مکانیسم های مناسب برای حمایت از «خودی‌ها» و مجازات «غیر خودی‌ها» است. همچنین حاوی فراخوانهایی به سایر دولتها در زمینه ایجاد وجوه ویژه و حمایت از سازمانهای مردم نهاد هستند. گذشته از این، به اهمیت تهیه منابع آموزشی و دستورها و آیین نامه های جدید برای شورشیان آینده و همچنین حمایت در سطح ابتکارات و اقدامات قانونی اشاره می‌شوند. در مورد مشارکت خدمات دیپلماتیک برای کمک رسانی به جنبش های مربوطه و حمایت از رسانه های مستقل در سطوح بین المللی و محلی نیز سخن رفته است. البته در واقع سخن در مورد نه رسانه‌های مستقل، بلکه رسانه‌هایی وابسته به داستان سرایی‌های غربی و مالی هستند که به گسترش تبلیغات سفارشی کمک می‌کنند. بخش دوم متن با تدوین یک چارچوب نظارتی جدید که "حق کمک" نامیده شده، مرتبط است. این امر یادآور دکترین کذایی «مسئولیت حفاظت» است که زمانی کشورهای غربی حتی به سازمان ملل متحد هم تعمیم دادند. ایالات متحده آمریکا تحت پوشش آنها مداخلاتی را در هائیتی و یوگسلاوی انجام داد، لیبی را بمباران کرد و سلاح و تجهیزات شبه نظامیان در سوریه را تامین کرد. در این بخش متن ادعا می شود که حق حاکمیت مطلق نیست، برای همین است اگر «خودکامگان حق تعیین سرنوشت را از مردم خود سلب کنند و به نقض حقوق بشر ادامه دهند... این امکانی را  برای تشدید اشکال مداخله برای حمایت و احیای حقوق مردم می دهد». اما، هنگامی که رژیم کی یف چنین حقی را از مردم خود سلب و خواست و آزادی بیان مردم را سرکوب کرد و روسیه برای حفظ حقوق آنها مداخله کرد، آنگاه غرب بنا به دلایلی آن را «تجاوز ناموجه» یا «الحاق» نامید. نمونه های مشابهی در کشورهای دیگر وجود دارند. جدیدترین نمونه، حمایت آمریکا از اسرائیل در سرکوب مقاومت فلسطین است. بنظر می رسد که ما دوباره شاهد استاندارد دوگانه دیگری هستیم. آنطور که از تجربه چندین ساله می بینیم، از دیدگاه ایالات متحده آمریکا تنها یک معیار واضح وجود دارد که منظور از «دموکراسی و حقوق بشر» چیست: اگر دولت این کشور به واشنگتن وفادار بماند و از سیاست آمریکا حمایت کند، در این صورت می‌تواند هر طور که می‌خواهد در رابطه با مردم خود رفتار کند و حتی از کمک آمریکا برای سرکوب استفاده کند. اگر دولت خط مشی سیاسی خود را دنبال کند و حتی جرأت کند از ایالات متحده آمریکا انتقاد کند، در آن زمان بی‌اهمیت‌ترین رویداد درون این کشور، حتی اگر یک جنایت پیش پا افتاده ای هم باشد، از سوی واشنگتن به عنوان نقض حقوق بشر و پایمال کردن پایه های دموکراسی تلقی خواهد شد. این رویکرد دو وجهی در بخش پرسش و پاسخ تأیید شده است. به این پرسش که چگونه می توان حمایت از مقاومت مدنی در سایر کشورها را با منافع ملی آمریکا در سیاست خارجی متوازن کرد، گفته می شود که پاسخ روشنی وجود ندارد و چارچوب آن از اهمیت بالایی برخوردار است. خاطرنشان می شود که روابط تجاری و همکاری های امنیتی لزوماً ارائه حمایت مؤثر از جامعه مدنی را به طور مستقیم یا غیر مستقیم مستثنی نمی کند. در اینجا می‌توان به یاد آورد که چگونه ایالات متحده آمریکا چشم خود را بر سرنگونی حاکمانی که سال‌ها شرکای استراتژیک آن بودند، برای مثال «حسنی مبارک» در مصر در دوران بهار عربی، بست. بخش سوم متن در مورد تقویت «همبستگی دموکراتیک» برای اعمال فشار بر «رژیم های سرکوبگر» صحبت می کند. این متن ادامه منطقی دو متن پیشین در سطح بین المللی از جمله" گ7 " و امکان ایجاد اائتلاف" د-10 "(1) است (که مشخص نیست چه کسانی در آن قرار خواهند گرفت). سخن در مورد هماهنگی تحریم ها و ایجاد دادگاه های مختلف برای ترساندن و ارعاب سایر کشورها است. اما سخن در مورد نفوذ نظامی نیز هست. پیش از هر چیز  در مورد تماس های بین المللی نظامی و آموزش و تمرین آنها در کشورهای غربی گفته می شود. یعنی اشاره روشنی به مشارکت عوامل اجیر و استخدام شده خودشان در کشورهای مختلف داده می شود. در واقع، شماری از نیروهای امنیتی است که در ایالات متحده آمریکا آموزش دیده بودند، بعداً کودتاها را آماده یا در آن شرکت کردند. برای نمونه، در دوران تلاش برای سرنگونی «رافائل کورئا» در اکوادور در سال 2010. گذشته از این، در مورد طرح و تدوین استراتژی های نظامی رسمی در کشورهای غربی به منظور اعمال نفوذ فعال و دائمی در سطح بین المللی گفته شده است. اگرچه در اینجا مفهوم اصلی دموکراسی به وضوح تهی از معنی می شود. روند مورد نظر می تواند بسیار خطرناک باشد و در واقع راه را برای مداخلات نظامی کشورهای ناتو علیه کشورهایی که نمی توانند از خود در برابر تجاوزات آنها دفاع کنند، باز کند. در ضمن، این کتاب نه تنها هرگونه تحریم ها و فشارها، بلکه حملات سایبری به زیرساخت های دولتی کشورهای هدف را نیز ترغیب می شود. هم زمان، در غرب هنگام کشف سرورهایی مشکوکی یا در مورد دخالت در فرآیندهای انتخاباتی، اگر متوجه اظهارات انتقادی کسی در شبکه‌های اجتماعی شوند، دائماً سرو صدایشان بلند می شود. مجمع سایبری ناتو که اخیراً ایجاد شده است، این خط  را برای برقراری یک دیکتاتوری دیجیتالی غرب ادامه می دهد. در این میان، در ماه اکتبر، سازمان دیگری به نام "بنیاد گروه اوراسیا" گزارش نسبتاً جالبی ارائه کرد که در مورد دیدگاه ها در مورد سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا سخن می رود. در آنجا گفته شده است که «انحصارطلبی آمریکایی – این باوری است که نمایندگان تمام طیف سیاسی از آن پیروی می کنند، اما جمهوری خواهان بیش از هر گرایش سیاسی دیگری به آن پایبند هستند. کم و بیش90 درصد جمهوری‌خواهان معتقدند که ایالات متحده آمریکا  به دلیل کارهایی که برای جهان انجام داده است (24 درصد) یا به خاطر چیزی که آنها ارائه می کنند (66٪) استثنایی است. تنها 10 درصد باوردارند که کشورشان استثنایی نیست. در مقابل، سه چهارم دموکرات‌ها و مستقل‌ها فکر می‌کنند که ایالات متحده آمریکا به خاطر آنچه که انجام داده‌اند استثنایی است (24 درصد و  23درصد) یا ارائه می دهند (هر دو 54 درصد) است، و نزدیک به یک چهارم این کشور را کشوری معمولی می‌دانند ( 22درصد و 23درصد به ترتیب)». این امر آن گستاخی و پررویی را روشن  می کند که ایالات متحده آمریکا با آن در امور سایر کشورها دخالت می کند و تحت نام گفتگوهایی پیرامون دموکراسی، کودتاهای خونین و مداخلات دیگر را سازماندهی می کند و همچنین برای آینده برنامه ریزی می کند (پروژه "استعمار زدایی روسیه" که آنها دوباره در سال 2022راه اندازی کردند). اگرچه ایالات متحده موفقیت آشکاری در این مورد به دست نیاورده است، بعید است که آنها در آینده از تلاش برای تجزیه روسیه به هر بهانه ای دست بکشند. این احتمال وجود دارد که به طور کامل یا جزئی، پیشنهادات و توصیه های ارائه شده هیئت تحریریه  کتاب توسط دولت ایالات متحده آمریکا پذیرفته شود. این بدان معنی است که باید برای تحریکات و تلاش برای تأثیر خارجی بر اوضاع سیاسی داخلی روسیه، به ویژه در آستانه و در زمان انتخابات 2024 آماده شد.

 

1 - گروه «د.10» (D10) متشکل از آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، کانادا، ژاپن، استرالیا و کره جنوبی به همراه اتحادیه اروپا است.

https://russtrat.ru/analytics/16-noyabr-2023-2343-12301

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 910  -   29 آذر 1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت