راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 918

دلیل خوفناک ترس غرب

از تمدن های ایران و روسیه

 

مصاحبه ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه با تاکر کارلسون روزنامه نگار مشهور آمریکایی در طی کمتر از ۴۸ ساعت بیش از ۱۸۰ میلیون بازدید کننده داشت که یک رکورد تاریخی محسوب می شود و گفته می شود در سطح کل جهان به یک میلیارد خواهد رسید. این رکورد تاریخی بیش از آنکه به شخصیت پوتین یا کارلسون مربوط شود به شرایط تاریخی ارتباط دارد که اکنون جهان و بشریت در آن قرار گرفته است. یعنی وحشت جهان از خطر جنگ و نابودی نسل انسانی.

پوتین در این مصاحبه، سی دقیقه درباره تاریخ و پیدایش روسیه و اوکراین سخن گفت که هدف آن فقط نشان دادن وضع کنونی اوکراین نبود بلکه توجه دادن به اهمیت تاریخ و نگاه تاریخی بود که روسیه به شرایط کنونی جهان دارد. وی در پاسخ به این پرسش که چرا آمریکایی ها پس از فروپاشی اتحاد شوروی دست دوستی روسیه را پس زدند پاسخ مهمی می دهد و می گوید: «احتمالا بدان دلیل که فکر می کردند روسیه کشور بزرگ و قدیمی است و هر لحظه ممکن است به فکر احیای گذشته و تمدن خود بیفتد». این یک نکته اساسی است. نخبگان حاکم بر غرب، در بخش نظامی گلوبالیست آن که پیمان ناتو نماینده آنهاست دقیقا به جهان از همین زاویه نگاه می کنند. یعنی به جهان "نگاه تمدنی" دارند. گردانندگان گلوبالیست و جهان گرای غرب که ناتو ابزار نظامی آنهاست خود را مربوط به یک کشور نمی دانند بلکه دارای یک هویت "ماورای آتلانتیک" و نماینده "تمدن غرب" می دانند.

در اندیشکده های ناتو نظریات امثال آرنولد توین‌بی و اسوالد اشپنگلر حاکم است که به "ادواری" بودن تاریخ معتقدند. یعنی تاریخ را تکرار روندهای پیشین در دوره های تازه می دانند. خود این دیدگاه ادواری نیز ریشه های بسیار کهن در نظریات مذهبی آخرزمانی یا مبتنی بر تناسخ دارد که بعدها به شکل نظریات علمی یا شبه علمی درآمده است. نابودی تمدن های گذشته در حافظه جمعی به شکل آخرزمان خود را بازتاب داده است. براساس درک ادواری، تمدن ها یک دوران رشد و شکوفایی و سرانجام انحطاط یا نابودی دارند و جای خود را به تمدن های جدید یا قدیمی می دهند که دوباره سر بر آورده اند. حاکمان غرب براساس این نگاه از همان آغاز معتقد بودند که دیر یا زود تمدن های قدیمی مانند ایران و چین یا امپراتوری هایی نظیر روسیه و عثمانی اگر نابود نشوند سر بر خواهند آورد و جای تمدن غربی را خواهند گرفت. براساس همین نگاه است که پیمان ناتو تامین کننده بودجه اکثر اندیشکده های تحقیقات تمدنی و از جمله "انجمن مطالعات تطبیقی تمدن ها" است، انجمنی که در سال ۱۹۶۱ با حضور نظریه پردازانی نظیر آرنولد توین‌بی و پیتر سوروکین در سالزبورگ اتریش با پیام ژنرال هانس اسپیدل تشکیل شد. ژنرال اسپیدل همکار نزدیک هیتلر و مارشال رومل بود که بعدا تحت عنوان اینکه گویا در سال آخر جنگ می خواسته علیه هیتلر کودتا کند تطهیر شد و مسئول ادغام ارتش آلمان در ناتو و سپس به سرفرماندهی نیروی زمینی متحدین در اروپای مرکزی یعنی یکی از چند تن از عالیرتبه ترین مقامات ناتو منصوب شد. ظهور و سقوط یا جنگ تمدن ها برای اینان یک نظریه صرف یا تخیل نیست، بخشی از ایدئولوژی حاکم بر دستگاه های هدایت کننده ناتو است. فیلم های آخرزمانی که در چند دهه اخیر در هالیوود یکی پس از دیگری تولید می شود به سفارش ناتو و درچارچوب همین نگاه جنگ تمدنی در تلفیق با دیدگاه های کهن مذهبی است.چنانکه آخرین جلسه سپتامبر سال ۲۰۲۳ همین انجمن مطالعات تطبیقی تمدن ها که اکنون مقر آن به آمریکا انتقال یافته در دانشگاه جنگ ورشو لهستان زیر پرچم ناتو و در حول محور "امنیت تمدنی و برخورد تمدن ها" تشکیل شد.

اینان جهان و تاریخ را بطور عمده نه براساس ژئوپولیتیک تحلیل می کنند و نه سیستم های اقتصادی و اجتماعی. منافع ژئوپولیتیک و سرمایه داری و سوسیالیسم برای آنها معنا ندارد. تحلیل ژئوپولیتیک مربوط به آن دسته از سیاستمداران و نظامیان غرب است که می خواهند از منافع این یا آن کشور خاص دفاع کنند که در آمریکا نماینده نظامی آن پنتاگون است نه ناتو. هدف ناتو نه دفاع از منافع کشوری خاص بلکه دفاع از تمدن غرب یا "ماورای اتلانتیک" دربرابر تمدن های نوظهور متخاصم است. به همین ترتیب سرمایه داری و سوسیالیسم هم از نظر آنها بی معناست. چنانکه شرکت کنندگان و نظریه پرداران جلسه بنیانگذاری انجمن مطالعات تطبیقی تمدن های ناتو در سال ۱۹۶۱ که در بالا به آن اشاره شد درباره سوسیالیسم در روسیه صحبت نمی کنند. از نظر آنان شوروی احیای "روحیه تورانیان" برای تسلط بر جهان است. آنها سوسیالیسم و کمونیسم نمی فهمند. جهانی که در آن سروری وجود نداشته باشد و ملت ها آزاد و برابر باشند از نظر آنان ناممکن و یک مزخرف است. شوروی زیر پوشش کمونیسم روحیه تورانی را احیا کرده تا به کمک آن تمدن روسیه را بازسازی کند و یک قدرت اقتصادی و سیاسی و نظامی شود تا به مقابله تمدنی با غرب بیاید و جای آن را بگیرد. سیستم سرمایه داری از نظر آنان وسیله ای برای حفظ برتری تمدن غرب است نه هدف. اگر بشود این تمدن را با برده داری حفظ کرد به برده داری باید بازگشت. مشکل آنان با سوسیالیسم از این زاویه است که امکان نفوذ تمدن غرب در یک کشور و حفظ برتری آن را محدود می کند، نه اینکه جایگزینی است برای سرمایه داری. این تنها نگاه ناتو و سردمداران گلوبالیست غرب نیست، بلکه نگاه غربگرایان درسراسر جهان و از جمله ایران است. از نظر غربگرایان ایرانی هم برقراری برابری و عدالت در جهان یک مزخرف است. مسئله انتخاب بین استقلال و آزادی ایران با وابستگی و بردگی نیست، مسئله انتخاب بین وابستگی و بردگی به کدام قطب است: روسیه و چین یا آمریکا و اروپا. اگر قرار بر این است که بین وابستگی به این یا آن یکی را انتخاب کنند طبعا آمریکا و اروپا را انتخاب می کنند. نگاهی که ما داریم که با مقاومت دربرابر غرب و پیوستن به جبهه شرق در حال ایجاد جهانی متوازن تر با مناسباتی دیگر و عادلانه تر هستیم از نظر غربگرایان ایرانی تلاش برای تبدیل ارباب از آمریکا و اروپا به روسیه و چین است. البته ارباب فعلی با منافع آنها سازگارتر است. غربگرایان چپ گرای ایرانی هم همین نظر را دارند. بنظر آنان روزی عدالت و برابری برقرار خواهد شد ولی آن روز امروز نیست. امروز همانچه غربگرایان می گویند درست است و نزاع برسرانتخاب کدام ارباب است و آنها نیز جانب امپریالیسم مترقی آمریکا و اروپا را دربرابر امپریالیسم مرتجع چین و روسیه گرفته اند.

این تقابل اکنون جنبه جهانی به خود گرفته است. یعنی منافع راست ناسیونالیست با بخشی از چپ رادیکال برای جلوگیری از خطر یک جنگ تمدنی که گلوبالیست ها نماینده آن هستند به هم نزدیک شده است. برعکس منافع راست و چپ گلوبالیست به هم پیوسته و در ایران نیز غربگرایان ایرانی بخشی از این جریان گلوبالیستی هستند. مسئله در آمریکا پیچیده تر است چرا که آمریکا در عین حال قدرت اول ناتو است. با اینحال بخشی از اختلاف ترامپ با جمهوریخواهان و دمکرات های گلوبالیست بر همین مبناست. شعار ترامپ و ناسیونالیست های آمریکایی "اول آمریکا" است در حالیکه شعار ناتو و در واقع بایدن و دموکرات ها و گلوبالیست ها در همه جا اول "تمدن غرب" است. این نگاه تمدنی به جهان از سوی نظامیان و دیوانگانی که بر هزاران موشک اتمی مسلط هستند بسیار خطرناک است زیرا برخلاف نگاه ژئوپولتیک که هدفش تامین منافع یک کشور آن هم در مقیاس دهه هاست، با نگاه تمدنی به جهان براساس سده ها و هزاره ها می اندیشد. اگر صد میلیون یا دویست میلیون آمریکایی هم کشته شوند ولی "تمدن غرب" پیروز شود و برای چند سده یا هزاره به بقای خود ادامه دهد از نظر آنان اشکالی ندارد. اینان اگر تا به امروز به چنین دیوانگی دست نزده اند به خاطر نگرانی از جان مردم آمریکا نیست، بدان دلیل است که مطمئن نیستند در این جنگ اتمی پیروز می شوند. به همین دلیل مخالفت مثلا ترامپ با ورود مهاجران مکزیکی الزاما برآمده از نژاد پرستی یا ملاحظات اقتصادی صرف نیست. در ظرف چهار سال دولت بایدن هشت میلیون مهاجر فقط به شکل غیرقانونی از مرزهای مکزیک وارد آمریکا شده است. در شرایطی که اقتصاد آمریکا امکان جذب این همه مهاجر و حتی تامین کار برای جمعیت موجود را ندارد، ناسیونالیست های آمریکایی بدون آنکه صریح بگویند این ورود جمعیت را نشانه نقشه های ناتو و گلوبالیست ها برای جنگی می دانند که ممکن است دهها میلیون آمریکایی در آن کشته شوند و نیاز به جمعیت اضافی دارند. بخشی از دلایلی که تگزاس می خواهد از ایالات متحده جدا شود وحشت از این چشم انداز است نه الزاما مهاجران غیرقانونی که بی گمان فقط بخشی از آنها ممکن است در تگزاس مستقر شوند. این مهاجران ضمنا می توانند نیروی یک جنگ داخلی بسود گلوبالیست ها باشند در صورتی که تگزاس یا هر ایالت دیگری بخواهد از ایالات متحده جدا شود. نگرانی ها و انگیزه های جدا شدن تگزاس و شماری دیگر از ایالات آمریکا از این کشور بسیار نیرومندتر از افزوده شدن چند صدهزار یا چند میلیون مهاجر است.

بدینسان مصاحبه پوتین و تکیه او بر روی تاریخ و توجهی را که به آن در ایالات متحده شد باید از جمله درون این شرایط و وضعیت جهانی و نگرانی های درون آمریکا و روسیه و جهان دید و بدان توجه کرد.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 918  - 25 بهمن 1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت