تیمور بختیار خیلی دیر به فکر توصیه مصدق برای کودتا افتاد! |
رویداد مهم داخلی در سال 1347، علنی شدن اقدامات سپهبد بختیار در خارج از ایران برای حرکت های نظامی و کودتائی علیه شاه بود. در این دوران بختیار در لبنان و فرانسه و عراق در حرکت بود و با جابجائی سلاح و سازمان دادن افرادی در مرزهای مشترک ایران و عراق، حرکت به سمت تهران و سرنگونی شاه را تدارک می دید. شاه تلاش کرد به دولت لبنان فشار بیآورد تا بختیار را دستگیر کرده و به ایران تحویل بدهد، اما دولت لبنان که در آنزمان دنباله رو سیاست های دولت فرانسه بود از این اقدام سر باز زد. در همین دوران ساواک با استفاده از برخی نظامی های وفادار به شاه – مانند سرگرد خسرو داد که بعدها به درجه سرلشکری رسید و بعد از انقلاب تیرباران شد- سعی کرد بختیار را در یک پرواز هوائی از لبنان ربوده و به تهران منتقل کند اما این طرح ناکام مانند. بختیار در یاداشت هائی که بعنوان خاطرات نوشته و دکتر بهزادی صاحب امتیاز و سردبیر مجله سپید و سیاه آن را در کتاب خاطراتش منتشر کرده، می نویسد که طرح ربودن بختیار در پرواز لبنان- فرانسه به کمک دولت فرانسه لو رفت و دولت فرانسه از بختیار خواست تا با پرواز مورد اشاره از لبنان راهی فرانسه نشود، اما بختیار نپذیرفت. دقایقی پیش از بلند شدن هواپیما از باند فرودگاه بیروت، بختیار سوار هواپیما شد و سرگرد خسرو داد را که در لباس شخصی روی یکی از صندلی ها نشسته و روزنامه ای را مقابل خود گرفته بود شناخت. خسرو داد فرماندهی عملیات ربودن هواپیما و بردن بختیار به تهران را برعهده داشت. بختیار مستقیم می رود جلو و روزنامه را از مقابل صورت خسروداد پس می زند. خسرو داد وحشتزده از روی صندلی بلند می شود و با ترس می گوید: تیمسار سلام! گفته می شود هیچ نظامی باندازه بختیار در میان افسران ارتش نفوذ نداشت و به همین دلیل شاه از کودتای بختیار همیشه وحشت داشت. باز، بختیار در خاطرات خود می نویسد و مصدق نیز در یادداشت های خود آن را تائید می کند که در دوران زندان سه ساله مصدق در زندان لشکر دو زرهی که بختیار فرمانده مقتدر آن بود، بختیار اغلب روزها صبحانه را با مصدق می خورده است. مصدق که پیش از نخست وزیری حاکم فارس بود با پدر بختیار آشنائی قدیمی داشت و بختیار از نوجوانی مصدق را دیده و می شناخت. در جریان این صبحانه خوردن ها چند بار مصدق دست می گذارد روی شانه بختیار و به او می گوید: «تیمور! ناصر هم یک سرهنگ بود!»
بختیار در خاطراتش با تاسف می نویسد: این جمله مصدق تشویق من به تمام کردن کار شاه بود، اما من وفادار به شاه باقی ماندم!
در همین سال 47 اولین ارتشبد ایران، یعنی عبدالله هدایت در سن 69 سالگی در گذشت. از هدایت بعنوان یکی از باسوادترین و متین ترین نظامی های ایران یاد می شود. او فارغ التحصیل دانشگاه نظامی فرانسه بود و شاه از بیم کودتای بختیار، او را یک درجه بیشتر از بختیار داده و ارتشبد و رئیس ستاد ارتش کرده بود. در مهم ترین مذاکرات نظامی ارتشبد هدایت مواضع مستقل و میهن دوستانه اتخاذ کرد و به همین دلیل شاه از نفوذ او هم در میان نظامی ها وحشت زده شد. برایش پرونده سازی ترتیب داد و 5 سال زندانی شد و سرانجام نیز در گذشت.
سال 47 با سخنان مستبدانه و خلاف قانون اساسی شاه آغاز شد. این برای اولین بار اعلام کرد که دولت را "من" تعیین می کنم. در حالیکه مطابق قانون اساسی انتخاب نخست وزیر و تائید کابینه او از اختیارات مجلس بود. در همین سال 47 خانم "فرخ رو پارسا" وزیر آموزش و پرورش، تشکیلاتی برای نظارت مذهبی بر کتب فارسی تشکیل داد که در آن افرادی مانند آیت الله بهشتی، حجت الاسلام باهنر و حتی محمد علی رجائی و شماری دیگر از روحانیون کار می کردند. کسانی که بعد از انقلاب همه کاره شدند و با تائید و یا سکوت آنها خانم فرخ رو پارسا به حکم خلخالی تیرباران شد. بهانه این اعدام وابستگی و یا گرایش او به بهائیت اعلام شد. مسئله ای که در هیچ کجا بصورت رسمی و مستند ثابت نشده است و به همین دلیل اعدام خانم فرخ رو پارسا بیشتر یک انتقام بود تا داشتن اتهامات مذهبی و یا سیاسی. و باز در همین سال 47 مهم ترین رویداد بین المللی، ترور رابرت کندی برادر جان اف کندی بود که بعنوان کاندیدای حزب دمکرات امریکا اعلام شده و پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری قطعی بود و به همین دلیل او را هم به سرنوشت برادرش جان اف کندی دچار کردند و کشتند.
تلگرام راه توده:
|