راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

بلاتکلیفی حکومتی

کدام ضربه را

به انقلاب 57 زد؟

  

بلاتکلیفی سیاسی، بدترین بلاتکلیفی در یک حکومت است. در بلاتکلیفی امور کشور معلق باقی می ماند و این وضعی است که اکنون سالهاست درایران ادامه دارد. هم در عرصه داخلی و هم خارجی.

اظهار نظرهای متناقضی که مقامات حکومتی می کنند ناشی از  همین بلاتکلیفی است. چنان که برنامه های اقتصادی چند ساله نیز هیچکدام نتوانسته است تا پایان و بطور کامل اجرا شود. همین بلاتکلیفی در مجلس و در قوه مجریه نیز حاکم است و شاید بتوان مدعی شد که تنها قوه قضائیه منسجم است و دچار بلاتکلیفی نیست، گرچه این انسجام و بلاتکلیف نبودن، علیه آزادی ها و ناراضی تراشی، اعدام و زندان و ماله کشی روی پرونده های اقتصادی بوده است.

همه می دانند که هیچ قصدی، هیچ تلاش واقعی، هیچ اراده‌‌ای علیه مافیاهای اقتصادی در حکومت یا وجود ندارد و یا توان آن در امواج بلاتکلیفی ها عملی نیست.

مجموعه‌‌ای از رانت خواری ها، فاسدهای اقتصادی، تجارت محموری حکومتی، نفوذ صاحبان بنگاه‌های عظیم خصوصی سازی شده، بانک‌های خصوصی و موسسات مالی و قرض الحسنه از جمله دلائل بلاتکلیفی هاست.

مجموعه این مسائل نشان می دهد که همین نهاد بندی ها موجب بلاتکلیفی حکومت است.

تجربه مواج بودن سیاست خارجی، شاید برجسته ترین نشانه بلاتکلیفی حکومتی و ادامه آن سرگردانی

مردم در تشخیص اولویت های ملی است که در سالهای اخیر شاهد آن هستیم.

ناتوانی در تصمیم گیری‌های اساسی، بازی‌های کوته نظرانه و مقطعی و خریدن زمان است و بهره برداری های سیاسی دسته بندی های حکومتی نیز در این بلاتکلیفی نقش دارد.

بر اثر همین بلاتکلیفی فرصت‌های بزرگی در ایران از دست رفته است. نمونه بارز آن بهره گیری از پیوستن به بریکس و شانگهای و اوروآسیاست، تا حدی که 4 سال است حکومت برای 100 و خرده ای کیلومتر راه آهن آستارا به رشت در بلاتکلیفی است.

امروز دیگر همه می دانند که اداره کشور بدین شکل و بلاتکلیفی در همه امور به مرز ناممکن رسیده  است، چرا که سرانجام این بلاتکلیفی به ناامیدی مطلق مردم به آینده تبدیل خواهد شد.

در واقع ما از زمان بازگشت آیت الله خمینی به ایران و سخنرانی مشهورش در بهشت زهرا شاهد این بلاتکلیفی و چند دستگی در حکومت هستیم.

آقای خمینی پس از ورود به ایران وعده داد که آب و برق مجانی می شود و یکی از دلایل قاطع تر شدن مردم برای سرنگونی رژیم شاه همین وعده ها بود. وعده هائی که قربانی بلاتکلیفی حکومتی شد تا حدی که به عکس خود تبدیل شد.

هر جنبش و هر انقلابی و هر حکومتی که پس از یک انقلاب به قدرت می رسد، در آغاز با یک سلسله وعده های محرک‌ برای بهبودهای کمابیش جزیی زندگی مردم شروع می کند و در طول زمان هم با موانع که دربرابر آن قرار می گیرد مقابله می کند. درست در همین مرحله است که ما شاهد بلاتکلیفی تاریخی و 45 ساله حکومت برای تحقق ساده ترین وعده های حکومت برای پاسخ به خواست های انقلابی مردم هستیم.

در جریان انقلاب‌ توده‌های مردم و اتفاقا زحمتکش ترین آنها با محرک‌های مادی و اقتصادی در انقلاب شرکت کردند و بیش از همه حاضر به فداکاری شدند. آن بلاتکلیفی که به آن اشاره می کنیم، به این اعتماد و انتظار ضرباتی تاریخی زده و کار را به بی اعتمادی کنونی به حکومت و فاصله گیری از فعالیت موثر و قانونی سیاسی شده است.

هیچ انقلاب واقعی با سرنگونی این یا آن حکومت تمام نمی شود و مردم به خانه‌هایشان نمی روند. تازه دورانی از درگیری‌ها و فشارها چه از جانب قدرت‌های خارجی که از انقلاب زیان دیده‌اند و چه از جانب طبقات داخلی که از قدرت به زیر کشیده شده‌اند به راه می افتد که گاه دهها و صدها بار بیش از دوران قبل از سرنگونی نیاز به مبارزه و فداکاری دارد. آن بلاتکلیفی حکومتی که روی آن تمرکز کرده ایم، به این دوران تحقق خواست های انقلاب، کار را به حاکمیت ثروت و غارت کشانده است.

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 919  - 2 اسفند 1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت