مخالفان اسرائیل تصویر درستی از آن ندارند! دکتر سروش سهرابی |
اسرائیل تنها دمکراسی واقعی خاورمیانه است؛ اسرائیل پیروزمند و شکست ناپذیر است؛ مهاجران یهودی به سرزمین بدون صاحب پدران خود که ساکنین اندکی با سابقه تاریخی کمتر از یهودیان داشت بازگشتند؛ اسرائیل مبتکر و خلاق است و بیابانهای برهوت را به بهشت تبدیل کرده است؛ امریکا و اسرائیل ارزشهای مشترکی را نمایندگی میکنند؛ امریکا و اسرائیل هر دو استثنایی هستند؛ امریکا و اسرائیل تاریخی همانند دارند؛ دفاع و همراهی با اسرائیل خواست روشن خداست که در کتاب مقدس آمده است و ... اینها نمونه ای از گفته ها و سخنرانیها و نوشته های تکراری بسیاری از سیاستمداران و نویسندگان در امریکاست. روشی که تاکنون از سوی طرفداران سیاست های امریکا در خاورمیانه به کار رفته است ارایه تصویری تاریخی یا اجتماعی بر مبنای امیزه و پردازش گزینشی از برخی داده هاست که بر مبنای انها میتوان حقانیت اسرائیل و سیاستهای غرب را پذیرفت. از سمت دیگر نیز بیشتر مخالفان سیاستهای آمریکا درباره اسرائیل متاسفانه چندان توجهی به ارایه تصویری بر مبنای بیشترین داده های قابل پردازش نداشته اند و رویارویی ایدئولوژیک آنها با طرفداران اسرائیل در چهارچوب ارایه تصویر قابل درک و واقعی تر از روابط آمریکا و غرب با اسرائیل یعنی ارائه تصویر یک دوران تاریخی است انجام نمیشود. برای مثال حامیان اسرائیل ماموریت واگذار شده از طرف خدا به مسیحیان صهیونیست برای همراهی با اسرائیل را به نوشته های عهد عتیق منتسب می کنند و در مقابل بسیاری از مخالفان سیاستهای اسرائیل پاسخ را در یک بحث مذهبی وارائه تفسیری متفاوت از این نوشته ها جستجو میکنند. چنین رویارویی هایی بی آنکه بتوان انها را کم ارزش دانست منجر به درک دورانی که صهیونیسم یهودی و مسیحی زاییده آنست نمیشوند و با توجه به اینکه در چهارچوب رویکرد های فردی به جهان انجام میشود نتایج چندانی ندارد. اگر کوشندگان غیر مذهبی مخالف اسرائیل میگویند که این نوشته ها میراث کسان دیگری از دوران دیگریست که نبایستی انرا به پایه سیاست روز تبدیل کرد، پاسخ میشنوند که این نوشته ها از خداست و سخن خدا زمان و مکان نمیشناسد. در برابر مذهبیونی نیز که معتقدند از متون مقدس تفسیرهایی متفاوت می توان داشت، حامیان اسرائیل می گویند نباید پیام اشکار خداوند را تفسیر کرد، چنانکه پروتستان ها به همین دلیل که پیام خدا نیاز به تفسیر ندارد از کاتولیک ها جدا شدند. در این رویارویی های ایدیولوژیک ما تناقضی را در گفته ها و نوشته های سیاستمداران و نویسندگان طرفدار اسرائیل در آمریکا مورد توجه قرار میدهیم. برای چه سیاستمداران و نویسندگان پیشرفته ترین کشور جهان ناگهان به قسمت کوچکی از نوشته های مذهبی اینچنین علاقمند میشوند و ان نوشته ها چون ماموریتی تاریخی برای برخی از مومنین اوانجلیک معرفی میکنند؟ آیا این نوشته ها در تاریخ تشکیل ایالات متحده نیز مورد استناد قرار گرفته و آنچه تاریخ همانند اسرائیل و آمریکا گفته میشود براستی چیست؟ بررسی تاریخ مسیحیت صهیونیست در آمریکا، همچنین بررسی آنچه ویژگی آمریکایی و ارزشهای آمریکایی نامیده میشود در بیشتر موارد با دوران مهاجرت جدایی طلبان از کلیسای انگلیکان موسوم به زایرین در سال ۱۶۲۰ و موج بعدی مهاجرت پیوریتن ها در سال ۱۶۳۰ به امریکا آغاز میشود. همچنانکه پیشتر یادآوری کردیم ویژگی اولیه جنبش پروتستان که میتوان آنرا دوران ایجاد نهادهای دینی ملی دانست مخالفت با سلسله مراتب کلیسای کاتولیک بود. در انگلستان کلیسای انگلیکان که پادشاه رییس آن بود سلسله مراتب خود را همچون کلیسای کاتولیک حفظ کرد و حضور در مراسم دعای یکشنبه برای همه مردم انگلستان اجباری و عدم حضور در کلیسا با مبلغی معادل بیست پوند کنونی جریمه میشد. تفاوت زایرین و پیوریتن ها را که هر دو تحت تأثیر مکتب ژان کالوین بودند در آن میدانند که زوار خواهان جدایی از کلیسای انگلیکان و پیوریتن ها خواهان اصلاح آن و وفادار به پادشاه انگلستان بودند هر چند از نظر ایدیولوژیک میتوان هر دو را یکسان دانست. گفته میشود که توانایی مالی و سطح آموزشی و جایگاه اجتماعی پیوریتن ها بالاتر از زوار بوده است. انان برای فرار از پرداخت جریمه عدم حضور در مراسم یکشنبه و برای داشتن کلیسای مستقل در آغاز به هلند مهاجرت کردند و پس از مدتی حدود صد نفر از آنها با تشویق و دعوت کمپانی ویرجینیای لندن که مسئول تشویق مهاجرت به ساحل شرقی آمریکا بود به پلیموث رفتند. تا پیش از آن چند تلاش برای ایجاد کلونی در شمال شرقی آمریکا شکست خورده بود و مقصد چنین مهاجرینی بیشتر ویرجینیا بود. گاهی گفته میشود که اینان کشتی شکستگانی بودند که در ساحل پلیموت خود را نجات دادند و موفق شدند اولین کلونی شمال شرقی آمریکا را تشکیل دهند که به نظر میرسد جز افزایش بار حماسی به این روایت ارزش دیگری ندارد. در همین دوران مهمترین کلونی انگلستان در کاراییب بدلیل کشت نیشکر و تولید شکر گرانقیمت باهاماس و پس از چند دهه و با تغییر سیاست در باره دزدی دریایی و کشت نیشکر جاماییکا جای آن را گرفت . به نظر میرسد که فقیرترین مهاجرین در ابتدا به قسمتهای شمال شرقی و پس از آن به ویرجینیا و ثروتمندترین آنها به کاراییب میرفتند. آنچنانکه گفته شده است این فقیرترین مهاجران فاقد آذوقه و تجهیزات کافی بودند و به همین دلیل در اولین زمستان و بدلیل بیماری ها و کمبود امکانات نیمی از آنان درگذشتند و بقای دیگران بدون کمک قبیله سرخپوستی که غذا و امکانات زندگی خود را با آنها تقسیم کرد ممکن نبود. بومیان سپس چگونگی تولید محصولات کشاورزی امریکایی را به مهاجران آموزش دادند و بدین ترتیب نیمی از زوار مهاجر با کمک سرخپوستان چگونگی زندگی در آمریکا را آموختند. از اینجا جشن شکر گذاری که به تازگی بحثهایی در مورد منشأ آن رایج شده است برای گذران اولین زمستان با کمک ساکنین محلی آن دیار وارد جشنهای ملی امریکا شده است. برخی به تازگی میگویند که دلیل کمک سرخپوستان به آن مهاجران چشمداشت آنان به کمک و تجهیزات انان برای جنگ با رقبای دیگر خود بوده است. البته انتظار کمک از جماعتی در حال مرگ و نیازمند یا بدتر از آن کشتی شکسته چندان منطقی به نظر نمیرسد و این گفته احتمالا انگیزه دیگری جز روایت تاریخی دارد که ادامه آن چندان حماسی نیست. مهاجرین اولیه پس از موفقیت و یادگیری زندگی در شرایط جدید، جواز تشکیل و گسترش کلونی در ان ناحیه را از کمپانی لندن دریافت و جمع زیادی از پیوریتن ها را تشویق به مهاجرت به منطقه ای میکنند که آنرا بدلیل حاصلخیزی و گستردگی به سرزمین موعود با جویهای شیر و عسل یا اسرائیل دوم تشبیه میکردند. گفته میشود در هنگام عبور از اقیانوس یا پیش از آن عهدنامه و پیمانی به تقلید از ادبیات انجیلی توسط جان وینتروپ وکیل پیوریتن نوشته میشود که در آن پیوریتن ها از همبستگی و قصد خود برای ایجاد یک مستعمره نشین نمونه، آنچنانکه در انجیل متی از قول عیسی آمده است یعنی شهری نورانی بر فراز تپه که پنهان شدنی نیست و از همه سو دیده میشود سخن میگویند. امضا کنندگان این پیمان با خدا قرار بود با همبستگی و کار شدید و موفقیت ناشی از آن برتری خود و کلیسای خود را نشان دهند. البته تا حدود دویست و پنجاه سال کسی سخن از این حماسه بر زبان نمیآورد و این بار اول تا حدودی در جنگهای داخلی امریکا و پس از آن به عنوان شاهدی بر حماسه استثنا و ماموریت آمریکایی در دوران جنگ سرد مورد توجه قرار گرفت و تبدیل به ماموریت ناگزیر امریکای برگزیده برای گسترش دمکراسی و دفاع از ان در دنیا شد. به این ترتیب نوشته ای تقریبا فراموش شده در قرن هفدهم برای تشویق تلاش مهاجرین برای ایجاد یک کلونی که موفقیت آن مورد توجه انگلستان و خدا قرار خواهد گرفت ناگهان تبدیل به حماسه ویژگی و ماموریت امریکایی در جهان قرن بیستم میگردد. در بین مهاجران اولیه افراد مختلفی وجود داشتند و از جمله آنان که بدلیل نداشتن هزینه مهاجرت میبایستی برای پرداخت وام خود به عنوان برده برای تامین کنندگان مالی مهاجرت کار کنند. گفته میشود که بدلیل وسعت سرزمین بیشتر این قبول بردگی کنندگان پس از گذر از اقیانوس با گریز به مناطق دیگر به تعهد خود عمل نکردند. از این جمع نیز گویا دو نفر به امضای پیمان با خدا دعوت شدند و آنرا امضا کردند. با انکه تلاش میشد و میشود که جز حماسه سرایی در باره ان نوشته ها سخنی در باره ماجراهای بعدی آن کلونی به میان نیاید بهتر است ویژگی سیاست آمریکا را نه در آن پیمان که در ادامه داستان کلونی پیوریتن ها جستجو کرد. هفده سال پس از نجات یافتن از مرگ توسط ساکنان قدیمیتر آن قلمرو آنچنانکه هاوارد زین – تاریخنگار آمریکائی - به کنایه میگوید ساکنان آن شهر نورانی بالای تپه به پایین سرازیر شدند و چهارصد نفر از سرخپوستان یا نجات دهندگان قبلی گروه اول مهاجرین را کشتند و در آتش سوزاندند و از اینکه سلاحهای آتشین و شمشیرهای آنان در سرزمین موعود کارا بوده است شکر خدا را به جای آوردند. بسیاری از آنان را که زنده ماندند بعنوان برده به کشت کاران نیشکر در کاراییب فروختند و در همان هنگام پیشتاز تجارت برده بین آفریقا و کاراییب و پس از آن ویرجینیا شدند و این از دلایل ثروتمند شدن این مناطق آمریکا بود. امروز بسیاری از سخنگویان بازماندگان ساکنان قدیمی امریکا بر این باورند که بزرگترین اشتباه انان در اولین زمستان ورود مهاجرین رخ داده است. بسیاری از مخالفان سیاستهای امریکا و اسرائیل معتقدند که البته بین آمریکا و اسرائیل ارزشهای مشترک تاریخی وجود دارد ولی این ارزشها برخلاف ادعای حماسه سرایان در این ویژگی و ماموریت مشابه و مشترک امریکایی اسرائیلی نهفته که هر دو ریشه در رفتار مهاجرین خواهان نابودی و بیجا کردن ساکنان قدیمی تر دارند. رفتاری که توجیه خود را به آسانی میتواند در نوشته هایی از عهد عتیق بیابد که در آن گروهی از انسانها بدلیل مورد توجه خدا بودن حقی بیش از دیگران دارند و برای اعمال حق خود به هر کاری و از جمله کشتن زنان و کودکان و حیوانات مجاز هستند. فلسطینی ها و سرخپوست ها در ارزش های مشترک اسرائیل و آمریکا یک واقعیت محسوب می شوند. فلسطینی همان سرخپوست است و سرخپوست همان فلسطینی. چنانکه در قرن نوزدهم امریکا شاهد کشتار بوفالوها در مناطق غربی تر برای از بین بردن منابع غذایی سرخپوستان بوده است و معروفترین شکارچی بوفالو معروف به بوفالو بیل از قهرمانان امریکا به شمار میرود و هالیوود فیلمهای زیادی در باره رشادتهای او در گرسنه کردن سرخپوستان ساخته است. بدینسان وجود شباهت در تاریخ آمریکا و اسرائیل یا هر کشور دیگری که به ایجاد کلونی و محروم کردن ساکنان قدیمی سرزمینهای دیگر دست زده است کاملا آشکار است. خود این اعتقاد و روش نیز ریشه های قدیمی دارد. تاریخ شاهد چنین گفتمانی از دوران جنگهای صلیبی و پس از ان دوران برتری غرب بر جهان بوده است بدون آنکه بتوان این دورانها را یکسان انگاشت. همه این کشورهای برتر مدعی گسترش تمدن و برخی مثل فرانسه پس از انقلاب مدعی صدور ارزشهای جهانشمول و حقوق بشر نیز بوده اند. یادآوری میکنیم که بیشترین جنایتها و بیرحمی های تاریخ فرانسه پس از انقلاب کبیر و توسط ژنرالهای جمهوری خواه در مستعمرات اتفاق افتاده است. مشابه بیرحمی های انجام شده مهاجرین انگلیسی زبان در آمریکای کنونی در کانادا و اقیانوسیه نیز انجام شده و پاکسازی نژادی تقریبا کاملی را میتوان مشاهده کرد که در اینمورد نیز مهاجران نوعی ماموریت مذهبی برای خود قائل بوده اند. پس از جنگ دوم جهانی و در دوران جنگ سرد ماموریت دفاع از دمکراسی و گسترش آن و چند دهه پس از ان دفاع از حقوق بشر همچون انقلاب فرانسه نیز به آن اضافه شد، ماموریتهایی که تاکنون میلیونها قربانی داشته است. تصویری که از پردازش تمام داده ها در باره مهاجرت پیوریتن ها و نه فقط آن پیمانی که با خدا امضا کردند شکل میگیرد آنست که گروههایی که در فشار مذهبی یا اجتماعی و اقتصادی بوده اند به سرزمینی میروند که انرا به خاطر فراوانیهایش تمثیل وار سرزمین جویهای شیر و عسل و اسرائیل دوم مینامند و پس از آموختن آنچه میبایستی از ساکنان قدیمیتر میآموختند تصمیم به محروم کردن ساکنان قدیمی از سرزمینهای خود میگیرند و در این اقدام به سادگی توجیهات لازم را در نوشته های مذهبی پیدا میکنند. جستجوی توجیه در نوشته های مذهبی سابقه ای قدیمی دارد و در دوران جنگهای صلیبی نیز از باز پس گیری زادگاه عیسی و جاری کردن شیر و عسل در ان دیار سخن میگفتند هر چند نبایستی به خاطر چنین شباهتی این دورانها را یکسان دانست. آنچه بایستی برای آن تلاش شود درک بهتر دورانیست که غرب و اسرائیل و آمریکا تا اینجا بازیگران برتر آن بوده اند.
تلگرام راه توده:
|