راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 921

برای دور دوم انتخابات

عدالتخواهان برنامه بدهند!

  

مرحله اول انتخابات مجلس دوازدهم در اغتشاش و سردرگمی پایان یافت. هم لیست ها، هم نامزدها، هم نحوه برگزاری انتخابات، مهلت تبلیغات، شیوه تبلیغات، تایید و رد صلاحیت ها، نبود برنامه، فقدان احزاب واقعی، متعهد و پاسخگو نبودن نامزدها در برابر مردم نسبت به برنامه های معین و مشخص و ... همه بخشی از نشانه های این فضای ابهام است که در نتیجه انتخابات نیز خود را نشان داد.

اکنون مرحله اول انتخابات پایان یافته و بحث سر مرحله دوم و انگشت شمارانی مانند ابوالقاسم ظهره وند، سمیه گلپور، عطا بهرامی و یکی دو نفر دیگر، مانند احمد نادری، حسین صمصامی و مهدی عسگری است که خارج از لیست های عمده به مرحله دوم راه یافته اند. این واقعیت هم که ظهره وند و گلپور که فقط در یکی از لیست ها بوده اند یا بهرامی که در هیچ لیستی نبوده بالای ۱۷۰ هزار رای اورده است در انتخاباتی که نفر اول آن ۵۰۰ هزار رای دارد نشاندهنده بی اعتمادی مردم به لیست های بی شناسنامه و بی برنامه و نماد یک گرایش مثبت در جامعه به سمت کسانی است که برنامه دارند.

با پایان مرحله اول باید به مرحله دوم فکر کرد و برای آن برنامه داشت و برنامه داد. انچه اکنون دیده می شود اختلاف میان همین انگشت شمارانی است که بنام عدالتخواه یا تحولخواه به مجلس راه یافته اند یا به مرحله دوم وارد شده اند. ظاهرا عده ای معتقدند که برخی از آنها مثلا خواهان حذف یارانه یا ارز ترجیحی هستند و بنابراین نولیبرال و طرفدار سیاست های صندوق بین المللی پول هستند، در حالیکه گویا برخی دیگر دارای سیاست های کمونیستی هستند یا اسلامی هستند یا نیستند. این برچسب زنی ها و کلی گویی‌ها خود بخشی از وضعی است که کار ایران و انقلاب 57 آن را به اینجا کشانده است. طی چند دهه شعارهایی مانند حمایت از بخش خصوصی، یا خصوصی سازی، بد بودن هرچیزی که در دست دولت است و یا کوچک کردن دولت و ... شعارهای پوچ دیگری نظیر اینها، مسبب اصلی بخشی از وضع موجود و فساد و غارت و بی برنامگی در کشور هستند.

بجای گذاشت برچسب مثبت یا منفی روی هر سیاست و برنامه ای باید درباره محتوا و پیامدهای آن صحبت کرد. وقتی می گوییم تقویت بخش خصوصی یا مهار بخش خصوصی فورا باید گفت کدام بخش خصوصی؟ بخش خصوصی که میهندوست است، دارای اندیشه و دانش و فن آوری و سرمایه است که می خواهد آن را به سود مردم ایران به کار اندازد قطعا باید حمایت و تقویت شود. ولی بخش خصوصی مالی و بانکی و خارج کنندگان ارز و سرمایه و ... نباید حمایت شوند، بلکه برعکس باید دست انها از روی گلوی ملت قطع شود.

همین وضع است درباره حمایت از صادرات و واردات. کدام صادرات؟ کدام واردات؟ از کدام کشور؟ به کدام کشور؟ در برابر چه چیز؟ ...

 تا اینها مشخص نشود، گفتن اینکه صادرات درست است یا خوب است یا تشویق شود و یا واردات نادرست است و باید جلوی آن گرفته شود معنا ندارد. اگر مواد خام در این مرحله صادر کنیم و در برابر آن بتوانیم کارخانه یا صنعت و تکنولوژی وارد کنیم و یا زیرساخت های کشور را تقویت کنیم تا در دراز مدت وابستگی به صادرات مواد خام را کاهش دهیم، باید این کار را کرد. ولی اگر مواد خام صادر کنیم که ارز بدست بیاوریم و آن ارز را از کشور خارج کنیم، یا با آن کالای لوکس وارد کنیم باید جلوی آن را گرفت. هر سیاست و شعاری را باید اینگونه و بطور مشخص سنجید و پیامدهای آن را بطور عمیق بررسی کرد نه اینکه خیال خود را با یک شعار و برچسب راحت کنیم.

در زمینه بحثی که درباره حذف یارانه بنزین و ارز ترجیحی میان عدالتخواهان وجود دارد نیز باید پرسید چگونه و برای چه کاری؟ هزاران میلیارد تومانی که قرار است مثلا از حذف یارانه یا ارز ترجیحی بدست بیاید قرار است در کجا خرج شود؟ این مسله اصلی است، نه اینکه لیبرالی هست یا نه. آیا می خواهیم آن را بدهیم تجار که با آن واردات کنند؟ می خواهیم با آن دولت را تقویت کنیم که خدمات به مردم ارائه دهد؟ حقوق معلمان را افزایش دهد؟ خدمات دولتی را بیشتر کند؟ به وضع مدارس و بهداشت و مسکن مردم رسیدگی کند؟ و یا با درآمد حاصل از این صرفه جویی ها قرار است چند چای دبش جدید درست شود؟

این ارز حاصل از حذف یارانه بنزین قراراست صرف توسعه و عمران و خدمات به مردم شود؟ برای تورم حاصل از آن فکری کرده ایم؟ جنبه اجتماعی آن را در نظر گرفته ایم؟ برای کسانی که از آن زیان خواهند دید اقدامات جبرانی پیش بینی شده؟

کسانی که موافق یا مخالف این طرح ها هستند بجای برچسب زنی به یکدیگر، باید در یک فضای سالم یک طرح کامل و منسجم در زمینه حذف یارانه یا ارز ترجیحی یا هر اقدام دیگری ارائه دهند و دقیقا مشخص کنند که صرفه جویی حاصل از آن دقیقا در کجا می خواهد صرف شود. در این صورت مردم حمایت خواهند کرد. حتی پیامدهای منفی کوتاه مدت آن را تحمل خواهند کرد.

ما بی گمان با این نیز موافق هستیم که کسانی که صادرات می کنند و مواد خام صادر می کنند باید تعهد نسبت به بازگشت ارز حاصل از آن داشته باشند و در اینجا نیز باید مشخص شود که درباره چه کسانی صحبت می کنیم. کدام مواد خام؟ چگونه تصرف شده؟ گاز و پتروشیمی هم مواد خام هستند. سنگی هم که مثلا از کوهی کنده می شود مواد خام است ولی اینها با هم یکی نیستند و نمی شود نسبت به همه آنها یک سیاست را داشت. اولی را باید ملی شده و در اختیار دولت باشد و هیچ دلیلی وجود ندارد که بخش خصوصی صادر کننده نفت و گاز ما باشد و درامدش را در جیبش بگذارد، به دومی می شود کمک کرد و برایش تسهیلات قائل شد.

فرصتی که تا مرحله دوم انتخابات باقی مانده می تواند این مسائل را بصورت برنامه مشخص کرد و آن را در اختیار مردم قرار داد. این فرصت نباید با بحث های بیهوده و بی حاصل و برچسب زنی ها از دست برود، برعکس باید از آن برای بردن یک برنامه توسعه ملی به میان مردم استفاده کرد. جای خوشحالی است که برخی نامزدهای دور دوم به این موضوع توجه دارند.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 921  - 16 اسفند 1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت