کوچ انگلیسی یهودیان به فلسطین دکتر سروش سهرابی |
بسیاری از هواداران یا همراهان اسراییل میگویند جنبش صهیونیستی بدلیل مشکلاتی که یهودیان در کشورهای مختلف داشتند آغاز شد و مورد پشتیبانی آن دسته از مسیحیان قرار گرفت که باور داشتند و دارند که بازگشت همه یهودیان به سرزمین موعود مقدمه بازگشت مسیح است. بیشتر این روایتها موضوع را از زمان آغاز رسمی جنبش صهیونیستی در دهه آخر قرن نوزدهم آغاز می کنند. بنابر این روایت جنبشی که با انجمنهای دانشجویان یهودی آغاز شد با توجه به اینکه زمامداران دوران جنگ اول جهانی در انگلستان و آمریکا یعنی دیوید لوید جرج نخست وزیر انگلستان و بالفور وزیر امور خارجه او و وودرو ویلسون رئیس جمهور آمریکا همگی صهیونیست های مسیحی بودند بسرعت مورد توجه قرار گرفت و روند تشکیل کشور اسرائیل آغاز شد . پس از پایان جنگ جهانی اول و قیمومیت موقت انگلستان و فرانسه بر خاورمیانه که گفته می شد انگیزه آن آماده سازی کشورهای این منطقه برای اداره خود بود گفته میشد تعهد به تاسیس کشور اسراییل نیز به این مسئولیت افزوده شده است. با توجه به آنکه در سال ۱۹۲۲ جمعیت یهودیان ساکن اسراییل فقط ده درصد جمعیت ساکنان فلسطین و آنان بیشتر در شهرها و مالک فقط دو درصد زمینهای فلسطین بودند میتوان دریافت که اعلامیه بالفور در ۱۹۱۷ به معنای ضرورت تغییر ترکیب جمعیتی و افزایش تلاش برای کوچاندن یهودیان به فلسطین بوده است. کشور اسراییل در این روایت ناگهان به نماد ناسیونالیسم یهودی تبدیل میگردد و بسیاری از یهودیان به آن کشور کوچ میکنند. این روایت که بررسی را محدود به دوران کوچکی از تاریخ خاورمیانه میکند میتواند به قبول گفتمان دیگری منجر شود که درگیری فلسطین را نه در چهارچوب یک دوران که در چهارچوب درگیری دو ملت یا دو مذهب یا ترکیب انها مورد توجه قرار میدهد. در این روایت حامیان اسراییل در آمریکا یا انگلستان نه سیاستگذاران و بازیگران مهم یک دوران که صرفا باورمندانی به خوانش بی پیرایه عهد عتیق بوده اند و تشکیل کشور اسرائیل حاصل این خوانش است. جالب و عجیب اینجاست که در بزنگاههای تاریخ اسراییل بازیگران اصلی سیاست جهانی همگی صهیونیست مسیحی بوده اند و از جمله آنها تقریبا همه روسای جمهور امریکا. همچنانکه گفتیم پروژه تشکیل کشور اسرائیل برای نخستین بار در فرانسه پس از نقلاب مطرح شد که آنهم ریشه در اندیشه های امپراتوری فرانسه کاتولیک در باره سرنوشت امپراتوری عثمانی از چند دهه پیش از آن داشت، پروژه ای که به نظر میرسد در ادامه مورد توجه انگلستان قرار می گیرد. اولین مکاتبات و تبادل نظر های رسمی در این مورد از سالهای پس از ۱۸۳۰ آغاز میگردد و در این مکاتبات از لزوم تشکیل یک کلونی انگلیسی در خاورمیانه با استفاده از جمعیت و امکانات مالی یهودیان اشکنازی سخن می رود. پروژه انگلیسی که میتوان آنرا وارث پروژه فرانسوی دانست بسیار پرداخته شده تر از آن بود و از همینجا اندیشه هایی که پیش از آن با کنایه و تحقیر بدان لقب پاکدینی یا پیوریتانیسم داده بودند و انرا نماد ابتدایی بودن طرفدارانش میدانستند، ناگهان پس از دویست سال نه تنها دوباره مورد توجه قرار میگیرد که به اندیشه افراد برجسته ای همچون لرد اشلی یا تقریبا هشتاد سال بعد لوید جرج و بالفور تبدیل میشود و از همه جالب توجه تر آنکه برخی از این افراد بلند پایه در انگلستان سیاست تقویت کلیساهای اوانجلیک غیر سلطنتی را در پیش میگیرند. یادآوری میکنیم که هدف از جدایی کلیسای انگلیکن از رم تشکیل کلیسایی به ریاست پادشاه انگلستان بود و در وجود نهاد دینی مشابه کلیسای کاتولیک اختلاف نظری نبود و سنت انگلستان تا ان تاریخ عدم تحمل کلیساهایی که ریاست پادشاه انگلستان راقبول ندارند بوده است. از سوی دیگر با تشویق صهیونیسم، ناسیونالیسم عربی شروع به اوج گرفتن میکند و دین یهود در تقابل با دین اسلام و مسیحیت در فلسطین و صهیونیست ها در برابر اعراب قرار میگیرند. روند اوجگیری ناسیونالیسم عرب که بدنبال از بین رفتن حاکمیت مصر در اواخر قرن نوزدهم آغاز شد مشابه دیگر جنبشهای ناسیونالیستی و بدلیل زبان و فرهنگ و به خصوص دشمن مشترک به تدریج به تمام قلمرو عرب زبان خاورمیانه گسترش میابد. در مورد آنچه اکنون به آن ملت یهود میگویند بر خلاف ان با ترکیبی از جمعیتهای متفاوت با فرهنگهای متفاوت رو به رو بوده ایم. یادآور شویم که بر مبنای مطالعات ژنتیک میزان نزدیکی مردم فلسطین به یهودیان اصیل بسیار بیشتر از یهودیان اشکنازی ست و در عمل هم یهودیان اشکنازی و سفارادی و میزراهی خود را یکسان قلمداد نمیکنند و آنچه جالب توجه است انانکه نزدیکی ژنتیکی کمتری با یهودیان اصیل دارند خود را برتر میدانند و در داخل جامعه کنونی اسراییل نیز این اختلاف همچنان ادامه دارد. از سوی دیگر صهیونیستها در گذشته اقلیتی در جامعه های مختلف یهودی بودند هر چند در دورانی و به ویژه پس از موفقیتهای آغازین که تا اواخر قرن بیستم ادامه داشت بسیاری از یهودیان برای زندگی بهتر به آن کشور مهاجرت کردند و طرفداران صهیونیستها در کشورهای مختلف بیشتر شدند. ولی از اوایل سده بیست و یکم و پدیدار شدن چشم انداز شکست هر روز به تعداد مخالفان یهودی صهیونیسم افزوده میشود. پس از مهاجرت اولیه یهودیان اشکنازی به اسراییل مهاجرت بسیاری از یهودیان خاورمیانه که تعداد آنها را در سالهای دهه پنجاه میلادی به حدود سیصد هزار نفر تخمین میزنند به دنبال افزایش فشار بر آنها از طرف دولتهای خاورمیانه بیشتر شد. این فشارها به یهودیان خاورمیانه آنچنانکه پروفسور شلیم استاد یهودی عراقی الاصل تاریخ در آکسفورد میگوید خود ناشی از اقدامات تروریستی هدایت شده از طرف اسراییل و کشف پیش بینی شده آنها توسط دولتهای عراق و مصر و نیز اقدامات تروریستی علیه عبادتگاه های یهودیان از طرف اسراییل بوده است. این رویدادها مربوط به زمانیست که اسراییل در جاده پیروزیها گام برمیداشت و تصور زندگی بهتر در آنجا یک توهم نبود. به این ترتیب در منطقه ای که پناهگاه تاریخی یهودیان بود به دنبال اقدامات اسراییل و بی تجربگی دولتهای این منطقه شرایط انتقال حدود سیصد هزار یهودی دیگر به اسراییل فراهم شد. جالب توجه است بدانیم انتقال بیشتر یهودیان عراقی به اسراییل با کمک دولت و ارتش ایران انجام شد. بدینسان تلاش شد نوعی ناسیونالیسم متفاوت یهودی متولد شود که دشمن اولیه آن همه کشورهای مبدا و پس از ان همه ساکنان قدیمیتر فلسطین است هر چند ایدیولوژی واقعی آن نه همچون دیگر جنبش های ملی گرایانه، دفاعی که تهاجمی و گرفتن حق زندگی از ساکنان قدیمیتر فلسطین بوده است. در اینجا در واقع با همان جهان بینی معمول مهاجران به مستعمرات رو به رو هستیم که ساکنان قدیمی تر را لاجرم فاقد حق میدانند. ایدیولوژی توجیه کننده قتل و کشتار بومیان و ساکنان اولیه نیز به سهولت از خوانش نوشته های مذهبی استخراج میشود و همچون سلب حق کنندگان مسیحی مهاجر به آمریکا که حقانیت خود را در نوشته های مذهبی جستجو میکردند سلب حق کنندگان صهیونیست نیز حقانیت خود را در نوشته های مذهبی و تاریخ مورد ادعایشان جستجو کردند.
|